بخش هفتم
حسین رهیاب (بلخی)
نویسنده و روانشناس
hrahyab@yahoo.com
رابطهی پیروزی با خلاقیت
مردان بزرگ تاریخ، پیروزیشان را دقیقاً مدیون ایدههای نو، خلاقیت و ابتکار خود هستند، وگرنه چه تفاوتی میتواند باعث تفاوت افراد شده و از میان ملیونها انسان فقط برخی را به رهبری جوامع رساند؟ واقعا اگر همهی افراد انسانی مانند یکدیگر باشند، برتری برخی چه مفهومی میتواند داشته باشد؟
فرق اساسی افراد معمولی با افراد موفق دقیقا در همین تفاوت نهفته است، زیرا افراد کامیاب چیزهایی را میبینند که افراد معمولی توان دیدن و حتا تصور آن را ندارند و نمیتوانند تصور وقوع برخی از مسایل را به مخیله خود راه بدهند. اما ذهن افراد موفق پر است از اندیشهها و ایدههای نو که احتمالاً کمتر کسی به آنها فکر کرده است. وقتی برادران رایت در حال برنامهریزی، سعی و کوشش برای به پرواز در آوردن هواپیمای خود بودند، دانشمندان اعتقاد داشتند و ثابت کرده بودند که هر چیزی که از هوا سنگینتر باشد، توان پرواز کردن ندارد، با این وجود، برادران رایت پرواز میکردند و شکست میخوردند و با انجام اصلاحاتی دوباره به آزمایش روی میآوردند و اینقدر آزمون و خطا کردند که در نهایت موفق به پرواز شدند.
ابتکار، رمز موفقیت
مخترعان بزرگ از زمانی که تصورات در مغز و ذهن خلاق آنان به پرواز درآمده و به جولان میدهند، گامهایی به سمت پیشرفت و موفقیت برداشته و با تلاش و کوشش، نوآوری ذهنی را به کار عملی و نمونهی عینی تبدیل میکنند.
تمام امکانات، وسایل مدرن امروزی، رفاه، تجهیزات، ماشینآلات، وسایل و… آنچه که امروز وجود دارد، قبل از تحقق و به وجود آمدن، در فکر، ذهن، رویا یا آرزوی دیگران وجود داشته است و همین آروزها و تخیلات آرام آرام به حقیقت پیوسته است. از کجا معلوم که اجداد بدوی و غارنشین ما نیز با دیدن «عقاب» و سرعت سرسامآور او، آرزوی دستیابی به چنین توانایی را در ذهن نمیپروراندهاند؟ یقین داریم از آنجا که همان غارنشینها، بسیاری از آموزشها را از طبیعت و حیوانات فراگرفتند، برای فراگیری پرواز نیز از حیوانات تقلید میکردهاند. زندگی انسان نیز چیزی فراتر از همین تقلید نیست، با این تفاوت که در هر تقلید، شیوهها، روشها و محاسبات جدیدتر و بهتری به کار میرود و ابتکارات، خلاقیت، نوآوری و ایدههای جدیدی اضافه میشوند و این عمل، انسان را به سوی تکامل، تمدن و پیشرفت هدایت و رهنمون میسازد.
نقش خلاقیت در بروز پدیدهها
ابتکار و خلاقیت همانقدر که در ساخت جهان مدرن نقش دارد، در پرورش مردان و زنان بزرگ تاریخ نیز تأثیر دارد. مردان و زنان بزرگ عصر ما ساختهی ابتکارات سیاسی یا نظامی خود هستند، چنانکه سرداران بزرگ و رهبران قدرتمند گذشته در برایند خاصی ذهنی خود به قدرتی رسیدند و موفق شدند، نه فقط ملت خود که جهانی را دچار دگرگونی کنند. افرادی چون چنگیز، اسکندر، تیمور لنگ، ناپلیون، الیزابت، کاترین و بسیار دیگر که البته هیچکدام به پای ناپلیون نمیرسند و تاریخنویسان رمز عظمت ناپلیون را هم حاصل نبوغ نظامی او میدانند که مفهوم سادهی آن چیزی جز ابتکارات و خلاقیت ناپلیون در جنگهای بزرگ و تحرکات نظامی نمیتواند باشد. تارله در مورد مارشالهای ناپلیون که نقش غیرقابل انکار در پیروزیهای او داشتند، نوشته است:
«… ناپلیون جمعی از برجستهترین مردان جنگی را به دور خود جمع کرده بود. این اشخاص در بین خود فقط یک وجه مشترک داشتند و آن اینکه همگان کم و بیش از سرعت انتقال و قابلیت درک موقعیت و شهامت اتخاذ تصمیمهای فوری برخوردار بودند و آن شامهی تیز سربازی را داشتند که به یک طرفةالعین، وسیلهی نجات از تنگنایی را بیابند ودر موقع لزوم لجوج و پافشار باشند و بهخصوص ناپلیون به ایشان آموخته بود که منظور او را به یک اشاره دریابند و سپس به ابتکار خود آن را اجرا کنند. نبوغ سوقالجیشی ناپلیون مارشالهای او را طوری بار آورده بود که بیآنکه آزادی عمل خود را در میدان جنگ از دست بدهند، مجریان دقیق ارادهی او بودند. شمشیرزنی بیسواد و شیردلی چون «لوفه ور»، اشرافزادهای سرسخت و عبوسی چون «داو» و سواری بیباکی چون «مورا» و افسری چون «برتیه» که گفتی از مادر نقشهکش و افسر ستاد به دنیا آمده است، همه تاکتیک دانان بیمانند و مبتکری بودند. دلاورانی چون «نی» یا «لان» از این حیث به هیچوجه از «برنادوت» مکار و حسابگر و از «ماسنای» دقیق و منظم یا از «مارمون» خشک و محتاطـ دست کم نداشتند. مسلماً شجاعت فردی در نظر ایشان بسیار لازم بود، زیرا بایستی خود سرمشق دیگران باشند. همهی آنان بهنحوی کاملا متمایز نمونهی شجاعت سربازی بودند… چنین بودند افسرانی که ناپلیون خود انتخابشان کرده و به عالیترین درجات نظامی رسانده بود».
