شیدای گفتمان مدنی و شهیدِ رسالت روشنفکری

(درآمدی بر شناخت قسیم اخگر)
حمزه واعظی
اگر مهم‌ترین مؤلفه‌های روشنفکری را عناصری چون نقدگری، اندیشه‌ورزی، تعهدِ اخلاقی، مبارزه‌ی دادخواهانه، روشنگری فکری، آرمان‌گرایی اجتماعی و جسارت سیاسی بدانیم، «قسیم اخگر» از همه‌ی این خصوصیات برخوردار بود. بدین‌ رو، او را می‌توان از معدود روشنفکرانِ پسینی دانست که همانند پیش‌گامان نخست مشروطه‌ی اول، از پگاهِ مبارزه تا بیگاهِ کوچِ بی‌بازگشتِ خود، مؤمنانه بر ایمان اجتماعی و صادقانه بر آرمان انسانی خویش پای فشرد.
اخگر، همانندِ بسیاری از مدعیان روشنفکری امروز، مدرکِ دانشگاهی نداشت تا آن را میزانِ سواد، معیارِ تفاخر و سکوی تفرعن خویش برای حضور در سیاست و نمایش‌های رسانه‌ای سازد، اما بنیان اندیشه‌ی خویش را بر دانش و سیر انفس و آفاق اشراقی‌ای استوار ساخته بود که کمتر دانشگاه رفته‌ای با غنای درک و عمقِ دید او برابری می‌کرد.
احاطه‌ی اخگر بر تاریخ افغانستان، شناخت دقیق و عمیق از آفات و آفریده‌های جنبش روشنفکری و درکِ روشنش از دین، سه مشخصه‌ی اساسی او بود که بنیاد مبارزه و اندیشه‌ی فاخرش را بر آن استوار ساخته بود.
منحنی سیر مبارزاتی و صعود فکری اخگر نشان می‌دهد که او پیوسته «جوان‌ـ‌فکر» ماند و هم‌چنان معتقد به تغییر بنیادین فکری‌ـ‌اجتماعی جامعه و مؤمن به عدالت‌ورزی سیاسی باقی بود و در هیچ‌شرایطی تسلیم فقر و مغلوب ریا و تزویر و تکفیر نگردید. از آن زمانی که از مکتب اخراج شد، تا زمانی که در اوج شهرت رسانه‌ای و محبوبیت فرهنگی قرار گرفت، تغییر مهمی در نوعِ رفتار، چیستی گفتار و ماهیت آرمان‌ورزی او به وجود نیامد.
از هنگامی که در مدیریت «پیام مستضعفین» در دهه‌ی شصت شمسی در مشهد نقش داشت، تا زمانی که «هشت صبح» را در دهه‌ی هشتاد شمسی در کابل رهبری می‌نمود، هیچ‌تزلزل و توقفی در ایمانش به دفاع از حق و راستی، در اراده و صداقت مبارزه‌اش با استضعاف و کژی‌های سیاسی‌ـ‌اجتماعی و در قاطعیت و برهنگی کلامش نسبت به نقدِ قدرت و تفرعن زورمندان رخ نداد و هم‌چنان «روشن‌اندیش»، امیدوار و پرانرژی باقی ماند.
شاید بتوان گفت، اخگر «نمادی» منفرد از یک قرن جنبشِ پیوسته و جمعی روشنفکری بود که در الگوی مبارزاتی دوره‌ی مشروطه‌خواهی و دموکراسی‌طلبی تجلی یافته بود و او‌ میراث‌دار راست‌گویی بود که هرچند در آن جنبش‌ها نقش و حضور مستقیم نداشت، آرمان اجتماعی، سلامت فکری و مناعت اخلاقی این جریان روشنفکری را به نسلِ امروز نشانی می‌داد.
بدین‌رو، اخگر را می‌توان از نظرِ بینش، درک و وجاهت اخلاقی، حامل سیرت اندیشه‌ورزی «اسماعیل مبلغ»، رنج، تعهد و شکیبایی روشنگرانه‌ی «میر غلام محمد غبار» و صداقت، صراحت و دلیری «عبدالرحمان محمودی» دانست.
از زمانی که «سازمان نصر» صراحت اخگر را در رویکردِ «نگرشی بر شعار نه شرقی، نه غربی» و میزبانان ولایت‌مدار، جسارتش در نقد «صدور انقلاب» را برنتابیدند، تا آخرین غروب جاودانه‌اش هرگز به تشکیلاتی نگروید، منقاد «رهبر»ی نگردید و هم‌داستان حزب و تشکیلاتی نشد. تنها مبارزه کرد و مستقل اندیشید و فقر و امید را از پس‌کوچه‌های «بوروری» کویته تا خراب‌آبادهای «چنداول» کابل نفس کشید.
