ساعت 3 و 50 دقیقهی عصر روز یکشنبه (10 سرطان)، لحظهی شومی برای او بود؛ لحظهیی که در نزدیکی های ساختمان ولایت ننگرهار، قارچ انفجار به هوا رفت و 9 نفر از عزیزانش را از او گرفت. دست و گردن خودش نیز زخم برداشت. با تن زخمی پیکر پدر را روی دوش گرفت و به سمت بیمارستان دوید تا شاید روح رفتهاش را بازگرداند. وقتی به بیمارستان رسید، پدر دیگر زنده نبود. او ماند و آوار مصیبتی که یکباره برسرش ریخته بود. آرزوی هرچه اهل هنود و سیک با آن انتحاری تقریباً یکآن دود شده بود. نریندر سینگ میگوید: «پدرم همیشه میگفت که من برای مردم و وطن خود شهادت میدهم. دل من برای او درد نمیکند، برای این درد میکند که بزرگان و جوانان دیگر هم همراه او سوخت و خاکستر شد. خودم هم شدید آسیب دیده بودم ولی بهدرد خود نمیفهمیدم و حالا هم نمیفهمم.»
نریندر سینگ، هنوز در بهت مرگ پدر و دیگر بزرگان سیک و اهل هنود است اما باید تصمیم بزرگی بگیرد؛ نمایندگی از سیکها در پارلمان افغانستان. بهتازگی شورای سراسری اهل هنود و سیکهای افغانستان فیصله کردهاند که او باید به جای پدر در انتخابات پارلمانی ماه میزان، خودش را نامزد کند. قرار است او روز دوشبنه یا سهشنبه هفتهی جاری برای ثبتنام به کمیسیون مستقل انتخابات برود.
نریندر سینگ 37 ساله، فرزند ارشد اوتار سینگ خالصه است. شاید این سن برای نمایندگی در پارلمان، سن مناسبی باشد اما نداشتن تجربهی کار رسمی ـ سیاسی و بیسوادی، پاشنهی آشیل او است. او در تمام عمر فقط کار کرده است، آنقدر که فرصتی برای آموزش نداشته است. از 37 سال عمر، فقط 7 سال اول آن را کودکی کرده و بقیهاش را همه کار، در حدی که حالا نمیتواند
بنویسد یا چیزی را بخواند.
در یکی از روزهای سخت زمستان، دههی هفتاد خورشیدی، اوتار سینگ خالصه، دو موتر میگیرد و همراه اعضای خانواده و دست خالی، به سمت غزنی راه میافتند. مجاهدین دار و ندارش را غارت کرده بودند و او فقط توانسته بود جان خود و خانوادهاش را نجات دهد. آن وقتها، نریندر سینگ، 8 سال داشته و در دکانی شاگردی میکرده است. «من هیچ درس نخواندهام. وقتی 7 ساله بودم و مجاهدین درگردیز آمدند، زندگی ما خراب شد. به یک لقمهی نان محتاج بودیم. من شاگرد شدم. چندین سال شاگردی کردم.»
بعد از چندین سال شاگردی، نریندر، کاری از آن خود دستوپا کرد: راهاندازی ترمیمگاه چراغهای نفتی چینایی (گَیس) در شهر گردیز پکتیا. تازه بازار کارش گرم شده بود که مجاهدان، بهویژه شبکهی حقانی، خانهی شان را خراب کرد و دار و ندارشان را غارت. این تنها روی بد روزگار نبود؛ روزی راکتی به خانهیشان فرود آمد و سه خواهر جوان و یک خواهر پنج ـ شش سالهاش را یکجا از آنها گرفت. از این بدتر؛ در جریان دههی هفتاد، هفت عمویش یا توسط مجاهدان کشته شد و یا هم بهاثر بیماری مردند.
«7 عمویم در وقت مجاهدین کشته شدند. یک عمویم داکتر، یکی دیگرش سرباز و سومی فرمانده بود. فقط یک عمویم به مرگ طبیعی مرد، دیگران را کوچیها و شبکهی حقانی کشتند.»
