سناریوی پشت پرده‌ی قتل مولوی عبدالرقیب

رضا مِهسا
اصولا در عالم سیاست و دیپلماسی زمانی که دو طرف متخاصم قصد دارند پای میز مذاکره بنشینند، تلاش می‌کنند برای دست یازیدن به امتیاز‌های بیش‌تر دست به ترور‌های زنجیره‌ای بزنند. چنانچه دیدیم، هر زمانی‌که بحث صلح از طرف اتاق فکر حاکمیت در کابل بزرگ‌نمایی می‌گردید، موجی از ترور‌های زنجیره‌ای توسط طالبان به راه انداخته می‌شد و در اکثر موارد طالبان با طراحی کردن حملات انتحاری می‌خواستند اهرم فشار‌ی روی دولت ایجاد کنند تا امتیازات بیش‌تری را به دست آرند.
هم‌چنان در آستانه‌ی خروج نیروهای آمریکایی از کشور‌، طالبان تلاش دارند و داشتند که با دست زدن به برخی از تحرکات، از جمله ترور برخی از شخصیت‌های برجسته، این‌گونه وانمود کنند که کرزی نه تنها توانایی اداره‌ی کشور، بلکه حتا اطرافیان خود را نیز ندارد، که البته به خاطر داریم که اقدامات طالبان در پیوند با ترور برادر و مشاور کرزی برای رییس جمهور کرزی بسیار گران تمام شد.
ماهیت عملیات‌های طالبان در گذشته نشان می‌داد که آن‌ها شخص کرزی را هدف قرار می‌دهند تا ثابت کنند که کرزی قابلیت و شایستگی اداره‌ی جامعه را ندارد و از این طریق می‌خواهند امتیاز بیش‌تری از طرف‌های مذاکره کننده و بازی‌گران اصلی بازی در افغانستان بگیرند.
به‌عبارت‌ دیگر، تحرکات طالبان در گذشته‌ها چارچوب نمایش قدرت آن‌ها به دولت کرزی و نیروهای آمریکایی بود تا در آستانه‌ی واگذاری تأمین امنیت به نیروهای افغان نشان دهند که نیروهای طالبان نیز از قدرت کافی برای تأثیرگذاری در افغانستان برخوردارند.
الحق که در این راستا خیلی موفق در‌خشیدند، تا جایی که جامعه‌ی جهانی به رهبری امریکا دندان طمع را از سرکوب طالبان کشیدند و تقریبا موازی با سیاست تضرع و تگدی صلح دولت مرکزی افغانستان پروژه‌های بزرگ صلح‌طلبی را راه انداختند و سناریوی گشایش دفتر امارتی برای طالبان در قطر را رقم زدند و روند صلح را از مسیر اصلیش منحرف ساختند.
اما در این اواخر ترور‌های زنجیره‌ای با یک چرخش صد و هشتاد درجه‌ای در درون دایره‌ی نفوذ طالبان در نوسان است، چنان‌چه دیدیم، مولوی حقانی چندی پیش در حومه‌ی شهر اسلام‌آباد از پای در‌آمد و در تازه‌ترین مورد، مولوی عبدالرقیب تخاری که زمانی عهده‌دار وزار‌ت مهاجرین امارت اسلامی بود و در نشست دوبی با معتصم آغا‌جان شرکت کرده بود، زمانی‌که از مدرسه‌اش در شهر پشاور عازم خانه‌اش بود، توسط مردان مسلح از پای در‌آمد و کشته شد، که این عمل واکنش شدید حامد کرزی را بر‌انگیخت و مولوی عبدالرقیب را شهید راه صلح خواند و جنازه‌اش را هلی‌کوپتر دولتی از پشاور به تخار انتقال داد و با خانواده‌ی مرحومی اظهار درد‌مندی کرد.
ترورها در شرایطی صورت می‌گیرند که موضوع مذاکره با طالبان به عنوان یکی از راهکارهای مطرح شده برای حل بحران افغانستان به‌شدت در حال پی‌گیری است، چنان‌چه می‌دانیم که دوبی پس از قطر و استانبول میزبان سران طالب و نماینده‌های دولت بوده و تداوم تعقیب روند صلح مخفیانه با طرف طالبان به باور مسئولان دولتی نتیجه‌ی قناعت‌بخش داشته است.
هم‌چنان در این اواخر حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمت‌یار از مواضع مسلحانه‌اش کوتاه آمده و با توسل به مبارزات مدنی، حمایت رسمی‌اش را از قطب‌الدین هلال اعلان کرده است. در این حول و حوش که فضای تفاهم و گفت‌وگو میان طرف‌های درگیر به‌شدت امیدوار کننده است، این دست‌های ناپیدا از آن کیست‌‌ که مولوی عبدالرقیب و مولوی حقانی را هدف قرار می‌دهند‌؟
در نگاه اول، آن‌چه در ذهن متبادر می‌گردد، این است که طالبان از دو ‌دستگی شدید در میان‌شان رنج می‌برند؛ یک، جریانی که مولوی معتصم آغاجان در رأس آن است و تمایل به گفت‌وگو با دولت افغانستان دارد و جریان دیگری که وابسته به شورای کویته است و ملا عمر در رأس آن قرار دارد که شدیدا مخالف ادامه‌ی گفت‌وگو‌ها با دولت مرکزی افغانستان است.
خوب بدیهی است که این جریان وابسته به ملا عمر طالبان میانه‌رو را سد راه آرمان‌های خویش می‌دا‌ند و با راه‌انداختن ترور‌های زنجیره‌ای می‌خواهند جاده‌ی اهداف‌شان را صاف کنند، یا هم می‌توان از این زاویه به این ترور‌ها پرداخت که اکنون دو گروه در مظان اتهام قرار دارند که یکی از آن‌ها شبکه‌ی جلال‌الدین حقانی است که عمدتا در شرق کشور متمرکز است و گروه دیگر، حزب اسلامی حکمت‌یار است که آن‌ها هم گاهی دست به چنین حرکت‌هایی می‌زنند. این‌که واقعا از میان گروه‌های مخالف دولت چه گروهی این عملیات‌ها را سازمان‌دهی می‌کند، هنوز به طور قطع مشخص نیست.
تحلیل دیگری نیز وجود دارد و آن این‌که دست‌هایی وجود دارند تا در افغانستان زمینه را برای امضای نهایی سند استراتژیک بین آمریکا و افغانستان آماده کنند تا کرزی سرخورده گردد و با مات ساختن چهره‌هایی که می‌توانند برای رسیدن به صلح مؤثر واقع شوند، کرزی را وادار به امضای پیمان سازند، که این احتمال ضعیف می‌نماید.
در مجموع هنوز مشخص نیست که چه کسی ‌یا چه کسانی پشت پرده‌ی این ترورها قرار دارد/ دارند؟ ولی نا‌دیده نباید انگاشت که بازی‌های سیاسی در منطقه مسیری را می‌پیمایند که می‌توان گفت، افغانستان در کانون در‌گیری‌های استخباراتی کشور‌هایی که به‌نحوی منافع ملی‌شان را در سایه‌ی نا‌امنی افغانستان تعریف می‌کنند، واقع شده است و این جریان‌های استخباراتی برای درهم کوبیدن پتانسیل تفاهم و گفت‌وگو در کشور به چینش مهره‌های مؤثر برای جلوگیری از رسیدن به یک تفاهم بین‌الافغانی اقدام می‌کنند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *