حسین رهیاب (بلخی)، نویسنده و روانشناس
hrahyab@yahoo.com
بکوشیم تا پیروز شویم!
یکی از اصلیترین عوامل مهم موفقیت در نبردهای انتخاباتی، تلاش و کوشش دایمی و خستگیناپذیر است. انسان بدون تلاش و کوشش دایمی و مستمر، نمیتواند وارد کارهای بزرگ شده و به موفقیت دست یابد، زیرا اگر قرار باشد موفقیت بدون رنج، سختی، تلاش و پشتکار به دست آید، رنج، تلاش و کوشش افراد بیمعنا خواهد بود. پس لاجرم باید میزان و معیاری در زندگی باشد و آن تلاش و کوشش مستمر در جهت نیل به پیروزی است. ادیسون که شاید او را در مداومت و پشتکار بتوان قهرمان قهرمانان نامید، نبوغ را چنین تعریف کرده است:
«یک درصد نبوغ، الهام و نود و نه درصد آن بسته به فعالیت انسان است. من هیچکار ارزشمندی را تصادفی انجام ندادهام و تمامی اختراعات من، نه بر حسب تصادف که با کار و تلاش خستگیناپذیر به دست آمده است».
زندگی توانگران نیز همین واقعیت را ثابت میکند؛ چرچیل سیاستمدار گفته است: «کوشش راباید از قهرمانان آموخت، آنقدر شکست میخورند تا قهرمان شوند».
این شکست، البته واقعاً شکست نیست، بلکه تجربهای است برای رسیدن به پیروزی و اگر آن فرد، کارنامهای از شکست را همراه نداشته باشد، هیچگاه موفق نخواهد شد. زندگی انسان، در هر میدانی که باشد، همینگونه است. به گفتهی پاستور، «تلاش انسان هنگامی به پایان میرسد که مرگ فرا رسیده است».
تلاش و کوشش چیزی نیست جز زندگی کردن و برای زندگی باید کوشش و تلاش کرد، اما از جهت دیگر، تغییرات روحی، روانی، جسمی، مادی، معنوی و… زمانی در یک فرد ایجاد میشود که خودش بخواهد و برای دستیابی به این تغییرات بکوشد، زیرا اوضاع و احوال زندگی زمانی تغییر میکند که برای آن اقدام کند و لازم به گفتن نیست که میزان موفقیت انسان با جدیت، تلاش و استقامت و پشتکار او رابطهی مستقیم دارد. هرچه میزان تلاش و استقامت بیشتر باشد، احتمال رسیدن به موفقیت نیز بیشتر میشود.
تلاش، راهی به پیروزی
از حق نگذریم، اشخاص بزرگ، مردان و زنان نامی، پهلوانان عرصهی نبرد و سیاست، نویسندگان بزرگ و… قهرمانان واقعی تلاش و پشتکارند، در حدی که حتا با خواندن زندگی سراسر مبارزهی آنان، موی بر تن انسان راست میشود و عرق شرم بر جبین انسان مینشیند. دربارهی ادیسون نوشتهاند:
«… هر روز 19 تا 20 ساعت کار میکند و استراحت شبانهاش فقط چرت مختصری بر روی یکی از نیمکتهای کارخانه است. او همهوقت با پشتکار حیرتانگیزی به فعالیتهای علمی و تجربیات خود ادامه میداد و بعضی اوقات تا بیست ساعت از شبانهروز را به کار میگذراند و غالباً میگفت: «کارم زیاد است و عمر کوتاه، باید عجله کنم».
ناپلیون که وی را «پدیدهی شگفت جهان خلقت» نام نهادهاند، همیشه وقتی اطرافیان و درباریان به استعداد و نبوغ او اشاره میکردند، خود تمام موفقیتهایش را نه نبوغ، که نتیجهی کار و تفکر متمادی میدانست و به آن افتخار میکرد. تارله مینویسد:
«استعداد او در کارهای سخت فکری و در تفکرات متمادی در همین آوان بروز میکرد. خود او بارها میگفت که اگر بهزعم همگان برای مقابله با هر پیشآمدی آمادگی داشته، بدین سبب بوده که قبل از اقدام به هر کاری مدتها دربارهی آن میاندیشیده و هرچه را که ممکن بوده پیش بیاید، پیشبینی میکرده است. در مواردی که به نظر دیگران غیرمنتظره میرسید، نبوغ نبود که ناگهان به او الهام میبخشید که چه بگوید و چه بکند، بلکه کشف و حضور ذهن ناشی از تفکر بود. باز میگفت: «من در تیاتر، در سر شام و حتا در بستر کار میکنم…»
رقابت، آغاز بیپایان!
