بخش نخست
نویسندگان: ست جی جونز و کیت کرین
برگردان: خلیل¬الله حمیدی
منبع: شورای روابط خارجی
فبروری 2014
پیشگفتار
ایالات متحدهی امریکا بیشتر از یکدهه است که در افغانستان در ¬جنگ به¬سر می¬برد. قربانی¬های انسانی و مالی آنها قابل توجهاند. در جریان این جنگ حدود 2300 شهروند آمریکا زندگیشان را از دست داده¬اند، بیشتر از 19000 نیرو¬های ایالات متحده زخمی و تقریباً 650 میلیارد دالر امریکا در این جنگ طولانی به مصرف رسیده است. پیامد این جنگ را همچنان می¬توان پادرهوا یا بدون نتیجهی قطعی تعریف کرد. دسترسی و تأثیرگذاری حکومت مرکزی افغانستان همچنان محدود باقی مانده است. گروه¬های مختلف نظامی و فساد گستردهی اداری از چالش¬های عمده در این کشور به شمار میروند. اقتصاد افغانستان با آنکه از سطح بسیار پایین آغاز نموده بود، تا حدی رشد سریع داشته است، اما به ¬صورت کلان، وابسته به کمک¬های بین¬المللی است که احتمال زیانپذیری آن بیشتر است. فشار هزینه¬های سنگین جنگ بالای مردم ایالات متحده، حکومت امریکا را مردد ساخته است که در تعهداتش در افغانستان وفادار بماند یا نه. طرح حملات 9/11 از طرف بن لادن، عامل آن شد که نیرو¬های نظامی امریکا در سال 2001 به افغانستان حمله نمایند، که خودش در 2011 توسط نیروهای ویژهی امریکا کشته شد. تا حالا ایالات متحده منافعش را در افغانستان حفظ کرده است. تلاشی که ایالات متحده انجام داده، جلوگیری از دوباره سازمان یافتن تروریستان به منظور انکشاف ثبات و پایداری در منطقه بوده است، که این روند بعد از خروج کامل نیرو¬های ایالات متحده از افغانستان ضربه خواهد دید. با توجه به این گزارش، سال 2014 یک سال حیاتی برای افغانستان است. انتخابات ریاست جمهوری احتمالا رییس جمهور جدیدی را در کابل به قدرت خواهد آورد. نیروهای نظامی ایالات متحده روند انتقال مسئولیت را به نیروهای امنیتی افغانستان تکمیل و جنگ را افغانیزه خواهد ساخت. از آنجا که کشورهای کمک¬ کنندهی اقتصادی، روند کمک¬ها را کاهش می¬دهند، اقتصاد افغانستان به کدام منابع داخلی وابسته خواهد شد تا بتواند روند رشد اقتصادی را تحمل نماید؟
ست جی جانز و کیت کران، چند رویکرد را برای ایالات متحده پیشنهاد نمودهاند که در جریان انتقال مسئولیت، این توصیهها را به مرحلهی اجرا قرار دهد. در جریان انتخابات ریاست جمهوری، ایالات متحده باید ائتلاف¬های سیاسی چندقومی را تشویق نماید تا تعداد نماینده¬¬ها افزایش و از جناحبندی¬ها در داخل حکومت افغانستان جلوگیری شود. ایالات متحدهی امریکا باید با نیروهای امنیتی و مقام¬های مربوط افغانستان برای امنیت برگزاری انتخابات همکاری لازم را داشته باشد تا کیفیت و شفافیت انتخابات رشد مورد اعتبار را کسب کند. آنها پیشنهاد نمودهاند تا حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان ادامه داشته باشد و به تعداد هشت تا دوازده هزار نیروی¬ نظامی امریکا مأموریت تعقیب و جلوگیری از تهدیدها را داشته باشند. این نیروها با همکاری ناتو و دیگر هم¬پیمانان خواهند توانست نیروهای ملی و محلی افغانستان را در مبارزه با تروریستان آموزش بدهند، مشوره و همکاری نمایند. این هم روشن است که تمام نکات فوق به رضایت و توافق حکومت افغانستان بستگی دارند. نویسندهها ایالات متحده و دیگر دونرها را تشویق می¬نمایند تا همکاری¬های مدنی را در افغانستان ادامه دهند، مشروط بر اینکه حکومت افغانستان در راستای حکومتداری خوب متعهد باشد. در ضمن، امریکا باید فرصت¬های اقتصادی را مهیا سازد تا روابط کشورهای منطقه¬ توسعه یابند. این یک امر مسلم است که روابط ایالات متحده و پاکستان در بسیار موارد ناخوشآیند و خسته ¬کننده شده است، زیرا اسلام¬آباد به حمایت و مصئونیت طالبان افغانی ادامه می¬دهد. در نتیجه، از واشنگتن درخواست مینمایند که وابستگی خود را از اسلام¬آباد در مورد آنچه ایالات متحده در افغانستان انجام می¬دهد، کاهش دهد و همکاری¬های نظامی به حکومت پاکستان را به¬ صورت محکم و روشن درجهبندی نماید. ارزیابی عمیق از منظرهی افغانستان در سال جاری و بعد از آن مشخص است، زیرا این کشور بعد از خروج در وضعیت نسبتاً متوسطی قرار دارد. سیاستمداران امریکا باید بدانند که گزینه¬های واقعی را در سیاست، موضوعات امینت و اقتصاد که منسجم و همساز با گسترهی منافع امریکا اند، در نظر گیرند. در واقع ایالات متحده به ¬صورت منطقی می¬تواند منابع مورد نیاز افغانستان را تأمین نماید. با وجود دشواری¬هایی که افغانستان در سال جاری با آنها روبهرو است، این گزارش استدلال¬های متقاعد کننده دارد که ایالات متحده می¬تواند نقش عمده و سازنده را در آیندهی افغانستان داشته باشد.