وقتی دوباره زندگی را از نقطهی صفر در غزنی آغاز کردند، پدرش اوتار سینگ، 9 ماه و سپس سه سال تمام سخت بیمار شد و به بستر افتاد. نریندر چندین سال در غزنی تنها نانآور یک خانوادهی پرجمعیت بوده و با آن هم وضع اقتصادی خانواده سامان نمیگرفته که نمیگرفته است. همین وضع ناجور، دلیل کافیای بوده که اوتار سینگ دست زن و فرزندش را بگیرد و به پایتخت پرحوادث افغانستان، کابل بیاید. زندگی در کابل، سختیهای خودش را داشته، طوری که دوباره نریندر سینگ مجبور میشود، قید درس و مشق را بزند و شاگردی کند.
«اونجا (غزنی) وضع اقتصادی ما خوب نشد. آمدیم کابل، کابل هم شاگردی میکردم. خانوادهیی پرجمعیتی بودیم. عموهایم که کشته شدند، زنان و فرزندانشان روی دست ما ماند. دیگر نتوانستم که تحصیل کنم و درس بخوانم. زندگی سختی را گذراندیم.»
او پس از مرگ پدر، بزرگ یک خانوادهی 14 نفره است. بعد از کشته شدن عموهایش، یک جا با زنعموها و عموزادههایش زندگی کردهاند. سه بردار و سه خواهر دارد. خواهران همه ازدواج کردهاند اما برادرانش مثل خودش «حکیم» یا فروشندهی داروهای گیاهی است با این تفاوت که آنها سواد نیمه و نصفی دارند. البته برادران نریندر تا کلاس 7 و 8 درس خواندهاند و بهدلیل مشکل اقتصادی نتوانستهاند بیشتر ادامه دهند.
نریندر سینگ که اگر با سرنوشت پدر دچار نشود، تا کمتر از چهار ماه دیگر به نمایندگی از سیکها و اهل هنود روی یکی از 249 کرسی مجلس نمایندگان افغانستان خواهد نشست. براساس فرمان تقینینی حامد کرزی، رییس جمهور پیشین افغانستان که در ماه اسد سال 92 توشیح شده، حضور یک نمایندهی این اقلیت مذهبی در مجلس نمایندگان افغانستان حتمی است.
حالا سوال اینجاست که نریندر سینگ با این سواد و تجربهی نداشتهاش چگونه مسوولیت وکیلبودن را بهجا میآورد و از حق و حقوق مردمش حرف میزند و آن را به کرسی عمل مینشاند؟ خودش در پاسخم میگوید که درست است که سواد ندارد اما «دلیل و منطق» خوبی دارد. نریندر سینگ همیشه در جلسههای رسمی و غیررسمی پدر اشتراک میکرده و سالها بودن در کنار پدری که خود همه کارهی قوم بوده، تجربهی خوبی برایش شده است.
«آرزو دارم که مرامهای پدرم را پیش ببرم. میخواهم راه پدرم را ادامه بدهم و خدمت کنم. پدرم برایم نصیحت کرد که هیچوقت حرام نخورم و هیچگاه، هیچکسی را از پشت در ناامید روان نکنم. پدرم همیشه با من مشوره میکرد و میگفت اگر من در پارلمان بروم تو دسیتار اولم هستی.»
آقای اوتار سینگ خالصه، در گفتوگو با رسانهها گفته بود که در صورت راهیافتن به پارلمان، نه تنها برای سیکها و اهل هنود که برای همهی مردم افغانستان کار میکند. بخشی دیگر از اهداف او، کمک و دستگیری کودکان کار و تکدیگران بود. البته پشت 55 سال عمر او، سالها تجربه و کار اجتماعی، فرهنگی و رسمی بود. او 22 سال رییس شورای اهل هنود و سیک افغانستان و همچنان رییس درمسالهای شهر کابل بود. در دور پانزدهم شورای ملی، او عضو مجلس بزرگان افغانستان بود. در بخش آیین سیک، مدرک کارشناسی ارشد داشت. سالها بهعنوان آموزگار، فرزندان همآیین خود را در درمسالهای شهر کابل و غزنی درس داده بود. در دههی 60 و 70 در زادگاهش پکتیا در ارتش افغانستان کار کرده بود.
حالا نخستین پسرش نریندر سینگ، میخواهد پا جا پای پدر بگذارد. مسوولیت دکان و خرید و فروش زمین را به سه برادر کوچکترش واگذار کند و روی خط آرمانهای پدر حرکت کند. «من هم اگر به پارلمان راه یافتم، آرزو دارم که به قوم و وطن خود خدمت کنم. من هم آماده هستم که مثل پدرم، خود را برای وطنم قربانی کنم.»