بخش پنجم
حسین رهیاب (بلخی)، نویسنده و روانشناس
hrahyab@yahoo.com
نقش اعتماد بهنفس در رقابتهای انتخاباتی
اگر انسان به خود اطمینان و باور داشته باشد، میتواند به هدف و دستیابی به آن نیز ایمان داشته باشد، زیرا نداشتن اعتماد بهنفس موجب پریشانی، دودلی و پراکندهکاری شده و قدرت تصمیمگیری و انجام آن را از انسان سلب میکند. افراد ضعیف به جای پرداختن به امور لازم، به تنبلی، تنپروری، شهوترانی، مالپرستی و… روی آورده و خود را به دست خود به هلاکت میافکنند.
«اعتماد بهنفس این است که به توان انجام کارهایی اعتقاد داشته باشید، در حالی که هنوز نمیتوانید شاهد انجام آنها باشید، پاداش شما این است که شاهد انجام کارهایی باشید که به آنها اعتقاد داشته باشید». در زندگی بزرگمردان به کرات میخوانیم که آنان سرشار از «اعتماد» بوده و باور داشتند که توانایی پیمودن مسیر صعبالعبور «کامیابی» را دارند و اینان در این راه پرخطر نیز چنان راه میپیمودند که در موارد بیشماری دیگران را در بهت و حیرت فرو میبردند. حتا اگر شکست پشت شکست هم رفیق و همدم آنان میگشت، باز هم خود را نباخته و اعتماد و اطمینانشان را از دست نمیدادند.
باور به خود و تحمل مشکلات
نقش اعتماد و باور به خود در مبارزهی سیاسی غیرقابل انکار است و همین اعتماد بهنفس فوقالعاده است که موجب میشود تا مردی چون ماندلا سی سال زندان را تحمل کند، اما از خواستهها و اهدافش دست بر ندارد. نباید تردید داشت که اعتماد بهنفس قوی ماندلا هم باعث سقوط و زوال سریع رژیم و هم باعث وحدت ملی و دوری از تفرقه در کشور گردید، زیرا او به خود و توان خود برای رسیدن به یک جامعه دموکراتیک و آزاد ایمان داشت:
«من در سراسر زندگیام، خود را وقف این مبارزهی مردم آفریقا کردهام. من علیه حاکمیت سفیدپوست جنگیدهام. من همواره آرمان یک جامعهی دموکراتیک و آزاد را که در آن همهی مردم در همآهنگی کامل و با امکانات برابر در کنار هم زندگی کنند، گرامی داشتهام. این آرمانی است که امیدوارم به خاطر آن زنده بمانم و به آن دست یابم. اما این آرمانی است که حاضرم- در صورتی که ضروری باشد- در راه آن جان دهم».
باور به خود، عامل پیروزی
باور به خود و اعتماد بهنفس قوی ناپلیون را به عنوان «پدیدهی شگرف طبیعت» یا «شخصیت بینظیری» مطرح ساخت که بعید مینماید در سراسر عمرش لحظهای دچار تردید شده باشد و این نشان از همان اعتماد بهنفس قوی است که موجب موفقیت و کامیابی افراد در تمام میدانها گردیده و باعث شکست و هراس دشمنان میشود. تارله مینویسد:
«… بعدها وقتی خاطرات دوران کودکی خود را به یاد میآورد، میگفت که در بچگی زیر بار هیچکس نمیرفت؛ جنگجو و آشوبگر بود و از احدی نمیهراسید. بچهها را میزد و صورتشان را میخراشید و همه از او میترسیدند…»
اعتماد بهنفس گرچه یکی از عوامل موفقیت و از جمله عوامل عمومی آن به شمار میرود، اما در روند کلی حرکت روبهرشد انسان از اهمیت بسیاری برخوردار میباشد و اگر اعتماد بهنفس نباشد، حتا با جمع شدن بسیاری از عوامل دیگر، یک فرد به کامیابی نخواهد رسید. برعکس، گاهی داشتن اعتمادبهنفس تنها نیز میتواند موجب پیشرفت و موفقیت انسان گردد.
براساس نظرسنجی دکتر استنلی در کتاب «الگوهای ذهنی میلیونرها»، سختکوشی با 94 درصد در ردهی اول عوامل موفقیت میلیونرها و اعتماد بهنفس هم با همان 94 درصد در ردهی دوم قرار دارد. تأثیر اعتماد بهنفس در زندگی انسان بدان حد است که گفتهاند: «اگر تصویر واضحی از هدف در ذهن خود داشته باشید و بتوانید این تصویر را به مدت طولانی در خود حفظ کنید، منابعی را که برای تحقق هدف خود به آن احتیاج دارید، به دست میآورید».
روشهای تقویت اعتماد بهنفس
1. بهترین روش برای دستیابی به اعتماد بهنفس، شناسایی مسایلی است که نسبت به آن موارد احساس ضعف میکنیم. عامل این نوع ضعف، ترس است و بهترین راه برای مقابله با آن، «حمله به آن» به صورت مستقیم میباشد. سعی کنید در این موارد به درون حادثه و دل آن رفته و خود را از داخل آن به نظاره بنشینید. باور کنید ترس از چیزی بسیار وحشتناکتر و فجیعتر از خود آن میباشد.
2. سرگذشت بزرگان را بخوانید. بزرگان نیزبا مبارزه، جنگ، تلاش، به خطر انداختن جان و… به موفقیت رسیدهاند و لازمهی موفقیت، اعتماد بهنفس قوی است. تجربه، خاطرات، سرگذشت و زندگی دیگران، موجب تقویت شخصیت ما خواهد شد.
3. انعطافپذیری را در زندگی به عنوان یک اصل مهم و اساسی به کار گرفته واز کمالگرایی که معلول ذهن ناقص است، دوری کنید. اشتباه نکردن، کامل بودن شخصیت، کامل بودن کار، جمع شدن حق با یک فرد و یک گروه و… از مواردیاند که موجب ضعف شخصیت و پایین آمدن درجهی اعتماد بهنفس میشوند.
4. برای تغییر خود به صورت روزانه برنامهریزی کنید. مثلاً با شناخت دقیق خودتان و اعمال و رفتار هر روزتان، در پایان شب به ارزیابی کامل آنها پرداخته و صبح نیز قبل از شروع روز، تصمیم بگیرید تا در آن روز با اطلاعات جدید وارد میدان شده و اشتباهات روز قبل را تکرار نکنید. پس شناسایی تمامی اعمال و رفتار مثبت و منفی لازمهی این تغییر است.
5. اگر خیلی اعتماد بهنفستان ضعیف است، فهرستی از جنبههای مثبت خود به صورت روزانه تهیه نمایید و آن را آنقدر ادامه دهید تا وضعیت اعتماد بهنفس شما به بهبودی حداقل نسبی برسد.
6. در روابط با دیگران شفاف عمل کنید. راست و مستقیم به چشم طرف مقابل نگاه کرده و خواستهی خود را کامل و واضح بیان نمایید. در هر نوع رابطه افراد دارای حقوقی میباشند، مثل حق تصمیمگیری، قاطعیت و… با این نوع حقوق آشنا بوده و از آنها استفاده کنید. مثلاً در جایی که لازم است، بهراحتی «نه» بگویید و در جایی که لازم است، «نمیدانم» بگویید و…
7. همیشه در اجتماعات حضور پیدا کرده و در ردیف جلو بنشینید. در حد لزوم به سرووضع خودتان توجه نموده و در بحثها، گفتوگوها و… شرکت فعال داشته باشید.
8. از امروز سعی کنید حدود 25 درصد بر سرعت گامهایتان بیفزایید و در زمان راه رفتن با خودتان مثبت رفتار کرده و حرفهای دوستانه بزنید، یا به موفقیتها و کامیابیها و به بخش مثبت شخصیتتان توجه نمایید. توجه به کامیابیها و پیروزیها و بخشهای مثبت، موجب تقویت باور و اندیشه در انسان میگردد.
9. از تجربه و مشورت دیگران استفاده کنید. همیشه از خودتان سوال کنید که اگر فلان فرد موفق، در موقعیت مثلاً متزلزل شما میبود، چه میکرد؟ تمامی احتمالات را یادداشت کرده و به مناسبترین آنها عمل کنید.
10. تعصب و افکار جاهلانه، نژادی، قومی و… را از خودتان دور کنید و خود را سرزنش نکرده و با خود مهربان باشید.
11. «اعتماد بهنفس را باید در کودکی به افراد آموخت، احتیاط از کودکی در وجود انسان است». لزومی ندارد که کودک را با احتیاط بار بیاوریم، بلکه سعی کنیم که اعتماد بهنفس را به او بیاموزیم، زیرا اعتماد بهنفس آموختنی است و با تمرین به دست میآید.
12. «اگر از اعتماد بهنفس بهرهای ندارید، به کاری بپردازید که در نتیجهی انجام آن نسبت به خود احساس رضایت کنید»، زیرا «در اعتماد بهنفس قدرتی است که تواناییها و اقتدارتان را دو برابر میکند». متأسفانه «نمیدانیم که تا چه حد اعتماد بهنفس باعث اعتماد به هر چیز دیگری میشود»، وگرنه با تمرین و تلاش و کوشش آن را به دست میآوردیم.
13. توکل به خداوند و ایمان دینی و در کل ایمان و واگذاشتن امور به خداوند، در حدی که باعث تنبلی و سستی انسان نگردد، نیز میتواند نقش مثبتی در توانا شدن انسان و جنگ با ناملایمات و جرئت و شهامت و فعالیت بیشتر در عرصهی زندگی داشته باشد. توکل عامل خوبی برای مبارزه با ترس، توهم و افکار بیهوده میباشد.
