رضا مِهسا
جنرال عبدالرحیم وردک را از سخنرانیهای عاشورایی وی میشناسم، زمانیکه همهساله در روز عاشورا پشت تریبون میایستاد و متن تایپ شدهاش را از جیبش بیرون میکرد و از پشت عینکهایش به خوانش میگرفت، فکر میکردم که این مرد در پهلوی اینکه دانشآموختهی رشتهی نظامی در امریکا و مصر، متخصص فنون کماندویی و چتر فرود، استاد تاریخ حرب دانشگاههای نظامی در کشور و از مهرههای جهاد و مقاومت در این دو دههی اخیر است، یک حماسهسرای خوبی نیز است و بر انگارههای ادب فارسی نیز مسلط است.
اما فکر نمیکردم که این نظامی کارکشته و گرم و سرد جنگ دیده بدون تخصص پا به اقلیمی گذارد که قطع آن مرحله بیهمرهی خضر ناممکن است و بیم آن رود که در پیچ و خم ظلماتش گیر دهد. جنرال در حوزهی نظامی خوش درخشید، ولی در جغرافیای سیاست دولت مستعجلی را ماند و بهزودی افول کرد.
جنرال بدون اینکه موقف و پایگاه مردمی خویش را سبک و سنگین سازد، دل به دریا زد و کاندید انتخابات سال پیشرو شد و جزو یازده فیگور نهایی وارد رقابتهای انتخاباتی شد که بعد از گذشت 39 روز از نفس ماند و از ماراتون رقابتها کنار کشید.
جنرال بیمحاسبه چرا آمد و چرا کنار رفت؟
جنرال عبدالرحیم وردک با عدم اطلاع کافی از نفوذ مردمی خویش که برای یک کاندید به عنوان یک اصل حیاتی مسجل است، وارد کارزار انتخابات شد که با موجودیت مهرههایی که هرکدام دارای پتانسیلهای قویای از حمایت مردم را با خود یدک میکشند، درافتادن به معنای برافتادن است.
جنرال وردک در چینش مهرههای اصلی تکت انتخاباتیاش نیز دچار توهم و اشتباه شد. وی دو چهرهی پارلمانی را که قبلا در خانهی ملت شاغل وظیفه بودند، به عنوان دو بازوی کاریزمای خویش برگزید که هیچکدام از وزنهی نفوذی قومی بالایی برخوردار نبودند. سید حسین انوری، از فرماندهان جهاد و دارای تجربهی جنگی در زمان جهاد و جنگهای داخلی و مقاومت علیه طالبان است و از چهرههای منفور و مطرود در میان مردمانی است که جنرال به اشتباه روی میزان رای آنها حساب باز کرده بود.
هزاره جامعهای است که اقلیت سادات علوی کشور ریشه در فرهنگ و زبان آنها دارد و هضم ارزشهای فرهنگی و هنجارهای ساحهای هزارههاست که تا پیش از رویداد تراژیک افشار، سادات دارای پایگاه مقدس در میان هزارهتباران بود، تا جاییکه دیگر اقوام ساکن کشور سادات را هزاره میپنداشتند، ولی رخداد فاجعهی فشار شکاف طبقاتی میان هزاره و سید را بیشتر ساخت، چون انوری یکی از طراحان اصلی این فاجعه در قاموس انسان هزارگی محسوب میگردد.
جنرال نیز دچار این توهم شد و انوری را به عنوان معاون خویش برگزید تا از این رهگذر به آرای مردم هزاره دست یازد که دقیقا تیری به هوا پرتاپ کرد، زیرا برخلاف دیسکورس مسلط بر قاعدهی بازی انتخاباتی که باید یکی از اضلاع مثلث یک تکت انتخاباتی هزاره باشد، عمل کرد و عملا مقدمات اضمحلال تکتش را چید.
وانگهی انوری از چهرههای فرصتطلبی است که برای رسیدن به مطلوب میتواند هر سدی را دور زند، چنانچه گفته میشود، علیرغم اینکه پست معاونیت رحیم وردک را داشت، از اول رقابتها، مخفیانه با تکتهای دیگر نیز در تماس بوده است و این کار در قاموس یک نظامی که نظم و دسپلین خشک خودش را دارد، نابخشودنی است و جنرال را این عمل و با دانستن فرو پاشیدن یکی از ارکان تیمش، از ادامهی رقابتها منصرف ساخت.
معاون دوم جنرال نیز از چهرههای ناشناخته و جاناافتاده در بستر سیاست و اجتماع کشور است. شاه عبدالاحد افضلی، نمایندهی نه چندان مطرح مردم بدخشان در پارلمان و سابقهی معاونیت ولایت و انجام وظیفه در وزارت داخلهی کشور، ولی روی هم رفته نمیتوان روی جبههی مردمی وی حساب باز کرد، لذاست که فاتحهی این تکت از قبل خوانده شده و کاملا بدیهی بود که در پای نردبان رقابت از نفس میافتاد.
دیدیم که این تکت اصلا نتوانست مانیفیستی از برنامههایش را بیرون دهد و شور و هیجانی در فضای انتخاباتی ایجاد سازد یا موازنهای را وزن دهد و بیلانسی را برهم زند، حتا در مناظرهی انتخاباتی جنرال خیلی ضعیف وارد شد و نفس نفس زنان برنامههایش را شرح میداد.
قطع نظر از اینکه این درخشیدن و افول کردن بیموقع به ضیاع وقت انجامید و اسباب سرگردانی مردم در قبال کاندیدان را فراهم ساخت؛ اگرچه جنرال در سخنرانی خویش در پیوند با دلیل انصرافش تلویحا به موضوعاتی اشاره کرد که مقدمهی انصرافش را فراهم ساخته است، ولی نباید نادیده انگاشت که عوامل فوق از اصول بنیادین این انصراف دانسته میشوند.
تکت جنرال علیرغم اینکه از درون محکوم به فنا گردیده بود، در بیرون نیز نمیتوانست گزینهی خوبی برای جذب فیگورهای اصلی در تکتهای مطرحشان باشد، لذاست که جنرال مفری جز انصراف در پیشرو نداشت، زیرا فرضیهی رسیدن به قدرت با از دست دادن موقعیتهای حمله زمینهای را برای عقبنشینی در پی ندارد.
ولی رویهمرفته نبوغ نظامی جنرال ودرک خوب وی از احوال اینکه بازی دارد به ضررش تمام میشود، فرصت داد که بیشتر از این پلهای پشت سرش را خراب نسازد و سابقهی درخشان نظامیاش را در چوک سیاست به حراج نگذارد. از اینرو است که من میگویم، جنرال شاعرانه و آگاهانه گیر داد.