مقدمه
افغانستان سه تحول بزرگ را در سال 2014 شاهد خواهد بود: انتقال رهبری حکومت از حامد کرزی به رییس جمهور بعدی که در انتخابات سال 2014م انتخاب می¬شود؛ انتقال رهبری مسئولیت مبارزه با شورشیان از نیروهای ایالات متحده به نیروهای امنیتی افغانستان؛ انتقال همکاری¬های اقتصادی و مصارف بزرگ اردوی ملی از خارجی¬ها، بیشتر با اتکا به رشد منابع داخلی، طوری که ایالات متحده و دیگر کشورها در صدد کاهش حضورشان هستند. ایالات متحده و هم¬پیمانان امریکا چنین انتقالات را طوری هدایت خواهند نمود که منافع آنها تضمین باشد. حتا اگر اکثر نیروهای ایالات متحده در پایان سال 2014 از افغانستان خارج شوند، بازهم روابط ایالات متحده با افغانستان و آسیای جنوبی برای تضمین منافع ملی امریکا ادامه خواهد یافت. نخست، مرکزیت جهانی القاعده هنوز در نواحی مرزی افغانستان و پاکستان موقعیت دارد. با آنکه در اثر حملات پهپادهای ایالات متحده تضعیف شده، اما بازهم قابل توجه است. جنگ داخلی یا موفقیت طالبان شورشی، القاعده و دیگر گروه¬های تروریستی، از جمله تحریک طالبان پاکستان، شبکهی حقانی و لشکر طییبه اجازه خواهد داد تا در افغانستان فعالیت نمایند. اکثر این گروه¬های شورشی در جریان چند سال نفوذ و حضور¬شان را در افغانستان گسترش دادهاند و چندین حمله را بالای سفارتخانهی ایالات متحده (القاعده و تحریک طالبان پاکستان) تأسیسات نیروهای ایالات متحده در افغانستان (طالبان و شبکهی حقانی) یا شهروندان ایالات متحده در منطقه (لشکر طییبه و القاعده) انجام دادهاند.
دوم، افزایش جنگ می¬تواند ناامنی را در منطقه دامن زند، چنانچه هند، پاکستان، ایران و روسیه به ¬صورت درهمآمیخته هم حکومت مرکزی افغانستان و هم ملیشه¬های فرعی و گروه¬های شورشی را کمک می¬کنند. اما باید دانست که ادامهی ناامنی در افغانستان دامن کشورهای منطقه را نیز خواهد گرفت، چنانچه پاکستان سالهای 1980 و 1990 را به خاطر دارد که سیلی از مهاجرین در نواحی مرزی آن کشور پیاده شدند. بنابراین، در صورت ادامهی چالشهای در افغانستان، در قدم نخست پاکستان با دشواری سنگینی روبهرو خواهد شد. کشور هستهای پاکستان باید متوجه باشد که رشد بحران و بنیادگرایی در منطقه، بهویژه در پاکستان، امنیت سلاح هستهای و انبار سرگلولهها را به خطر خواهد انداخت.1
در اخیر، خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از افغانستان (اگر این کار صورت گیرد(، این درک را می¬رساند که ایالات متحده یک متحد واقعی نیست. القاعده و گروه¬های شورشی دورنمای خروج نیروهای ایالات متحده را با پیروزی و خروج نیروهای شوروی در سال ۱۹۸۹ مقایسه می¬نمایند. با وجودی که ایالات متحده منافع حیاتی¬ در افغانستان دارد، اما بسیاری از سیاست¬مداران و اکثریت مردم امریکا مشتاق ختم بحران و جنگ در افغانستاناند. بعد از حوادث ۹/۱۱، اراده و حمایت قوی مردم امریکا برای حملات نظامی به ¬منظور سرنگونی رژیم طالبان وجود داشت، زیرا رژیم طالبان، اسامه ¬بن¬لادن و سایر رهبران القاعده را زیر چترشان گرفته بودند. براساس نظرسنجی جمعی در اکتبر سال 2001م، 90 درصد امریکایی¬ها، از جمله 97 درصد جمهوریخواهان و 58 درصد دموکرات¬ها از حملهی نظامی در افغانستان حمایت نموده بودند[2]. بعد از سرنگونی رژیم طالبان، اهداف و مسئولیت ایالات متحده بزرگتر شد، از جمله نابودی القاعده و هم¬پیمانانش و ایجاد دولت برمبنای دموکراسی و توسعهی اقتصادی در افغانستان قابل یاد آوریاند. یکدهه بعد، با گسترش حملات طالبان، افزایش تلفات نیروهای ایالات متحده و افشای فساد گستردهی مقامهای دولتی افغانستان باعث شد که حمایت مردم ایالات متحده در برخی از اهداف کاهش پیدا نماید. در نظرسنجی که در جولای 2013 توسط واشنگتن پست و ایبیسی نیوز صورت گرفته بود، 28 درصد از مردم امریکا جنگ ایالات متحده در افغانستان را یک جنگ با ارزش دانسته بودند[3].
رییس جمهور باراک اوباما و سایر مقامهای ایالات متحده در اوایل سال 2013 در بسیاری از کنفرانس¬ها اولویت¬های استراتژی امریکا در افغانستان را به دو دسته تقسیم نمودند: نخست، هدف قرار دادن بقایای القاعده و هم¬بستگانش تا نتوانند امریکا را مورد تهدید قرار دهند. دوم، آموزش، همکاری و مشوره به نیروهای امنیتی افغانستان تا آنها بتوانند امنیت خودشان را تأمین نمایند [4].
برای نیل به این اهداف، استراتژی ایالات متحده به چند مورد باید تمرکز نماید، از جمله، تقویت نیروهای امنیتی افغانستان، ایجاد همکاری امنیتی و سیاسی قوی با حکومت افغانستان، حمایت از روند گفتوگوی صلح، تشویق همکاری منطقه¬ای و سرعت در روند رشد اقتصادی افغانستان قابل توجه است [5]. چنین اهدافی هنوز هم خیلی بااهمیتاند. ایالات متحده باید هدف قرار دادن گروه¬های تروریستی را ادامه دهد تا آنها نتوانند بار دیگر ایالات متحده را مورد تهدید قرار دهند. لذا امریکا باید حکومت افغانستان را همکاری نماید تا نیرویهای افغانستان قادر به تأمین امینت کشورشان شوند. هرچند برخی از مقامهای ایالات متحده تأکید می¬ورزند که چنین اهدافی تا حد زیادی برآورده شدهاند، اما این نتیجه¬گیری زود است [6]. بعد از روی دست گیری استراتژی مبارزه با تروریسم از طرف امریکا، القاعده تضعیف شده، ولی نابود نشده است. با توجه به این ¬گزارش، ارتش و مقامهای امنیتی امریکا از وضعیت موجود در افغانستان، نگرانند، زیرا تعداد گروه¬های تروریستی فعال و حملات انفجاری و انتحاری آنها در مقایسه با یکدهه قبل افزایش یافته است [7]. برای به انجام رساندن اهداف اصلی ایالات متحده باید مراحل زیر را در استراتژی خود انجام دهد.
در طول دههی گذشته پیشرفت¬هایی در افغانستان وجود داشتهاند. نیروهای افغانستان فرماندهی عملیات بسیاری از جنگ¬ها را از نیروهای ایالات متحده و دیگر نیروهای خارجی گرفته¬اند. کل هزینهی مصرفی ایالات متحده در راستای حملات و جنگ در افغانستان که در این گزارش شرح داده شده است، نشان می¬دهد که کمتر از یک ششم سطح مالی سال 2011 و حدود 100 میلیارد دالر در سال است. با توجه به مزایای ارائه شده سطح بودجه در این دوره برای ایالات متحده سخت بوده است. اما در صورت شکست آمریکا برای اجرای این توصیه¬ها، بهخصوص تصمیم ایالات متحده برای ترک افغانستان، احتمال ظهور مجدد القاعده، بیثباتی منطقه¬ای و بدتر شدن حقوق بشر (از جمله زنان) را افزایش خواهد داد. این یک درس است که ایالات متحده باید بداند که دو دهه قبل، زمانی که کمک¬ها را بعد از خروج اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان قطع کردند، پیامد آن ظهور رژیم طالبان و القاعده بودد.
یادداشت: این نوشته در چند بخش به نشر خواهد رسید: بحث اول، افغانستان و مراحل گذار؛ بحث دوم، ابعاد منطقهای در مراحل گذار افغانستان و بحث سوم، توصیههایی برای سیاستگذاران ایالات متحده راجع به گذار افغانستان.