خبرنگارناراضی

هادی دریابی
تول‌بکس ‌(Tool Box) ‌آخرین اختراع بشر برای قدردانی از شهیدان اردوی ملی افغانستان است. گزارش‌های شهیدپرور حاکی از آن‌اند که یکی از سربازان شدیداً شهید شده، از نیمروز تا کابل در این اختراع نسبتاً نظامی‌–‌امنیتی منتقل شده که خشم روح مولوی عبدالرقیب تخاری را برانگیخته است. آن شهید راه صلح که جنازه‌ی مبارک از کابل تا تخار با هیلی‌کوپتر اختصاصی شهدای ویژه انتقال یافته بود، از وادی السلام تلگراف کرده که اگر صدبار زنده گردد، صدبار دیگر‌ در صف مخالفان اردوی ملی شهید راه صلح خواهد شد. وی ضمن این‌که در تنهایی عالم قبر‌ 40 کیلو وزن کم کرده، گفته که اصلاً نگران شهیدان بعدی راه صلح نخواهد بود. به باور این مولوی دوست‌داشتنی، حتا اگر اوباما بقیه‌ی عمرش را لوبیای وطنی بخورد و شخصاً در سنگر مبارزه علیه فعالان صلح شرکت کند، بازهم تغییری در وضع جوی شهادت و انفجار و انتحار و افتخار نخواهد آمد.
یک عده که هیچ‌بویی از صلح و شهادت نبرده‌اند، در فیس‌بوک نوشته‌اند که انتقال جسد سرباز اردوی ملی در تول‌بکس یک موتر، شدیداً رذیلانه و ناانصافانه بوده و نشسته بعد یک عالم استخاره، نوشته که ما این کار را محکوم می‌کنیم. من وقتی این نوشته‌های انتی‌صلح را خواندم، این سخنان و اصول را استخراج کردم. بعد از استخراج پالایش هم کرده‌ام. به باور این‌ها، یا کرزی خر است، یا زده به خریت! مولوی عبدالرقیب که از جان و ناموس و مال کرزی و اتباع آدمی‌زاد این مملکت تیر نبود، جنازه‌اش با هیلی‌کوپتر منتقل می‌شود و سربازی که حافظ جان و مال و ناموس کرزی است و در این راه شهید می‌شود، جنازه‌اش در تول‌بکس موتر منتقل می‌شود. البته این بند‌گان خدا حق هم دارند. من هم اگر اردوی ملی را دوست داشته باشم، همین‌گونه خواهم نوشت. اما حیف که من بنفشه بنت قربان‌علی ولد اسماعیل ولدیت عبدالتواب را دوست دارم و این دخترک چنان محوطه‌ی قلبم را احاطه کرده که احد من‌الناس را در آن راه نیست. شاید کرزی هم مثل من علاقه‌ی نسبتاً متفاوت نسبت به اردوی ملی داشته باشد. اگر یادتان باشد، کرزی قرار بود به سریلانکا برود، اما شهادت 21 سرباز و هجوم ده‌ها ریش‌سفید مبتلا به نسوار‌ باعث شد که این سفر لغو شود. بعد در روز تشییع جنازه، فکر کنم زخم معده از اشتهای هم‌دردی جناب الپادشاه کاست و غیرحاضری با معاش صورت گرفت! این غیر‌حاضری در حقیقت نوعی تفسیری از علاقه‌ی متفاوت کرزی نسبت به اردوی ملی است. البته من چنین استخراج کردم. استخراج‌ها معمولاً متفاوت‌اند، تا جایی‌که اناالحقیر اطلاع دارم، قانون اساسی نیز از این مسئله حمایت می‌کند. شما هم اگر مثل من به اشرف غنی علاقه داشته باشید، حرف‌هایش را می‌شنوید. اشرف غنی فرمود که من اصول مطرح شده از سوی شهید مزاری را از گفته‌های خودش استخراج کرده‌ام و دیروز در سالیاد شهادت آن پیر فرزانه گفت که وحدت ملی یعنی هر افغان بی‌هیچ کم و کسری مساوی به هر افغان است. این استخراج نابه‌هنگام را بر عموم پیروان آن پیر فرزانه تسلیت گفته و از بارگاه ایزد منان استدعا می‌نمایم که خدایا، به لحاظ خودت، نگذار ده کرسی پارلمان من‌بعد از روی هزاره‌ها گرفته شود، چون کوچی‌های نازنین و انتی‌مدنیت کشورم شدیداً ناراحت خواهد شد. اشرف غنی یک استخراج دیگر هم داشت و آن حل معضله‌ی کوچی و ده‌نشینان است. البته این استخراجش حسن استخراج چند قرن اخیر تاریخ 5 هزار ساله‌ی‌مان محسوب می‌شود، چون ممکن است ده‌نشینان هرگز فرصت خلق مشکل در برابر کوچی جماعت را نیابد. استخراج دیگرش از اصول مزاری این بود که عدالت اجتماعی در افغانستان یک اصل است. عدالت اجتماعی به معنای ‌این‌که در اوج کمپاین، از تلویزیون نگاه اعلان کند که ما مثل دیگران‌ شهادت و سالیاد شهادت مزاری را سکوی کمپاین قرار ندادیم و توجیه کند که این یعنی مردی و آن یعنی نامردی! من عرض کنم که هر‌که مردم را خر فرض کند، خودش خر است! حالا چه در تیم اشرف غنی باشد یا در تیم کاکایم آقای پوهوهو!

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *