بخش سوم و پایانی
ست جی جونز و کیت کرین
ترجمهی خلیل¬الله حمیدی
منبع: شورای روابط خارجی
فبروری 2014
پویایی منطقه¬ای
ایالات متحده گزینه¬های متعدد سیاسی را برای معامله با پچیده¬گی¬های منطقه¬ای افغانستان، به¬ویژه با پاکستان و هند دارد. در نخست پاکستان و هند را تشویق نماید تا تنش¬ میانشان را کاهش و مسیر آشتی، به¬ویژه روابط اقتصادی را افزایش دهند. چنانچه نخستوزیر نواز شریف بعد از برنده شدن در انتخابات 2013 با توجه به مسئولیت و نخستوزیری دفعهی قبلی خود، یادآوری نمود که «ما برجستگی¬ها و توافقاتی که از سال 1999 باقی مانده بودند را دوباره روی دست خواهیم گرفت». نخستوزیر نواز شریف در اواخر دههی 1990 توافقات با همتای هندی خود اتال بهاری ویجیپی، از جمله اعلامیهی لاهور را به امضا رسانده بودند. نواز شریف گفته بود: «ما طرحی داریم که روابط بین هند و پاکستان را تقویه نمایم»[39]. در اعلامیهی لاهور هردو طرف توافق کرده بودند تا راه بیرونرفت را برای منازعات کشمیر دریابند و ریسک تضادهای خشونتآمیز و استفاده از سلاح هسته¬ای را کاهش بخشند. اما هند از نقش برازنده و فعال ایالات متحده در حمایت از مذاکرات به احتمال زیاد به نفع پاکستان، بی¬میلی نشان داد. فرض براین است که نواز شریف در حل منازعات و آشتی میان هند و پاکستان جدی است، ولی هنوز هم مخالفان روابط نزدیکی با هند در میان نظامیان پاکستان وجود دارند. گزینهی دوم این که سیاست¬مداران ایالات متحده باید سیاست نسبتاً تهاجمی را در مورد پاکستان روی دست گیرد تا گروه¬های شبه¬نظامی را ریشه¬کن نماید. به طور نمونه، ایالات متحده باید کمک¬ها را به ارتش پاکستان در جهت مبارزه با شورشیان و شبه¬نظامیان افزایش دهد و در صورت عدم مؤثریت، باید همه کمک¬ها را قطع نماید و مسیر اکمالاتی ناتو را از مسیر پاکستان تغییر دهد و تمام تدارکات ناتو را از مسیر کشورهای آسیای¬ میانه و از شمال افغانستان وارد نماید. در رابطه به موضوع مسیر تدارکاتی از پاکستان، نوعی سود برای شورشیان نیز هست، زیرا شورشیان از شرکت¬های ترانزیتی، به¬ویژه شرکت-هایی که محموله¬های ناتو را انتقال می¬دهند، پول می¬گیرند. تغییر مسیر تدارکاتی، حتا با هزینهی بالاتر، می¬تواند درآمد شورشیان را کاهش بخشد و در نهایت، فضای جنگ برای شورشیان تنگ خواهد شد.
دشواری فراروی سیاست¬مداران ایالات متحده معمولاً پاکستان است، زیرا ارتش پاکستان از طریق ادارهی استخبارات خود همچنان به ارائهی برخی حمایت¬ها به طالبان و دیگر گروه¬های شورشی ادامه می¬دهد. پاکستان این کار را به منظور مبارزهی تعادلی با هند انجام می¬دهد تا دولت افغانستان را تشویق نماید که متحد پاکستان شود. در گذشته شورشیانی که از حمایت کشورهای خارجی برخوردار بودند، بیش از 50 درصدشان شانس پیروزی داشتهاند، در حالیکه کسانیکه هیچپشتیبانی خارجی نداشتند، فقط 17 درصد بودهاند. پناه¬گاه همیشه برای شورشیان با اهمیت خوانده شده و حدود 43 درصد از شورشیان زمانی پیروز بوده که از پناه¬گاهای امن برخوردار بودهاند[40]. در نتیجه، محروم شدن طالبان از حمایت خارجی یا پناه¬گاه، شانس سرنگونی حکومت افغانستان را کاهش می¬دهد. اگر طالبان از پناه¬گاها محروم شوند، پس ارتش پاکستان مجبوراً و باید سیاستش را تغییر دهد. تا امروز رهبریت ارتش و آیاسآی تمایل کمتری به عقب¬گرد حمایتی نشان دادهاند و سازمان¬های امنیتی پاکستان هیچ¬گونه اقدام عملیاتی برای دستگیری مقامهای و رهبران طالبان افغانی ساکن در بلوچستان و کراچی نکرده است. تلاش¬های مکرری از سوی دولت بوش و اوباما با استفاده از استراتژی تهدید و پاداش صورت گرفتهاند تا تغییر در رفتار پاکستان ایجاد نمایند، ولی بازهم پاکستان به حمایت شورشیان ادامه میدهد.
توصیه¬ها برای سیاست¬ ایالات متحده
اگرچه مخالفت¬های مردم آمریکا با تعهدات ایالات متحده با افغانستان رشد کرده است، ولی ایالات متحده اهداف مهمی را (هدف قرار دادن گروه¬های تروریستی) که ایالات متحده را تهدید می¬کنند، حفظ نموده و دولت افغانستان را کمک¬ می¬نماید تا امینت خودش را تأمین کند. برخیها درصدد خروج و رها کردن این مسئولیت در اسرع وقت هستند، اما خیلی مهم است تا ایالات متحده کمک¬هایش را به افغانستان ادامه دهد تا بر دشواری¬های خود غالب شود. با آنکه شورشیان در جایگاهی نیستند که منافع ملی ایالات متحده را مورد تهدید قرار دهند، ولی بازهم ایالات متحده باید توصیههای زیر را دنبال کند.
ترویج ائتلاف چندقومی برای انتخابات 2014
سیاست ایالات متحده در انتخابات ریاست جمهوری باید روی تشویق شکلگیری مبارزات انتخاباتی چندقومی متمرکز شود و نه به حمایت از یک کاندیدای مشخص. در ضمن، برندهی انتخابات را تشویق نماید که یک کابینهی مشمول از تمام نمایندهای اقوام را ترتیب دهد. در صورتی که رییس جمهور بعدی و تیمش حمایت ایالات متحده را دریافت نمایند، چشمانداز امنیت در کشور بهبود خواهد یافت، با وجودیکه سو نیت و بی¬میلی در طیف گستردهای از مردم و گروه¬های سیاسی و قومی افغانستان وجود دارد. در عمل کاخ سفید، وزارت امور خارجه و دفاع باید استراتژی ارتباطی را توسعه بخشند، از جمله صحبت¬های همگانی روی مسایل، تا مردم افغانستان را تشویق نمایند که برای رسیدن به توافق سیاسی، حوزه¬های مهم روابطشان را توسعه بخشند. تعدادی از کاندیداهای پشتون در حال حاضر در اطراف اقلیت¬های قومی می¬چرخند تا برای تضمین حوزه¬های انتخاباتی، خودشان را حامی فراگیر اقلیت¬ها نشان دهند، اما این امکان وجود دارد که کاندیداها این مهربانیشان را تا انتخابات یا بعد از انتخابات تغییر دهند. مقامهای ایالات متحده با همتایان افغانستانیشان باید- در محضر عموم یا در جلسات شخصی- ابراز نظر نمایند که نیروی نظامی و حمایت مالی ایالات متحده نقش برازنده در انتخابات ریاست جمهوری بعدی و تیم رییس جمهور آینده داراست. این پیام مهمی است که مقامهای ایالات متحده به ¬صورت مکرر باید به نامزدان انتخابات ریاست جمهوری، کارکنان مبارزات انتخاباتی آنها و قدرتمندان بانفوذ برساند. در اولین ملاقات بعد از انتخابات ریاست جمهوری 2014، مقامهای ایالات متحده باید رییس جمهور جدید را تشویق نمایند که نماینده¬های همهی اقوام را در کابینهی خود در نظر گیرد، از جمله در وزارت¬خانه¬های کلیدی، مانند وزارت دفاع، وزارت داخله و ادارهی امنیت ملی. تأمین امنیت برای رییس جمهور جدید بسیار مهم است، تا اطمینان حاصل نماید که مقامهای حکومتی که اکثراً ملیشه¬ها را کنترول میکنند، یا بازیگران فرعی¬اند، منابع دولتی را به ¬نفع شخصی استفاده ننمایند و به جهتی منحرف هدایت نکنند. علاوه براین، سیاستمداران ایالات متحده باید به ¬صورت عمومی و شخصی تأکید نمایند که رضایت امریکا برای حمایت حکومت افغانستان از لحاظ مالی، دیپلماتیکی و نظامی بعد از 2014 نیاز است و رییس جمهور کرزی باید این روند را تقویه و از مداخلات دست بردار باشد و اجازه دهد که انتخابات آزاد و بی¬طرفانه برگزار شود[41]. ایالات متحده باید نیروهای امنیتی افغانستان را برای تأمین امنیت انتخابات 2014 حمایت نماید. ایالات متحده با هواپیماهای نظامی، هلیکوپتر و وسایل کنترول هوایی از راه دور یا بدون سرنشین باید نیروهای امنیتی افغانستان را در تأمین امنیت مراکز رایدهی قبل یا هنگام رایگیری همکاری نماید. از طرف دیگر، مقامهای ایالات متحده باید ارتش پاکستان را ترغیب کنند که نیروهای امنیتی بیشتری در نواحی مرزی با افغانستان مستقر نماید تا از نفوذ شورشیان از مسیر پاکستان به افغانستان در جریان انتخابات جلوگیری شود. برای کاهش احتمال تقلب در انتخابات، سیاستگذاران ایالات متحده باید دوربین¬های نظرسنجی یا فیلمبردار، کارمند اضافی و مأموران ناظر در مراکز رایدهی را در نظر داشته باشد و حکومت افغانستان را تشویق نماید شمارش آرای مردم را از مراکز رایدهی به مرکز ولایات انجام دهد. کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان با استفاده از سیستم ناقص انتخابات سال 2009، رای دهندگان را راجستر نموده است. براساس چشمدید برخی دیپلمات¬های غربی، پنج میلیون از میان هفده میلیون رای ممکن است جعلی یا کپی باشند. بیشتر دهلیزهای وردی مراکز رایدهی فاقد نشانههای راهنماییاند که این وضعیت نیز به کارمند کمیسیون انتخابات اجازه میدهد تا رای دهندگان را به مسیر مشخصی برای رایدهی هدایت نماید[42]. ثبت نام ناقص رای¬دهندگان به ¬طور قطعی مانع تلاشها برای جلوگیری از تقلب خواهد شد و کمیسیون مستقل انتخابات دقیق تخمین می¬زند که به چه تعداد برگ¬های ناقض به مراکز رایدهی توزیع شدهاند تا فرصت را برای تقلب افزایش دهد.
ایجاد مأموریت دفاع داخلی-خارجی
ایالات متحده باید مأموریت سنگین دفاع داخلی-خارجی را دنبال نماید، همانطور که در دکترین نظامی آمریکا یادآوری شده که در ابتدای این مأموریت، بین هشت تا دوازده هزار نیروی آمریکایی در افغانستان باقی خواهد ماند. مأموریت آنها باید انجام حملات علیه تروریست¬ها، آموزش، مشاوره و کمک به نیروهای امنیتی افغانستان باشد[43]. انتظار میرود نیروهای ایالات متحده بتوانند کیفیت نیروهای امنیتی افغانستان را بهبود بخشند تا آنها بتوانند امینت را در بسیاری از مناطق کشور ایجاد و از سرنگونی حکومت افغانستان توسط طالبان جلوگیری نمایند. حفظ حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان نیازمند انعقاد قرارداد امنیتی دوجانبه میان دولت ایالات متحده و افغانستان است. در این صورت، سیاست¬گذاران ایالات متحده باید تمایلشان را برای حضور نظامی فعال و دایمی در افغانستان بعد از سال 2014 اذعان نمایند. سکوت یا عدم حضور نظامی ایالات متحده پس از سال 2014 در افغانستان به ¬صورت قابل توجهی منجر به عدم اطمینان به وضعیت امنیتی افغانستان میشود. قطعات ویژهی نیروهای عملیاتی ایالات متحده و ناتو، تعداد کمتری نیروهای زمینی و هوایی معمولی ایالات متحده و ناتو و شبهنظامیان سازمان استخبارات امریکا یا سیاه و دیگر بخش¬های اطلاعاتی برای کمک به نیروهای امنیتی افغانستان در انجام عملیات¬های ضدشورشی و ضدتروریستی ضرورت است. انواع مختلف نیروهای ایالات متحده برای انجام این وظایف نیاز است. دو اسکادران یا قطعات «درجه یک» با سایر مأموران ویژهی عملیاتی نیاز است که با فرماندهی ویژهی عملیاتی همراه شوند و در کنار همکاران بخش خاص نیروهای افغانستان، برای نابودی یا دستگیری اهداف مشخص کار نمایند. این هم مفید است که یک واحد مشترک یا ائتلافی را تشکیل دهند، مانند نیروهای ویژهی خدمات هوایی بریتاینا. به تعداد 160 مأمور عملیاتی ویژهی هوایی با فرماندهی خاص نیاز است تا حملات، سرکوب، حمل¬ونقل و مأموریت شناسایی را برای نیروها انجام دهند.