خصوصیات ابتکاری ناپلیون، موجب پرورش افراد و سردارانی شد که هریک از آنان خود، مردان بزرگ و نوابغ نظامی به حساب آمده و و جود یک نمونه از آنان، برای یک ملت غنیمت بزرگی به شمار میرود، در حالی که ناپلیون نه یک تن که دهها تن از آنان را در خدمت داشت و علاوه بر آن، در لشکریان او کسان بسیاری بودند که پای به پای این جنرالان به پیش میرفتند و از آنان چیزی کم نداشتند. همین خصوصیت ابتکاری ناپلیون، یکی از صفات ممتازی بود که سربازان را برمیانگیخت تا آخرین قطره خون در رکاب ناپلیون جنگیده و به او عشق بورزند.
سیاست و خلاقیت
نقش خلاقیت و ابتکار در سیاست غیر قابل تردید است. سیاستمداری که فاقد خلاقیت باشد، نه فقط قدرت پیشرفت ندارد، که شخصیت و داشتههای او مرهون بازیهای سیاستمداران مبتکری است که از او به عنوان بازیچه و ابرازی برای رسیدن به اهداف سیاسی خود بهره میبرند. یک فرد مبتکر و خلاق نمیتواند وسیله و بازیچهی قدرت شود، ولی عموم افراد در یک کشور و حتا جهان در طول تاریخ، وسیله و بازیچهی کسانیاند که با ابتکار خود به بازیگران ماهری تبدیل شدهاند. اگر آدم قرار است سیاستمدار شود، بهترین راه تبدیل شدن به اژدهاست که این نیز فقط و فقط با بلعیدن مارها ممکن است!
نیکسون در مورد آدنائر و برخی از خلاقیتهای او نوشته است: «… وی با زرنگی خاصی توانست ریاست حزب را برای خود مسلم سازد، چنانکه روزی در یک جلسهی مهم حزب به طرز مصممانهای وارد سالون شد و بعد در حالیکه در جای رییس سنی مینشست، گفت که او به عنوان مسنترین فرد حاضر در جلسه، ریاست مذاکرات را عهدهدار خواهد شد و اعضای حزب از این عمل او چنان مبهوت شدند که اصلاً به فکر بلند کردن صدای اعتراض نیافتادند».
نلسون ماندلا با شرح مذاکرات خود با دولت وقت آفریقای جنوبی نوشته است: «اما گاهی اوقات انسان باید ایدهای را علنی سازد تا سازمانی را که نسبت به آن بیمیل است، در جهتی که میخواهد وادار به حرکت کند». بر همین اساس، او که زمانی احساس کرد مذاکره با دشمن میتواند مفید و به نفع دو طرف باشد، به آن تن داد و حتا تا زمان به نتیجه نرسیدن مذاکرات آن را از تمام رهبران «کنگرهی ملی آفریقا» محرمانه و کاملاً سری نگهداشت:
«اگر بگویم این فرضیه به من الهام شد، شاید اغراقآمیز باشد، اما بعد از چند هفته، فکری در مورد شرایط جدیدم به نظرم رسید. این طور نتیجهگیری کردم که این تغییرات نه یک واقعهی ناخوشآیند، بلکه نوعی فرصت است… یعنی گفتوگو با دولت را شروع کنم. من به این نتیجه رسیده بودم که اکنون زمانی رسیده که میتوان از طریق مذاکره مبارزه را به جلو برد. اگر ما زودتر مذاکره را شروع نمیکردیم، دو طرف به شب تیرهی جنگ، خشونت و ظلم و سرکوب کشیده میشدند. تنها بودن به من فرصت میداد تانخستین گام را در این جهت بردارم، بدون آنکه با آن موشکافیهایی که باعث نابود شدن و بیثمر ماندن این تلاشها میشود، مواجه شوم… برای من کاملاً روشن بود که دست یافتن به پیروزی نظامی اگر رویایی ناممکن نباشد، حداقل در آیندهی نزدیک نخواهد بود. از دست دادن هزاران و شاید میلیونها نفر در یک درگیری غیرضروری برای هر دو طرف بیمعنا بود. آنها نیز حتما به این نتیجه رسیده بودند. اکنون زمان مذاکرده بود».
خلاقیت در مبارزات انتخاباتی
شاید در انتخابات برخی از کشورها مسایل مالی، برخی از شعارها و رفتارهای عوامپسند، دامن زدن به مسایل قومی، نژادی و… تعیین کنندهی افراد پیروز در یک رقابت انتخاباتی باشد، اما با این وجود خلاقیت و ابتکار افراد نه فقط این راه را تسهیل میکند، که در زندگی و حیات سیاسی و اجتماعی آن افراد نقش تعیین کننده دارد. در هر جامعه، اهرمهای خاصی ممکن است گاهی جواب بدهند، اما این موارد همیشه قادر به حل مسایل نیست. تمام افراد برای ادامهی زندگی سیاسی خود و کسب موفقیتهای بیشتر نیاز به اهرمها و پشتوانهی فکری و عملی دارند که برترین آن ابتکار و خلاقیتی است که هم به پیروزی در صحنهها میانجامد و میتواند بهترین وسیله و تضمین برای آینده باشد. یک فرد مبتکر برای رسیدن به پیروزی متفاوت عمل میکند و همین تفاوت موجب تفاوتی میشود که او را از وسایل مشکلساز بینیاز خواهد ساخت. این روش اولین قدم برای حرکت به جریانسازی و تبدیل شدن به یک اژدهای بزرگ سیاسی است!
نوآوری در دنیای جدید
گرچه امروزه با سپری شدن دوران مخترعان بزرگ و فرا رسیدن دورهی تخصصگرایی، شاهد اختراعات و اکتشافات عظیمی همچون لامپ برق و… نخواهیم بود، اما میتوانیم دورهی فعلی را دورهی تحولات بزرگ نام نهیم، زیرا تحولات جدید، ساختارهای نوی به وجود آورده و دنیا را در طی مدت بسیار کوتاه دگرگون میسازد. نوآوری، خلاقیت، ابتکار، ابداع و ایدهی انسان امروزی در مدرن کردن، سرعت بخشیدن و متحول کردن وسایل و زمینههای کار و زندگی بشری معنا میدهد. به همین دلیل، همه باید در پی این نوع تغییرات باشند و بدانند که همین تغییرات موجب تحولات بزرگ و سریع در جهان میشود.
«کلمنت استون» در این باره می¬گوید: «من هر دفعه که با ایده¬هایم خلوت می¬کنم و به اصطلاح با آنها جلسه میگذارم، با یکی از این مخزنها یا آن مخزن بزرگ ارتباط برقرار می¬کنم… حال آنکه بهدرستی از کم و کیف آنها خبر ندارم و نمی¬دانم چه هستند».
زمینههای بروز خلاقیت
در اینجا ممکن است این سوال مطرح شود که چگونه میتوان زمینهی دستیابی به خلاقیت، ابتکار، نوآوری و ایدههای جدید را در ذهن پرورش داد؟ یا چگونه زندگی کنیم تا خلاق باشیم؟ یا خلاقیت را چگونه به چنگ آوریم؟ چگونه فکر خلاق داشته باشیم؟
جواب دادن به این سوال بسیار سخت و حتا غیرممکن میباشد، زیرا خلاقیت را نمیتوان مانند کتاب درسی تعلیم داد یا روشی وجود ندارد که آن روش باعث خلاقیت حتمی انسان شود. اما یکچیز وجود دارد و آن اینکه خلاقیت ثمرهی تفکر یا ذهن ناخودآگاه انسان است، پس میتوان:
با تخیل در مورد موضوعات مورد علاقه، برنامهریزی ذهن فراهوشیار یا ناهوشیار، میدان دادن آزاد یا آزاد گذاشتن ذهن، پرورش آرزوها و رویاها، مطالعه و خواندن کتابهای مفید، دیدن وسایل و لوازم مورد علاقه و دقت در آنها، دقت به اطراف، گفتههای دیگران، مناظر و…، تفکر در اطراف نیازهای انسانی با توجه به مقتضیات زمان و… به برخی از جنبههای خلاقانه دست یافت.