هادی دریابی
من و تمام نامزدان به اتفاق هم براین نظریم که افغانستان در حال گذار از یک مرحله به مرحلهی دیگری است. من که خودم به دلیل مصروفیت شدید، وقت ندارم فکر کنم و نظریه بسازم، اما نظریهی فیلسوف گذار کشور را مطرح و سپس تحلیل میکنم. به باور این فیلسوف درجهدار، قبلاً در افغانستان قدرت در انحصار یک حلقهی خاص و یک ایدیولوژی خاص بود. این تمرکز قدرت باعث شده بود که افغانستان از لحاظ استراتژیک، اسهال شود. از لحاظ استقلال به سرطان دندان و از لحاظ اقتصاد به مرض شکر مبتلا شود. از لحاظ سیاست، کماشتها و از لحاظ فرهنگ، به فساد شورشیان آفریقای مرکزی گرفتار شود. از لحاظ علم و ادب، تقریباً به انقراض ستون فقرات رسیده بود. از منظر روابط بینالملل، تنها با همسایهی خود سلام علیک داشت که از قضا این همسایه، از بسکه سلامهای بیجایش را علیک فرموده بود، افغانستان را ملکیت حلال و اسلامی خویش میدانست. افغانستان که از لحاظ درک اهمیت استراتژیک خویش با سیستم هاضمهاش در نبرد بود، نتوانست این مسئله را هضم کند و همین مسئله باعث شد که پای نیویارک به کابل باز شود. یکی از خوبیهای نیویارک این است که فوراً کشورها را مجبور به گذار از یک مرحله به مرحلهی نیویارکپسند میکند. نیویارک که خود دست نشاندهی کریستف کلمب است، بر تاریخ قدرت پیش از شوروی، دوران شوروی، بعد از شوروی و طالبان خط کشید. حکومت انتقالی شد، بعد انتخابات رییس جمهوری در ارگ مستقر شد تا مطابق نسخهی جدید، به ترمیم عیوب دوران انحصار بپردازد. رییس جمهور مستقر شده که هیجان ترمیمش هر روز بیشتر از پیش سرریزی مینمود، تا حدود اربعهی خویش را فهمید، دید که کمکهای خارجی، اول به دست افغانهای خارجی، بعد به دست افغانهای داخلی حیف و میل شده و سازمان شفافیت بینالملل هم، هر روز گزارش تازهای از فساد مقامهای دولتی را به رخ افغانستان میکشد. رییس جمهور نازنین که شجاعت و غیرت در خونش موج میزند، نه اصلاً تمام گلبولهای سرخ خونش را شجاعت و یک تعداد زیاد گلبولهای سفید خونش را غیرت تشکیل میدهد، بارها اعلام کرد که فساد از بین نخواهد رفت، مگر اینکه خود افغانها دست از فساد بکشد. فساد از بین نخواهد رفت، مگر اینکه خارجیها در افغانستان فساد نکنند و کمکهای بینالمللی را دوباره برنگردانند. فساد از بین نخواهد رفت تا وقتیکه علمای کرام، برای نابودی آن کمر همت نبندند… اما کو گوش شنوا؟ همانطوریکه آقای رییس جمهور صدای ما را نمیشنود، مفسدان هم صدای رییس جمهور را ناشنیده میگیرند.
و پیش از اینکه سراغ جنبهی طبی مسئله بروم، باید عرض کنم که در مرحلهی گذار، نه تنها تنشهای امنیتی در داخل کشور به وجود میآید (همانطوریکه هر روز مشاهده میکنیم)، که در سطح بینالآمریکا و منطقه نیز بهمیان میآید. افغانستان به عنوان یک دولت مستقل، حق دارد با هر کشوریکه منافع ملی آنرا ایجاب کند، پیمان استراتژیک امضا فرماید. یکی از موفقیتهای این مادهی قانون منافع ملی، در این است که ما گزینههای متفاوتی پیش رو داریم. مثلاً حالا که کرزی و اوباما یا به توافق نرسیده که پیمان امنیتی کنند، یا هم اگر به توافق رسیده و یکی از طرفین لج انداخته، ما میتوانیم با یک کشور دیگری نظیر چین این کار را بکنیم. قرار پیشبینیهای اکثر فیلسوفات جهان، چین بهزودی ابرقدرت جهان خواهد شد. من اگر وزیر خارجه بودم، اول رییس جمهور را چنان مشورهکاری میکردم که مرا با تمام صلاحیت به چین میفرستاد. بعد که چین میرفتم، اینطوری باب مذاکره برای امضای پیمان با چیناییها را باز میکردم: «سلام و روز بخیر آقای وانگ یی! امیدوارم شما و رهبر معظمتان و فامیلین مربوطه به سلامت باشید. من به عنوان وزیر خارجهی افغانستان، آمدهام که با هم پیمان کنیم. البته پیش از امضای این پیمان، باید روی شرایط دو طرف مذاکره کنیم. شرایط افغانستان، زیاد سخت نیستند. در اول از شما تقاضا داریم که در تجهیز اردو و پولیس افغانستان، از اموال با کیفیت استفاده کنید، نه اینکه مطابق استندردهای تجار ما رفتار کنید. استندردهای تجار ما دچار اختلالات عقلی-عصبی شده و مطابق انتظارات جامعه نیستند. تجار جماعت کجا صلاح مردم را خواسته که در افغانستان بخواهند. میدانم که چین، بدون مشکل نیست. شما هزار و صد مشکل بهخصوص خود را دارید. از جدایی تایوان و تبت رنج میبرید. اما لازم نیست نگران باشید. ما شما را به رسمیت میشناسیم. از تمامیت ارضیتان حمایت میکنیم. اگر ضرورت پیش آمد، حاضریم هر سال برای تمامیت ارضی شما مراسم نیایش برگزار فرماییم، یا سالگرهی قانون اساسیتان را جشن بگیریم. شما میتوانید از طریق سرمایهگذاری در بخش زراعت، صنعت و خدمات ما، به مردم نیز کمک کنید. در عوض ما قول میدهیم دیوار چین را به عنوان یک اعجوبهی معماری در موزیم کابل نگهداری کنیم. منظورم عکس این دیوار است. ما به دولت چین اجازه خواهیم داد که نیروی کار اضافی خویش را به افغانستان صادر فرماید تا از طریق افغانستان و به عنوان افغانی به کشورهای دیگر ارسال شوند تا کار نمایند. تمام درآمدشان هم مال خود چین! یک خواهش دیگر هم دارم و آن اینکه، لطفاً به لحاظ خدا روابط ما را با پاکستان خوب کنید…»
درست در همین خیال بودم که یکی از دوستان، از چین در فیسبوک پیام داد که چیناییها مردم خیلی حسابگرند. حتا اجازه نمیدهند که یک قطره آب در خانه یا دفترشان ضایع شود. چیناییها اولین شرط موفقیت در مدیریت کار و برنامهها را موفقیت در مدیریت مصرف آب در خانهیشان میدانند. خدا کند دفعهی بعد که به عنوان وزیر خارجه در خیالات غرق شدم، این نکته یادم بماند!