در این بخش اشاره به این نکته بد نیست که همیشه آغاز کردن و شروع کردن یک کار، چیزی است تقریباً طبیعی و بیشتر افراد آمادگی دارند وارد یک کار جمعی، فعالیت سیاسی، فعالیت اقتصادی و… شوند و آن را آغاز نمایند، اما ادامهی کار چیز دیگری است. شروع یک کار اگر حساب شده باشد، مهم است، اما آنچه که اهمیت دارد، ادامهی کار است و نه شروع آن. تقریباً 99 درصد کسانی که کاری را آغاز میکنند، در روند و فرآیند پیشرفت یا پسرفت، حذف میشوند و آهسته آهسته یا خود عقبنشینی میکنند یا عقب میمانند، یا خسته میشوند یا ناامید میشوند و یا انگیزهیشان را از دست میدهند. کسی که پیروزی و موفقیت میخواهد، باید پیهی این تلاش و کوشش مداوم و مستمر را به تن بمالد، وگرنه راه به جایی نخواهد برد. «هنری لانگ فلو» گفته است:
«ثابت قدمی و داشتن پشتکار یکی از عناصر موفقیت است. اگر فقط بارها و پشت سرهم به دروازه بکوبید و با صدای رسا و بلند صاحب خانه را صدا بزنید، مطمئن باشید حتما در آن سرا کسی بیدار خواهد شد».
نبرد تا آخرین رمق!
یکی از مهمترین عوامل شکست، پذیرش زندگی حقیرانه است، در حالی که باید قبول کرد که «رسیدن به قلهی موفقیت، هرگز سختتر از فرو افتادن در درهی ذلت و ناکامی نیست».
پویسانت هوندا نقل میکند:
«میخواستم شنا یاد بگیرم، اما نمیتوانستم و راهی به جایی نبردم، اما چند سال بعد از آن، دانستم که معجزه فقط در نیروی اراده و پشتکار من نهفته است. تصمیم گرفته بودم که اگر به قیمت بلعیدن تمام آبهای رودخانه هم باشد، شنا کردن را بیاموزم».
این نوع افکار باعث شد که هوندا، ادیسون، بل، وات، فورد، گرین، رایت و دهها نمونهی دیگر فقط و فقط با تلاش و کوشش پیگیر و مداوم و زحمات دایمی و تحمل سختیها بتوانند موفقیت را به چنگ آورند. ما نیز باید برای رسیدن به اهداف خود همچون عقاب چنگالهای تیزی داشته و با سرعت باز شکاری و پشتکار و مداومت مورچه، به موفقیت گریزپای، حمله کرده و آن را به چنگ آوریم و بدانیم که بدون رنج و تلاش، گنج به دست نخواهد آمد.
به گفتهی هامیلتون که «مردم میگویند تو نابغه هستی، من از نبوغ خود خبر ندارم، فقط میدانم شخص زحمتکشی هستم».
انسان وقتی کاری را شروع کرد، باید تا آخرین رمق و لحظهی عمر آن را ادامه دهد، زیرا «کار هرگز کسی را از پای در نیاورده است. اما بطالت و سستی انسان را فرسوده و ناتوان میکند».
پیروزی، حاصل ایستادگی!
در طول زندگی آنچه که میتواند پیروزی و کامیابی را برای انسان به ارمغان آورد، ایستادگی در مسیر زندگی و هدفی است که انسان آن را تعقیب میکند. ریاست باشد یا سیاست فرقی نمیکند که زندگی خود نبرد دایمی برای دستیابی به اهداف است و اگر این اهداف مبارزه میهنی یا انتخاباتی و خصوصا تلاش برای به دست گرفتن هدایت و رهبری یک ملت باشد، شرایط سختتر میشود، زیرا هرچه هدف بزرگ شود، انسان برای رسیدن به آن به انگیزه و تلاش بیشتری نیاز دارد.
کسی که میخواهد جهانی را تحت تأثیر خود قرار دهد، باید به اندازهی همان هم بکوشد. این نوع افراد باید استراحت، خواب و خوراک را بر خود حرام کنند تا به خواستهی خود برسند که مبارزهی سیاسی و رقابت در میدان انتخابات بدون این نوع کوشش، تلاش، صبر، استقامت و ایستادگی مداوم به دست نخواهد آمد. راه رسیدن به موفقیت در انتخابات، مبارزه و کوشش خستگیناپذیر با نهایت توان تا آخرین رمق است و اینگونه آدمی شاهد به ثمر نشستن خواستههایش خواهد بود.
نلسون ماندلا که یکی از سرسختترین مبارزان راه آزادی است، تمامی عمرش را به کار، تلاش، کوشش و فعالیت سیاسی گذرانده و لحظهای از مبارزه فاصله نگرفته است. او در خاطراتش به کرات به این مسایل اشاره میکند، زیرا او بهخوبی فهمیده بود که «من به این حقیقت پی بردم که مبارزه به معنای اختصاص دادن همهچیز خود به هدف است. مردی که درگیر مبارزه میشد، مردی بدون زندگی خانوادگی بود…»