علاوه براین، تقریباً سه تیم نیروهای ویژهی ارتش ایالات متحده و سایر تشکیلات، مانند نیروهای ویژهی عملیاتی دریایی و بحری ضرورت است، که اردوی ملی و نیروهای امنیتی محلی افغانستان را کمک، آموزش و مشوره دهند. توجه خاص باید به نقاط ضعف نیروهای امنیتی افغانستان، از جمله در زمینه¬هایی مانند جمعآوری اطلاعات و تدارکات اختصاص داده شود. بنابراین، باید نیروهای ویژهی عملیاتی را یکی در سمت شرق و دیگری در سمت جنوب و سومی را در مناطق غرب و شمال موظف نمود تا منطقه را پوشش دهند. یک دستهی ویژه باید بالای نیروهای افغانستان، از جمله قطعات خاص اردوی ملی افغانستان و کماندوها کار کند، زیرا آنها مسئولیت دارند که مأموریتهای سخت و دور را در مناطق روستایی افغانستان که تحت کنترل طالباناند، انجام ¬دهند[44]. چندین برنامهی «توانمندسازی» ضرورت است. اول، وسایل نقلیهی هوایی بدون سرنشین بسیار مهم است، از جمله شکارچی¬های بدون سرنشین که با مراکز اطلاعاتی در ارتباطاند و مأموریت اطلاعاتی، شناسایی، نظارت و گاه¬گاه به مأموریت عملیاتی نیز می¬پردازند. دوم، هلیکوپترهای هدف¬گیر AC-130 با قابلیت¬های پزشکی برای پشتیبانی هوایی مورد نیاز است. سوم، نیروهای معمولی به اندازهی کافی ضرورت است تا به ¬عنوان مأموران واکنش سریع برای حفظ امینت پایگاه ایالات متحده مورد استفاده قرار گیرند. چهارم، یک واحد متعارف نیروی امنیتی برای کمک به مشاوره و ارتباط نیروهای امنیتی افغانستان، بهویژه در کنار اردوی ملی افغانستان ضرورت است. آنها باید در سطح بالا و پایین با ارتش افغانستان در تماس باشند. این تیم¬ها به عنوان مکمل در مقایسه با نیروهای همکار امنیتی ناتو مفید واقع خواهند شد. پنجم، دو مرکز فرماندهی هواپیماهای عملیاتی مانند F-15S وA- 10S در ارتباط با حملات هوایی ضرورت است. هواپیماهای ناتو نیز ممکن است در صورت ضرورت به حمایت مأموریت در دسترس قرار گیرند. ششم، تعدادی مأمور برای جمعآوری و تحلیل اطلاعات و شناسایی افراد و سیگنال¬های اطلاعاتی ضرورت است[45]. هشت تا دوازده هزار نیرو تقریبا میان 4.7 تا 7.1 میلیارد دالر سالانه هزینه برمی¬دارند. این هزینه¬ها به ¬طور قابل توجه، کمتر از هزینهی 113 میلیارد دالری ایالات متحده در سال مالی 2011 است که در حدود هشتاد تا نود هزار نیروی¬ نظامی در افغانستان مستقر بود[46]. برخی¬ها استدلال می¬نمایند که کمک به نیروهای امنیتی افغانستان با آغاز سال 2015 باید قطع شود. اما ایالات متحده باید روند کمک¬هایش را ادامه دهد و برای نیروی امنیتی فعلی 352000 و 30000 پولیس محلی پول پرداخت نماید[47]. دولت اوباما باید تعهد کند که نیروهای امنیتی افغانستان را برای چندین سال حمایت نماید. دولت باید از اعلام خروج به تاریخ مشخصی خودداری کند، چراکه نیروهای ایالات باید به اهدافشان که عبارتند از هدف قرار دادن القاعده و حصول اطمینان از نیروهای افغانستان برای کنترول و تأمین امینت، دست یابند. اما حمایت نظامی امریکا نباید پایان باز داشته باشد و شرایط خروج بهتر است مبتنی بر اوضاع منطقهای باشد، نه مبتنی بر تقویم. ایالات متحده حمایت نظامی درازمدت را تازمانی ادامه دهد که امریکا و حکومت افغانستان به توافق امنیتی دوجانبه دست یابند و حکومت افغانستان نیز به وعده¬هایش پابند باشد، از جمله انتخابات ریاست جمهوری 2014 که نزدیک است. در ضمن، ایالات متحده باید تلاشش را ادامه دهد تا به مراکز القاعده و گروه¬های تروریستی دست یابد.
تشویق روند صلح
سیاستگذاران ایالات متحده باید بدانند که گفتوگوی صلح میان دولت افغانستان و طالبان بعید و در آیندهی نزدیک به چند دلیل قابل پیشبینی نیست. اول، شواهد کمی وجود دارند که طالبان در حال حاضر در گفتوگوی صلح جدی باشند، زیرا رهبران طالبان معتقدند که بعد از خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان، پیروزی نظامی از آنِ آنهاست. دوم، شرایط ناچیزی که در گذشته¬های دور در گفتوگوی صلح با شورشیان مورد استفاده قرار می¬گرفت، امروز در افغانستان وجود دارند. کشورهای خارجی به ارائهی کمک¬هایشان به شورشیان ادامه می¬دهند و بسیاری از رهبران طالبان کدام بن¬بست را در جنگ مشاهده نمیکنند. با وجودی که مذاکره یک امر معقول است، ولی چشمانداز مذاکره در ظاهر مبهم است. با این حال، دیپلمات¬های ایالات متحده باید بحث¬های مربوط به دولت افغانستان با طالبان، قدرت¬های منطقه، مثل پاکستان در تبادل زندانیان، آتشبس محلی و ادغام مجدد شورشیان را تشویق نمایند. تا به امروز بحث¬های دولت افغانستان با طالبان در سطح محلی موفق واقع شدهاند، البته نه در سطح ملی. در سطح محلی آنها توانستهاند به توافق برسند که زندانیان را تبادله و به ¬صورت موقت آتشبس نمایند. برای بهبود چشمانداز مذاکرات، ایالات متحده باید شخص سومی را به ¬عنوان میانجی در مذاکرات صلح، مثلا از کشورهای فارسی یا عربی یا سازمان ملل متحده حمایت نماید. در گذشته¬ها گروه سوم به¬ عنوان میانجی نقش محوری را بازی نموده است. گروه¬ سوم در خیلی موارد موفقانه عمل نموده، از جمله می¬توان از جنگ جهانی دوم نام برد، زیرا شحص سوم بدون در نظرداشت کدام اهداف اولیه، ایدیولوژی یا قومیت و نژاد از گروههای درگیر وارد می¬شود. اما اگر شخص سوم در گفتوگوی صلح نتواند موفقانه عمل نماید و دو طرف را به میز مذاکره نکشاند، دیگر گفتوگوها همیشه ناکاماند[48].
تمرکز کمک به آموزش و پرورش، بهداشت عمومی و نگهداری زیرساخت¬ها
ایالات متحده باید توجه لازم را به کمک¬های شهروندانش در افغانستان داشته باشد که در کجا و در چه راهی به مصرف می¬رسند. در صورتی که افغانستان به تعهداتش عمل نماید، ایالات متحده و دیگر کمک¬ کنندگان باید کمک-های 3.3 تا 3.9 ملیارد دالری را که توسط بانک جهانی در کنفرانس توکیو پیشنهاد شده بود، سالانه و تا سال 2017 برای افغانستان مهیا نمایند. اما اگر دولت افغانستان به تعهدات یاد شده در توافق عمل ننماید، کمک ¬کنندگان می¬توانند به کاهش کمک¬ها بپردازند. اهمیت کمک¬ها تنها به دلیل بشردوستانه نیست، بلکه یک سرمایه¬گذاری لازم در منابع بشری و توسعه در بلندمدت برای افغانستان است. همانطور که زراعت مهم¬ترین منبع درآمد برای اکثریت مردم افغانستان است، آژانس بینالمللی ایالات متحده برای توسعه باید برنامه¬های موفق را برای توسعهی زراعت در افغانستان روی دست داشته باشد. در طول دههی گذشته سرمایه¬گذاری در زیرساخت¬های افغانستان، از جمله جاده-ها، یک عامل مهم در افزایش سریع تولید ناخالص داخلی و بهبود کیفیت زندگی در مردم افغانستان بوده است. در یک دورهی مشخصی از کمک¬ها، حکومت افغانستان و دیگر کمک¬ کنندگان باید در راهاندازی نهادها برای تأمین مالی و استراتژی مؤثر برای حفظ این زیرساخت¬ها تمرکز نمایند. بسیاری از کشورها، از جمله افغانستان از موترها و وسایل نقلیهی موتوری برای تأمین مالی ساختوساز و تعمیر جاده¬ها، مالیات دریافت می¬نمایند. صاحبان و گردانندگان موترها و لاری¬ها توانایی پرداخت این مالیات را برای بهره¬برداری از جاده¬ها دارند. ایالات متحدهی امریکا و سایر کمک¬ کنندگان حکومت افغانستان را در راستای جمعآوری مالیات از وسایل نقلیه و بودجهی دولت در جهت نظارت بر تعمیر و نگهداری جاده¬ها همکاری نمایند.
حمایت از طرح¬های اقتصادی منطقهای
ایالات متحده باید طرح اقتصادی با مقیاس کوچک را به عنوان اولین گام برای بهبود روابط میان کشورهای منطقه حمایت کند. دیپلمات¬های آمریکایی باید برای حمایت پروژهی خط لولهی TAPI و تأمین مالی این پروژه، بانک¬های توسعهای را ترغیب نماید. در صورت توافق ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند در رابطه به مسیر انتقال، تأمین منابع مالی، قیمتگذاری و پرداخت، این پایپ لاین بر روشنایی منطقهای خواهد افزود. دیپلمات¬های آمریکایی همچنین باید تنشزدایی اقتصادی میان پاکستان و هند را حمایت و پاکستان را تشویق به پیروی از تصمیم 2011 اش نماید که در آن هند را به ¬عنوان کشور مورد علاقهی تجارتی خود دانسته بود. ایالات متحده باید هند و پاکستان را تشویق به رفع محدودیت ویزا و باز کردن گذرگاه¬های مرزیشان نماید.
در ظاهر پاکستان به¬ عنوان یک چالش خاص برای ایالات متحده، به دلیل حمایت از گروههای شورشی در افغانستان به ¬شمار می¬رود و تغییر بنیادی در رفتار پاکستان در آینده¬های نزدیک قابل پیشبینی نیست. بنابراین، ایالات متحده باید اقدامهایی را برای کاهش وابستگی خود به پاکستان روی دست گیرد. ارتش ایالات متحده باید منابع اکمالاتیاش را تا حد امکان از مسیر شمال و از طریق آسیای میانه وارد افغانستان نماید، نه از طریق پاکستان. پاکستان مرزهایش را به دلیل کشته ¬شدن سربازان پاکستانی در نواحی مرزی در نوامبر 2011 که با اشتباه نیروهای ناتو صورت گرفته بود، به مدت هفت ماه برای ورود اکمالات ایالات متحده بست و از طرفی، ایالات متحده باید سازمان استخبارات و ارتش پاکستان را برای نابودی پناه¬گاه¬های طالبان و دیگر گروه¬های شبهنظامی ترغیب کند. مشخصا سیاستگذاران ایالات متحده باید کمک¬های نظامی به پاکستان را متناسب به چگونگی عمل، موفقیت و ناکامی ارتش پاکستان در مبارزه با شورشیان طالب، شبکهی حقانی و لشکر طییبه درجهبندی نمایند. کمک¬های نظامی ایالات متحده به پاکستان از مبلغ 1.2 میلیارد دالر در سال 2010 به مبلغ 849 میلیون دالر در سال 2012 کاهش یافت و در صورت عدم کاهش همکاری پاکستان با گروه¬های شبهنظامی باید بیشتر کاهش یابند[49]. بنابراین، کاهش در کمک¬های نظامی باید در راستای کمک¬ به شهروندان افزایش داده شود. کمک¬های شهروندی به منظور افزایش رفاه و خدمات عامه به مردم پاکستان به جای قطع همکاری نظامی، بهتر است، زیرا این روند میتواند از کوتهبینی¬های دههی 1990 جلوگیری نماید.
جمعبندی
ایالات متحده از زمان حوادث 9/11 مقدار زیادی از خون و ثروتش را در افغانستان صرف کرده است. اگرچه مردم امریکا از بیش از یکدهه جنگ در افغانستان خسته شده، اما دستآوردهایی هم داشتهاند که افغانستان را به یک مکان بهتر تبدیل نموده است. خطری که افغانستان بار دیگر تبدیل به پناهگاه تروریست¬ها و تهدیدی برای حمله به ایالات متحده شود، کاهش یافته است. اما این خطر تا هنوز هم قابل برگشت است.
اگر توصیههایی که در این گزارش داده شده، در افغانستان مورد اجرا قرار گیرند، به احتمال زیاد افغانستان قادر به مهار شورشیان، اعمار درآمد پرسود، آموزش و پرورش و مراقبت¬های بهداشتی هرچه بیشتر خواهد شد و نیز از ظهور مجدد القاعده و متحدان آن جلوگیری خواهد کرد، تا ایالات متحده را تهدید نتوانند.
Endnotes
1. Author interviews with Pakistan officials, Washington, September 2013.
2. Jennifer De Pinto, “Public’s Views of Afghanistan War Have Turned Sour,” CBS News, October 5, 2009.
3. Karen DeYoung and Scott Clement, “Many Americans Say Afghan War Isn’t Worth Fighting,” Washington Post, July 25, 2013.
4. Joint Press Conference by President Obama and President Karzai (Washington, DC: The White House, Office of the Press Secretary, January 11, 2013). Also see Joint Statement by President Obama and President Karzai (Washington, DC: The White House, Office of the Press Secretary, January 11, 2013).
5. Remarks by President Obama in Address to the Nation from Afghanistan (Bagram Air Base, Afghanistan: The White House, Office of the Press Secretary, May 1, 2012); Testimony of Ambassador James F. Dobbins, Special Representative for Afghanistan and Pakistan, before the Senate Foreign Relations Committee, July 11, 2013; Testimony of Dr. Peter R. Lavoy, Acting Assistant Secretary of Defense for Asian and Pacific Security Affairs, before the Senate Foreign Relations Committee, July 11, 2013.
6. Vice President Joseph Biden has been among the most optimistic about accomplishing U.S. objectives. In 2012, for instance, he argued: “The fact is, we went [to Afghanistan] for one reason: to get those people who killed Americans, al-Qaeda. We’ve decimated al-Qaeda central. We have eliminated Osama bin Laden. That was our purpose.” See Vice Presidential Debate Transcript, ABC News, and October 12, 2012. President Obama similarly noted: “With the devastating blows we’ve struck against al-Qaeda, our core objective—the reason we went to war in the first place—is now within reach.” Joint Press Conference by President Obama and President Karzai (Washington, DC: The White House, Office of the Press Secretary, January 11, 2013).
7. Author interviews with senior U.S. military and intelligence officials, Afghanistan, September 2013.
8. The World Bank, World Development Indicators Dataset, accessed on September 24, 2013.
9. See, for example, Michael O’Hanlon, “The Other Afghan Transition,” Survival vol. 54, no. 5, October/November 2012, pp. 101–09.
10. Three-quarters of Afghans believe the central government is carrying out its responsibility and is doing a “very good” or a “somewhat good” job. See Afghanistan in 2012: A Survey of the Afghan People (San Francisco: The Asia Foundation, 2012), pp. 84–85.
11. Author interview with Western government officials, Afghanistan, June 2013.
12. International Monetary Fund, “Islamic Republic of Afghanistan,” Country Report no. 12/245, August 2012.
13. Richard Hogg, Claudia Nassif, Camilo Gomez Osorio, William Byrd, and Andrew Beath, Afghanistan in Transition: Looking Beyond 2014 (Washington: World Bank, 2013), p. 2.
14. Marc Grossman, “Seven Cities and Two Years: The Diplomatic Campaign in Afghanistan and Pakistan,” Yale Journal of International Affairs, Summer 2013, pp. 65–75.
15. William Dalrymple, Return of a King: The Battle for Afghanistan, 1839–42 (New York: Alfred A. Knopf, 2013); Diana Preston, The Dark Defile: Britain’s Catastrophic Invasion of Afghanistan 1838–1842 (New York: Walker & Company, 2012); Steve Coll, Ghost Wars: The Secret History of the CIA, Afghanistan, and Bin Laden, from the Soviet Invasion to September 10, 2001 (New York: Penguin Press, 2004); Barnett R. Rubin, The Fragmentation of Afghanistan: State Formation and Collapse in the International System (New Haven, CT: Yale University Press, 1995).
16. Grossman, “Seven Cities and Two Years: The Diplomatic Campaign in Afghanistan and Pakistan,” pp. 65–75.
17. See, for example, U.S. Department of State cable, “Discussing Afghan Policy With the Pakistanis,” December 22, 1995; U.S. Embassy (Islamabad) cable, “Afghanistan and Sectarian Violence Contribute to a Souring of Pakistan’s Relations With Iran,” March 13, 1997, Released by the National Security Archive.
18. In interviews in Afghanistan, several Afghan officials and analysts from Afghan (and Western) nongovernmental organizations argued that a “hands-on” policy by the United States (or other outside states) would undermine the credibility of the 2014 election. Author interviews with Afghan officials and analysts, Afghanistan, September 2013.
19. Michael W. Doyle and Nicholas Sambanis, Making War and Building Peace (Princeton, NJ: Princeton University Press, 2006); James Dobbins, et al., Overcoming Obstacles to Peace: Local Factors in Nation-Building (Santa Monica, CA: RAND, 2013).
20. General John R. Allen, Michele Flournoy, and Michael O’Hanlon, Toward a Successful Outcome in Afghanistan (Washington, DC: Center for a New American Security, May 2013), p. 9.
21. Transparency International, Corruption Perceptions Index 2012 (Berlin: Transparency International, 2012); World Bank, Worldwide Governance Indicators (Washington: World Bank, 2012).
22. On peace settlements see Monica Duffy Toft, Securing the Peace: The Durable Settlement of Civil Wars (Princeton, NJ: Princeton University Press, 2009); Virginia Page Fortna, Peace Time: Cease-Fire Agreements and the Durability of Peace (Princeton, NJ: Princeton University Press, 2004); Barbara F. Walter, Committing to Peace: The Successful Settlement of Civil Wars (Princeton, NJ: Princeton University Press, 2001).
23. See the description of Richard Holbrooke and his team’s peace settlement efforts in Vali Nasr, The Dispensable Nation: American Foreign Policy in Retreat (New York: Doubleday, 2013).
24. James Shinn and James Dobbins, Afghan Peace Talks: A Primer (Santa Monica, CA: RAND, 2011), p. ix.
25. James D. Fearon, “Iraq’s Civil War,” Foreign Affairs vol. 86, no. 2, March/April 2007, p.8.
26. Monica Duffy Toft, Securing the Peace: The Durable Settlement of Civil Wars.
27. Ronald E. Neumann, “Haste Makes Waste,” Foreign Affairs vol. 91, no. 6, November/ December 2012, pp. 167–69.
28. Michael E. O’Hanlon, “A Negotiated Solution for Afghanistan?” Wall Street Journal, June 22, 2010; Khalid Mafton, “The Folly of Reconciliation in Afghanistan,” Foreign Policy, August 29, 2012.
29. The authors considered other options, including options that would involve more than twelve thousand U.S. forces. However, the authors believe a larger number of U.S. troops would be unnecessary to achieve U.S. objectives; a larger number of troops would also probably be politically infeasible.