به‌راستی، آن‌چه اخگر را با سایر هم‌رزمان و هم‌سالان سیاسی‌اش متفاوت می‌سازد، این بود که او به «تنهایی» یک مجموعه‌ی متشکل بود. انرژی، انگیزه و توان ارتباطی و درایت سازمان‌دهی یک تشکیلات را داشت. جوانان را به شور و اندیشه وا می‌داشت و بر فضای فکری نیروهای روشنفکری تأثیر می‌گذاشت. رندانه می‌نوشت و پخش می‌کرد. جسورانه علیه بیدادِ چپ و ارتجاعِ راست‌ فریاد می‌کشید. دردمندانه می‌اندیشید، صادقانه با بسیاری از نیروهای سیاسی ارتباط برقرار می‌کرد و متعهدانه به کشورش عشق می‌ورزید.
اخگر، عصاره‌ی یک انقلابی اندیشه‌ورز، مبارزِ مهرورز، معلمِ سخاورز و نویسنده‌ی عدالت‌ورز بود که هیچ‌گاه فریفته‌ی جبروتِ سیاست، فروخورده‌ی جلالِ ثروت و فرومانده‌ی جمالِ شهرت نگردید. هم‌چنان تا آخر، پاک‌باز و سربازِ آرمان‌های اجتماعی و دل‌بازِ ارزش‌های اخلاقی و انسانی ماند.
برای تعریف شخصیت و تبیین هویت اخگر می‌توان ویژگی‌ها و برجستگی‌های او را در نمایه‌های ذیل بازشناسی نمود:
1. حلقه‌ی اتصال روشنفکری‌
اخگر به دلیل پیشینه‌ی فکرِ سیاسی و پشتوانه‌ی باورهای مبارزاتی و اخلاقی، حلقه‌ی وصل روشنفکران آرمان‌گرای پیش از رخداد 1357 خورشیدی و پس از آن به شمار می‌آمد. او از شمارِ معدود روشنفکران پاک‌دامن و فرزانه‌ای چون واصف باختری و برات‌علی تاج بود که شورِ شاعرانه، صداقت جان‌نثارانه، آرمان‌گرایی عاشقانه، درد فاخرانه و پاک‌دامنی صادقانه‌ی روشنفکران مشروطه‌ی سوم را برمی‌تابید و هیجان انقلابی، پرخاش‌جویی جسورانه و ویران‌گری مؤمنانه‌ی روشنفکران پس از 57 را نشانی می‌داد.
‌او، با آن‌که مبارزه را از جوانی آغاز کرد، اما تا آخر هم‌چنان مبارزِ پرشور، آرمان‌گرا، سازش‌ناپذیر، عدالت‌جو و دردمند باقی ماند. او، در واقع آدرسِ خوانایی بود از رنج و گنجِ صداقت روشنفکران مشروطه که هیچ‌وقت از طمع‌ورزی و شهوت‌طلبی سیاسی روشنفکران امروزین‌ رنگ نپذیرفت.
2. نگاهِ دموکراتیک‌
اخگر‌ با آن‌که متعلق به جبهه‌ی روشنفکران انقلابی بود که عمدتا با رخداد جهاد هویت و تعریف پیدا می‌کنند، اما از همان سال‌های نخستین، حساب فکری، منش سیاسی و حتا الگوی اخلاقی خود را با جهادیون جدا نمود. وقتی در دهه‌ی شصت شمسی از ایران بیرون رفت و در کویته ساکن شد، تا زمانی که در دهه‌ی هشتاد به کابل رفت، فعالیت مدنی‌ـ‌اجتماعی و فکری‌ـآموزشی را مهم‌ترین مبنا و الگوی کار خویش انتخاب کرد.
نگاهِ عدالت‌محور و ستیزه‌جویانه‌ی او نسبت به سیاست، برخاسته از درک دموکراتیک و مدنی او به مبانی سیاست‌ورزی و روشنفکری بود. درک اخگر از استبداد و شناختش از تاریخ بیدادگری در افغانستان، اساسی‌ترین پیش‌زمینه برای نگاهِ دموکراتیک او نسبت به پدیده‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به شمار می‌رفت.
اوج گفتار و شهرتِ رفتار او طی ده سال اخیر در محافل روشنفکری و فرهنگی تبارز یافت. قدم و قلم و بیا‌ن اخگر در این دوره، صادقانه‌ترین و جسورترین مفاهیم و تولیدات را در حوزه‌ی رخدادهای مدنی و تعامل دموکراتیک ترویج می‌کنند.
3. رفتارِ غیر‌ایدیولوژیک
اخگر، خود اذعان می‌کند که به «علی شریعتی»، متفکر ایرانی، دل‌بسته است، اما هیچ‌گاه در تعامل فکری و اندیشه‌ی سیاسی خود، نگاهِ ایدیولوژیک شریعتی را بازتاب نمی‌دهد. او‌ حتا در گرم‌ترین دوره‌ی انقلابی و شور جهادی، نگاه متفاوت و سلوک عقلانی نسبت به مسایل سیاسی و مکتبی داشت. این دیدگاه روشنگرانه و عقلانی او را می‌توان در مقاله‌ی جنجالی و معروف «نگرشی بر شعار نه شرقی، نه غربی»‌ وی دریافت که در اوایل دهه‌ی شصت در نشریه‌ی پیام مستضعفین، ارگان نشراتی سازمان نصر منتشر گردید و همان مقاله موجب توبیخ و حتا اخراج او از سازمان نصر و سپس‌ باعث مغضوب واقع شدنش از جانب منابع امنیتی کشور میزبان و در نتیجه منجر به خروجش از ایران گردید.
