از هشتم مارچ در اکثریت کشورهای دنیا به عنوان روز جهانی زنان تجلیل و گرامیداشت به عمل میآید. جمعی از کشورها از این روز به عنوان روز صلح و روز مبارزه برای حقوق زنان تجلیل میکنند، جمع دیگری از کشورها از این روز به عنوان یک نماد از باور و مبارزه برای ارزشهای حقوق بشری تجلیل میکنند و همچنان در اکثریت کشورها مردم به صورت فردی از این روز به عنوان روزی برای عشق و عاشقی نیز تجلیل به عمل میآورند. اما اینجا در افغانستان همهچیز متفاوتتر از آنچه که در جهان میاتفاق میافتد، هشتم مارچ معنا میشود. هشتم مارچ، نه بازتاب دهندهی مبارزه برای بهبودی وضعیت زنان است، نه روزی برای فهم و گستراندن ارزشهای حقوق بشری و نه تجلیلی برای صلح و انساندوستی. هشتم مارچ، اینجا بزرگترین دستآورد و پیامدش، استفادهی ابزاری و سیاسی از یک بزرگداشت انسانی است. بیباورترین انسانهای این سرزمین به تساوی مردان و زنان و زنستیزترین مردان این کشور، در هشتم مارچ پروژه میگیرند و نان هشتم مارچ را میخورند.
با همین رویکرد پروژهای و عملکرد متناقض، اکثریت وزارتخانههای کشور و سیاستمداران از هشتم مارچ تجلیل میکنند. اما هشتم مارچ هرگز به عنوان روزی برای برابری و مبارزه برای خشونتها و تبعیضهای جنسی طرح مسئله نشده است. نگاه افغانها و عملکرد آنان بیش از آنکه معطوف به این رفتار و باور باشد که مسایل جنسیتی، بایستی با وضع هنجارهای قانونی و حقوقی در عرصههای سیاسی، اجتماعی، حقوقی، اقتصادی و فرهنگی با شالودهی اصل «کرامت انسانی» حل و فصل شوند، نگاه غالب برعکس این بوده و مردانهترین انسانهای این سرزمین از روز زن استفادهی مالی و سیاسی کردهاند. آنچه که در نهادهای دولتی کشور ما در هشتم مارچ اتفاق میافتد، مصداق عینی از این نگاه و گرامیداشت است. در همان ادارات دولتی که هشتم مارچ تجلیل میشود، در هفتم مارچ کارمندِ به دلایل مسایل جنسیتی آزار جنسی میبیند و در نهم مارچ، دختری توهین میشود. نگاه انسانی و حمایت ارزشی از هشتم مارچ، هنوز برای بسیاری از شهروندان کشور بیگانه است. اکثریت نهادها و انسانهایی که از هشتم مارچ تجلیل میکنند، با این دلیل که «هشتم مارچ» بهانهای برای ایجاد کرامت و حقوق برابر برای زنان و مردان است، تجلیل نمیکنند، نفس این تجلیلها را رواج و رسمی تشکیل میدهد که با حمایت مالی نهادهای بینالمللی و شماری از سفارتخانهها مرسوم شده است.
این نوع نگاه و بهرهبرداری اقتصادی و سیاسی از هشتم مارچ، بیش از اینکه هشتم مارچ را نماد روز همبستگی برای حقوق برابر و رفع تبعیض جنسیتی تعریف کرده باشد، هشتم مارچ را محراق کلاهبرداری پولی و سیاسی ساخته است. همین اکنون به جز نهادهای افغانی، شماری از افراد خارجی و نهادهای کوچک بیرونمرزی نیز در هشتم مارچ برای اجرای پروژههای اقتصادی به افغانستان میآیند و از هشتم مارچ تجلیل میکنند.
لذا هشتم مارچ با رویکرد اقتصادی و سیاسی، نه گرهی از مشکلات زنان را باز کرده، نه مایهی همبستگی برای مبارزهی مدنی تا رفع تبعیضها و خشونتهای جسنیتی شده است. آنچه که در هشتم مارچ در کشور ما اتفاق میافتد، همایشهای مجلل تکراری و پروژهای است که نه از درد زنان کاسته است و نه باور مردان را تغییر داده است. صدها مراسم خرد و ریزه در هشتم مارچ در سراسر کشور حمایت مالی میشوند و به صدها زن چادر تحفه داده میشود، اما یک نهاد تحقیقاتی و مدنی برای کارهای بنیادی و دوامدارتر حمایت نمیشود و یک اثر فرهنگی زنان این کشور حمایت مالی نمیشود.
این نوع گرامیداشت به جای اینکه مسئلهی زنان، که شامل انواع خشونت و تبعیضهای نهادی، اجتماعی، سیاسی و قانونی میشود را حل کرده باشد، زنان را درگیر مسئلهی بدتر از آن نیز ساخته است. آن مسئله باورمندی زنان این کشور به «تجلیل و گرامیداشت سیاسی و اقتصادی» از هشتم مارچ است. حالا هشتم مارچ با این طرز استفاده و نگاه به جای اینکه موجد خط فکری و سیاسی برای انسانیسازی قواعد حقوقی و مناسبات اجتماعی باشد، تلهای برای انحراف فکر و آرمانهای «انسانی» شده است.
لذا هشتم مارچ همچنان به عنوان سوژهای برای بهرهبرداریهای سیاسی و اقتصادی سالهای دیگر تکرار خواهد شد و وضعیت زنان همچنان تأسفبار و غیرانسانی خواهد ماند و این دستکم یک دلیلش این است که نهادهای دولتی، جامعهی مدنی و مبارزان حقوق زنان برنامههای مدون و مداوم برای رفع تبعیض و خشونت ندارند و تنها برنامههایشان را متمرکز به هشتم مارچ و استفادهی ابزاری از آن کردهاند. لذا هشتم مارچ برای ما همان نُقلی است که توسط نهادهای دولتی روی میز هشتم مارچ آورده میشود تا بخوریم و خوردن این نُقل و نقل هرسال تکرار خواهد شد.