30. On the “zero option,” see Mark Mazzetti and Matthew Rosenberg, “U.S. Considers Faster Pullout in Afghanistan,” New York Times, July 8, 2013. On broader arguments about withdrawal see, for example, Leslie H. Gelb, “Obama’s Faster, Smarter Afghan Exit,” The Daily Beast, February 1, 2012; Rory Stewart and Gerald Knaus, Can Intervention Work? (New York: W.W. Norton, 2011); Stewart, “Trying to Do the Impossible,” Foreign Policy, March/April 2013, p. 58; Stephen M. Walt, “Don’t Prolong the Inevitable,” Foreign Policy, April 3, 2012.
31. Stewart and Knaus, Can Intervention Work?; Stewart, “Trying to Do the Impossible,” Foreign Policy, March/April 2013, p. 58; Walt, “Don’t Prolong the Inevitable”; Walt, “The Real Reason the U.S. Failed in Afghanistan,” Foreign Policy, March 15, 2013; Richard N. Haass, “The Irony of American Strategy,” Foreign Affairs vol. 92, no. 3, May/June 2013, pp. 57–67.
32. Gelb, “Obama’s Faster, Smarter Afghan Exit.”
33. Steven Simon and Jonathan Stevenson, “Afghanistan: How Much Is Enough? “Survival vol. 51, no. 5, October/November 2009, pp. 47–67. Paul Pillar, “Is Afghanistan the Right War? No,” The National Interest, March/April 2010, pp. 33–36.
34. Robert D. Blackwill, “Plan B in Afghanistan,” Foreign Affairs vol. 90, no. 1, January/ February 2011, pp. 42-50.
35. “Foreign internal defense” refers to efforts by the United States to support a host nation’s internal defense and development. See Foreign Internal Defense, Joint Publication
3-22 (Washington, DC: U.S. Department of Defense, July 12, 2010).
36. Milton Bearden, “Curse of the Khyber Pass,” The National Interest, March/April 2009, pp. 4–12.
37. Author calculations based on average cost per service member from Amy Belasco, “The Cost of Iraq, Afghanistan, and Other Global War on Terror Operations Since 9/11,” Congressional Research Service, March 29, 2011, p. 23. Annual operational costs per troop from FY2005 to FY2010 were converted into 2012 dollars using the U.S. GDP deflator and then averaged. The average annual cost, $590,000 in 2012 dollars, was then multiplied by the numbers to be deployed in the scenario. The standard deviation of the time series of the cost per troop was $79,145 in 2012 dollars. Costs do not appear to benefit from economies of scale. Average costs have been lower in periods when the United States has had fewer troops in Afghanistan.
38. Hogg, et al., Afghanistan in Transition: Looking Beyond 2014.
39. Sebastian Abbot, “Sharif’s Win Sparks Hope for Pakistan-India Ties,” Associated Press, May 15, 2013.
40. Seth G. Jones, Counterinsurgency in Afghanistan (Santa Monica, CA: RAND, 2008).
41. See, for example, O’Hanlon, “The Other Afghan Transition,” pp. 101–09.
42. Author interviews with Western government officials, Afghanistan, June 2013.
43. “Local forces” refer to tribal, subtribal, and other substate forces that exist in Afghanistan.
44. These U.S. special operations forces could also conduct what is called “unconventional warfare” in U.S. Army doctrine and work by, with, or through irregular forces in Afghanistan against the Taliban. U.S. Department of the Army, Army Special Operations Forces Unconventional Warfare (Washington, DC: Headquarters, Department of the Army, September 2008).
45. On force packages see, for example, Austin Long, “Small Is Beautiful: The Counterterrorism Option in Afghanistan,” Orbis vol. 54, no. 2, Spring 2010, pp. 199–214; LTG David W. Barno (ret.) and Andrew Exum, Responsible Transition: Securing U.S. Interests in Afghanistan Beyond 2011 (Washington, DC: Center for a New American Security, December 2010).
46. Office of the Secretary of Defense Comptroller as cited in Anthony Cordesman, “The U.S. Cost of the Afghan War: FY2002–FY2013,” Center for Strategic and International Studies, Washington, D.C., May 14, 2012, p. 7.
47. See, for example, Frederick W. Kagan, “The Afghan Endgame,” Weekly Standard, February 25, 2013.
48. Walter, Committing to Peace: The Successful Settlement of Civil Wars.
49. U.S. military assistance includes 1206 funding; counternarcotics funds; foreign military financing; international military education and training; international narcotics control and law enforcement; nonproliferation, antiterrorism, demining, and related; and Pakistan counterinsurgency fund/Pakistan counterinsurgency capability fund. See, for example, Susan B. Epstein and K. Alan Kronstadt, Pakistan: U.S. Foreign Assistance (Washington, DC: Congressional Research Service, July 2013).