اعتماد بهنفس و مردان بزرگ
در این قسمت بد نیست به این سوال جواب داده شود که آیا اعتماد بهنفس در مردان بزرگ و موفق از اول وجود داشته است؟ یا اینکه بسیاری از آنان دارای این خصیصه نبوده و با تمرین و ممارست آن را در خود پرورش دادهاند؟ به تعبیر بهتر، آیا اعتماد بهنفس و باورمندی در افراد به وجود میآید یا این که با آنان متولد میشود؟
در جواب این سوال میتوان گفت که تاریخ زندگی بزرگان، خاطرات و نمونههای موجود نشاندهندهی این واقعیتاند که اعتماد بهنفس با انسان متولد نمیشود و از اول تولد در درون نهاد انسان قرار ندارد، بلکه از دو طریق میتوان به آن دست یافت:
1. تلقین و القا از طریق ذهن ناخودآگاه یا ذهن ناهوشیار.
2. تمرین و زحمت و ممارست برای دستیابی به آن؛ چنانچه روشهای ارائه شده در این بخش با تمرین بسیار موجب تقویت اعتماد بهنفس در انسان میگردد.
اشخاص مشهور و مردان بزرگ نیز از زمان تولد دارای چنین خصیصه و صفتی نبودهاند، بلکه آنان با تلاش، کوشش، مواجه شدن با خطرات، درگیری با دشمنان، زندان رفتن، تحمل شکنجه، سرمایهگذاری، قبول ریسک و… این ویژگی را در خود پرورش داده و به اشخاص قوی تبدیل شدهاند. گاندی مینویسد:
«از همه بدتر آنکه ترسو بودم. از فکر دزد و جن و پری میترسیدم. شب که میشد، جرأت نداشتم پایم را از در بیرون بگذارم. از تاریکی وحشت داشتم. در ظلمت خواب به چشمم نمیرفت، زیرا تصور میکردم دزد از یک طرف به سراغم میآید، جن از یک طرف و ارواح مردگان از یک طرف! تا چراغ در اتاق نبود، جرأت بستن چشمم را نداشتم…»
نلسون ماندلا به مفهوم شجاعت و شهامت اشاره کرده و می¬نویسد: «… من آموختم که شهامت به معنای وجود نداشتن ترس نیست، بلکه غلبه کردن بر آن است. من اکثر اوقات احساس ترس کردهام، اما آن را در پشت ماسک شجاعت پنهان داشتهام. مرد شجاع آن نیست که احساس ترس نمی¬کند، بلکه آن است که بر آن چیره می¬شود».
حتا در مورد ناپلیون که به گفتهی همهی نویسندگان و مورخان، «یکی از شگفتانگیزترین پدیدههای تاریخ جهان است»، تارله نوشته است: «… او هیچگاه قادر به سخنرانی در حضور جمع نبود، مگر برای سربازان…»
موارد بیشماری از این نوع وجود دارند که در خاطرات و زندگینامهی بزرگان تاریخ میخوانیم و همهی این موارد نشانهی آناند که اعتماد بهنفس با تمرین و ممارست و تلاش و کوشش به دست میآید. فقط آنچه که اهمیت دارد، خواست قبلی و عزم و ارادهی لازم برای رسیدن به آن است. اگر بخواهیم به چیزی دست یابیم و با اطمینان برای رسیدن به آن تلاش کنیم، موفق خواهیم شد و اعتماد بهنفس نیز از این قاعده مستثنا نیست.
اعتماد بهنفس و رقابت انتخاباتی
با توجه به مطالب بالا، یک کاندیدای انتخاباتی باید قبل از ورود به میدان سیاست و رقابت به خود و توان خود اعتماد کامل داشته باشد و خود را بیش از دیگران شایستهی مسئولیت بداند. پیروزی برای یک کاندیدا زمانی به دست میآید که آن فرد خود را باور کند که باور خود او منجر به باور مردم شده و موفقیت را برای او به ارمغان میآورد. فردی که که خود به توانایی، شایستگی و لیاقت خود اطمینان نداشته باشد، بهتر است وارد میدانهای خطرناک سیاسی نشود، که اگر شود، توسط اژدهای سیاست بلعیده خواهد شد. زیرا میدان سیاست، میدان نیرنگ، مکر و حیلهگری و گاهی هم جنگیدن در میدانهای نبرد و اگر انسان جسارت و شهامت چنین رفتاری را نداشته باشد، قافیه را از پیش باخته است و لازم نیست وارد معرکهای شود که نهایت آن یا مرگ است یا شکست خفتبار:
«… خود بناپارت که با پیادهنظام خویش… در قلب کارزار قرار داشت، نزدیک بود در زیر بارانی از گلولههای توپ که در اطرافش می¬ریخت، کشته شود. شاخههای درختان که به ضرب گلولههای توپخانه کنده می¬شدند و گلولههای تفنگ هر لحظه بر بالای سرش در پرواز بودند… در ایلو بایستی پیادهنظام خود را تشویق کند تا ساعتهای متوالی، متین و استوار، در زیر آتش توپخانهی روس پایداری کنند و متفرق نشوند».
ادامه دارد…