اخگر در این مقاله، جسورانه اندیشه‌ی سیاسی‌ـ‌ایدیولوژیک متولیان جمهوری اسلامی را مبنی بر تز «صدور انقلاب» و «انترناسیونالیسم اسلامی» به نقد می‌کشد.
او به اندیشه‌های شریعتی گرایش شدید و احاطه‌ی گسترده داشت، اما دلیل و سندی وجود ندارد که نشان دهد مبانی رفتار و اندیشه‌ی سیاسی خود را براساس الگوها و شعارهای ایدیولوژیک در محیط سیاسی‌ـ‌اجتماعی افغانستان عیار و استوار ساخته باشد.
4. اعتدال دینی
قسیم اخگر مسلمانِ شیعه بود و سال‌ها رنج و درد و تحقیر شیعه بودن را با تمام وجود لمس کرده بود. تاریخ، عقاید و کلام شیعه را می‌شناخت. نهج‌البلاغه را تدریس و تفسیر می‌کرد، اما هیچ‌گاه شیعه‌گری را مبنای اندیشه‌های اجتماعی و رفتار سیاسی خویش قرار نداد، تا این گرایش، حد فاصلی میان او و دیگران گردد. اخگر بیش‌ترین رنج و نزدیک‌ترین هم‌ذات‌پنداری انسانی را نسبت به جامعه‌ی هزاره داشت که با تمام وجود، جان کندن تاریخی و پوست شدن هویتی آن‌ها را حس کرده بود، اما او، عدالت و برابری و حرمت انسانی را برای همه‌ی تحقیر شدگان و استبداد زدگان کشورش می‌خواست.
اخگر، در ارتباط خود با همه‌ی گروه‌های سیاسی و نیروهای روشنفکری، در جست‌وجوی درد مشترک، درک مشترک و هدف مشترک بود. این هدف مشترک را مبارزه با بیگانگان، حفظ استقلال و عدالت برای محرومان می‌دانست و به همین دلیل بود که او‌ هم با «اسلام، مکتب توحید» رابطه داشت و هم با «ساما» طرح دوستی و گفت‌وگو برقرار کرده بود.
برخی‌ اخگر را روشنفکر دینی می‌شمارند و برخی دیگر با استناد به دیدگاه‌های لیبرال و دموکراتیکش نسبت به مسایل مختلف فرهنگی، فکری، اجتماعی، سیاسی و دینی‌ او را در جبهه‌ی مسلمانان چپ قرار می‌دهند. اما آن‌چه هویدا بود، اخگر با درک و منطق عقلانی، از دین‌داری فهم و درکِ باز داشت. او در نظر و عمل، به‌خوبی میان حوزه‌ی دین با حیطه‌ی سیاست و واقعیت‌های اجتماعی و دنیوی تفکیک می‌کرد. از همین‌رو، می‌شود اخگر را دین‌دار عقل‌ورز و معتدل به شمار آورد که سیره‌ی زندگی اجتماعی و رفتار سیاسی خویش را بر اندیشه‌ها و رفتارهای سکولار بازتاب می‌داد.
5. کلان‌اندیشی ملی
اخگر با آن‌که از نظر مذهبی شیعه بود، از نظر قومی بیات بود و از نظر علایق و مخاطب، بیش‌ترین عمر خود را در میان هزاره‌ها و در ارتباط با نیروهای سیاسی این جامعه گذراند، اما به هیچ‌وجه و در هیچ‌زمانی، گرایش و ستایش قومی و مذهبی از او به یاد نمانده است. به همان اندازه که از فاشیسم پشتونی نفرت داشت، علیه هژمونی سیاسی تاجیک موضع می‌گرفت. به همان میزان که از شیعه‌گری مرتجعانه و سالوسی آیت‌لله شیخ آصف محسنی منزجر بود، هزاره‌گرایی متعصبانه و شئو‌نیستی را رویکرد کور و بی‌مایه می‌شمرد.
بازشناسی قسیم اخگر، می‌تواند روشنگرِ تاریخ روشنگری باشد. شناخت روشنفکری باشد که با شناسه‌ی کیمیای ارزش‌گرایی، اخلاق‌محوری و آرمان‌خواهی عقلانی نشانی می‌گردد. بنابراین، اخگر نویسنده‌ی فکور و مبارز صبوری بود که سه الگوی ماندگار، راه‌گشا و مهم را برای نسل امروز ما برجای گذاشته است:
• آموزشِ گفت‌وگو برای نسل جوان به عنوان مهم‌ترین جایگزین رهبری سیاسی‌ـ‌اجتماعی؛
• نقدِ قدرت و شماتت قدرت‌مندان اقتدارگرا؛
• روزنامه‌نگاری به عنوان مؤثرترین دریچه‌ی گفتمان مدنی.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *