امیر حبیبالله
(«سایـــهی رحمان و رحیم؟»)
نویسینده: نصیر مهرین
هنگامیکه برای آن «سایهی خدا» (امیر حبیبالله) رسالههای تبلیغاتی تهیه میشد و از طرف مطبعهای که به نام پسر امیر، عنایت بود، با ادعای «معارفپروری»، «هزاران هزار به طبع رسیده و در مدارس دولت مفت و رایگان تقسیم و توزیع» میگردید؛ لازم است بار دیگر به آن دشواریهای زمانهی اصلاحطلبان امور نیز بیدنیشیم که در دلِ چه روزگار دشواری نفس اصلاح امور و معارفگستری میکشیدند.
حبیبالله، فرزند امیر عبدالرحمان خان که در سالهای شهزادگیاش، سردار حبیبالله خان یاد میشد و سرانجام نام و لقب امیر حبیبالله خان «سراجالملة والدین» را گرفت، مانند بقیهی امرا، سلاطین و شاهان، از دین و مذهب استفادهی سو را دریغ نکرد. او هنگامی در تختِ تحتالحمکایگی حکومت هند بریتانیه در کابل نشست، که نتایج رفتار مطلقالعنانی پدرش، زمینهی حکومت بیدردسر را برای وی فراهم نمود، اما برای رشد و ترقی افغانستان موانع بیشمار.
شایان یادآوری است، هنگامی که از حکومت مطلقالعنانی امیر عبدالرحمان و پسرش یاد میشود، لازم است که وجوه مشابهت آنها را که از دوران امیر دوست محمد خان آغاز شد، با وجه تمایزی که با بقیه حکومتهای مطلقه دارند، نشان دهیم. مشابهت داخلی، همان حضور و نظارت حکومت بریتانیه بر سیاست خارجی آنهاست، زیرا همه دارندهی قدرت تصمیمگیری و عمل مستقل در همهی زمینهها نبودند. نگارنده در کتاب کوچک «دو چهره از امیر عبدالرحمان خان» سعی نمودم که آن ویژگی مطلقیت باز شود. به گونهی مثال، امیر عبدالرحمان در برابر مردم افغانستان، انسان دستور دهنده، قهار و بیرحم بود، اما در برابر اهداف بریتانیه و کارمندان آن، ملزم به رعایت اطاعت، تسلیمی، چاپلوسی و سرکوب مردم با امنیت خفقانزای مورد نیاز آنها. جیرههای نقدی، خرچ دسترخوان و تمویل دستگاه سرکوبگر از منبع حامی تأمین میشدند.
امیر عبدالرحمان و پسرش مانند دوست محمد خان، از سلاح پولی برای دستگاه خویش موازی با سلاح دینی و مذهبی و توپ و تفنگ بهره میگرفتند. برداشت نگارنده این است که تا حال پژوهشی ویژه، شایسته و درخور سزاواری، پیرامون هماهنگی این ابزار بهرهبردارانه در حکومتهای مطلقه و تحتالحمایهی آن پدر و پسر صورت نگرفته است. (البته در این زمینه، بنیادهای جالب پژوهشی را در کتاب» افغانستان: قلمرو استبداد، تألیف جناب دای فولادی میتوان نگریست). اگر حکومت بریتانیه مستمریهایی را برای آنها میداد و در فرایند به اسارت داشتن آنها و افغانستان، توفیق داشت، از این ناحیه نیز بسیار خوشنود بود که استخدام وعاظالسلاطین و بهرهگیری از وعظ و پند، تفسیر و تعبیر آنها از دین و مذهب در خدمت حکومت مطلقهی تحتالحمایه، تحقق آرزوهای بریتانیه را کمک و تکمیل مینمود. بریتانیه که بارها گرد آمدن و اتحاد عملی صفوف مخالف را زیر شعار «الله اکبر» آزموده بود، از میان برداشتن آن حرکات را تنها با اعدام رهبران عملی «جهاد» از طرف امیر بسنده نمیدانست. متوجه ظرفیتهای موجود یا بالقوهای بود که در جامعه و در سینههای تراکم کرده از نفرت علیه بریتانیه در افغانستان خفته بود. دسترسی به سرکوب و خاموش نگهداشتن آنها، همان بهرهگیری سوء از دین و مذهب بود. پس جای تعجب ندارد اگر در نشریات زمان آن پدر و پسر بیشترینه تبلیغ برای اطاعت از امیر و خلع سلاح کردن مردم صورت میگرفت. یکی از مظاهر چنان توسل استفادهجویانه، تأکید بر آیات و احادیثی بود که تعبیر و تفسیر مغرضانه از آنها، میتوانست خاموشی در برابر اعمال ناروا و ستمهای وسیع را القا نماید. در راستای تهیهی کتابها و رسالههایی که در این زمینه در زمان امیر حبیبالله خان جامهی عمل پوشید، رسالهای است زیر عنوان «اطاعت از اولی الامر». در آن رساله طی مقدمه چینیهایی که معطوف است بر «اطاعت از اولی الامر» (و منظور مشخص، امیر حبیبالله خان)، در تداوم اطاعت از خداوند و پیغمبر چنین نوشتند: «در اطاعت اتباع از فرد اول و رکن اکمل دین، دولت و روح و روان رعیت که وجود با وجود خلیفهی زمان و سایهی رحیم رحمان است، انحصار دارد…
رضای خداوند تعالی و تقدس و پیغمبر مقدس علیه الصلوة والسلام را در رضا و اطاعت پادشاه خود به حکم دین و ایمان خود منحصر میدانیم و افنای روح و روان خودها را در اطاعت از اولی الامر فرض ذمت و لازم همت دانسته و میدانیم. فرض ذمت ما رعایاست که شکرانهی این نعمت عظما را بهجا آورده و دوام این سعادت را از حضرت فیاض مطلق جل جلاله به صد نیاز مسئلت نماییم». [1]
متعاقب چنین مقدمهای، با توسل به این آیهی مورد نیاز از قرآن مجید: یا ایهاالذین آمنو، اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی امر منکم، متوسل میشوند.
ترجمه: ای صاحبان ایمان، اطاعت خدا و رسول و امیران خود را برخود لازم گیرید.
و پس از آن، حدیثی از حضرت ابوهریره را که یک تن از همصحبتهای پیغمبر اسلام بود، با انگیزهی جلب اطاعت همهجانبه از همهی اعمال امیر حبیبالله خان میآورند. ترجمهی بخشی از آن حدیث پیغمبر اسلام از زبان ابوهریره که در رسالهی اولی امر آمده است، چنین است:
… و شخصی که اطاعت نماید امیر را، اطاعت کرد مرا. و آنکه نا فرمانی ورزد امیر را، عصیان ورزید مرا و پادشاه سپریست که در عقب وی کارزار کرده میشود و نگهداری نیز به وی نموده میشود…[2]
شرعیتمآبی او که بر بنیاد استفادههای سوء استوار بود، اما مداحان و آرایشگران او «اطاعت اولی الامر» مینوشتند و به منظور خدمتگذاری بیشتر، تأکیدهای خویش را پرسشآمیز میآوردند که «چرا در اطاعت و محبت پادشاه خود از سر قدم نسازیم و رضای اولی الامر خود را برای ترقی دین و دولت خود چرا حاصل نداریم…»[3]
و شخص امیر، قاضیالقضات را توظیف میکرد که آن «عالیجاه فضایل همراه… احادیث شریف و بعضی اقوال که درج این رساله میباشند، بهدرستی ملاحظه کرده، هرگاه مطابق شرع شریف باشد، تصدیق کنید. بهزودی ارسال حضور خواهید کرد. انشاالله تعالی». [4]
امیر حبیبالله با استفاده از تعبیرهای مروج که در پرتو لزومدید حکومات مطلقه و استبدادی از دین و مذهب مروج بود و از زمان پدرش نیز تجاربی در اختیار داشت، اسپ بیپروایی را تندتر میراند و در رابطه با همسطح نمودن مقام شاهی و پیغمبری، نقل است که میگفت: «شاهی و پیغمبری چون دو نگیناند در یک انگشتری» [5]
حاشیهوار یادآور میشویم که امیر حبیبالله خان از جملهی معدود امیران باسواد و کتابخوان افغانستان بود. گویا هرجا که عصارهی اندرزهای گوناگون پیشینه پیرامون اطاعت از «اولی الامر» را یافته یا شنیده بود، در کنار تعبیرها و تفسیرهای سوء استفادهجویانه و شرعیتمآبی خویش، در معرض سو استفاده قرار میداد. سرچشمههای آن پندارها و تبلیغات پادشاهستایانهی مفید به حال امیر را نیز در پیشینهها مییابیم. مثلاً ادعای بالا را که از او دیدیم، عروضی سمرقندی انتقال میدهد. عروضی میگوید:
«… پادشاه نایب امام است و امام نایب پیغمبر و پیغمبر نایب خدای- عزوجل– و خوش گفته در این معنا فردوسی:
چنان دان که شاهی و پیغمبری
دو گوهر بود در یک انگشتری» [6]
و فردوسی چنین اندرزی را در بخش پادشاهی یزد گرد از زبان دوی موبد برای ماهوی میآورد، که سر دشمنی با پادشاه داشت. [7]
هنگامیکه برای آن «سایهی خدا» (امیر حبیبالله) چنین رسالههای تبلیغاتی تهیه میشد و از طرف مطبعهای که به نام پسر امیر، عنایت بود، با ادعای «معارفپروری»، «هزاران هزار به طبع رسیده و در مدارس دولت مفت و رایگان تقسیم و توزیع» [8] میگردید، لازم است بار دیگر به آن دشواریهای زمانهی اصلاحطلبان امور نیز بیدنیشیم که در دل ِچه روزگار دشواری نفس اصلاح امور و معارفگستری میکشیدند.
اما پیش از آن در نظر آوریم که سجایا و خصایص امیر چگونه بود. آیا واقعاً شایستگی اطاعت را داشت؟
آن همه سعی و کوشش برای اطاعت از امیر حبیبالله خان چه پیامدهایی برای افغانستان بار آورد؟ خواستگاه مشخص زمانی چنین تبلیغات کدامها بودند؟
دریافت پاسخ به این پرسشها را در سطرهای بعدی پیگیری مینماییم.
ادامه دارد…
توضیحات و رویکردها
1- عبدالرب، اطاعت اولی الامر، ص 5، مطبعهی عنایت، دارالسلطنهی کابل، سال 1916/1334 ه.ق.
2- منبع بالا، صص 7 و 8
3- منبع بالا، ص 30
4- منبع بالا، ص 27
5- میر غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، به نقل از شجاعالدوله خان غوربندی، ص 711.
6- عروضی سمرقندی، چهار مقاله، ص 26
7- مراجعه شود به شاهنامهی فردوسی، بخش داستان یزد گرد. سخنان فردوسی و بازآوردهی آن از طرف عروضی سمرقندی، فقط در سطح اشارهی حاشیهوار مورد نظر بود. تأمل لازم مستلزم پیرامون آن بیت فردوسی، با نگرش به کلیت موضوع داستان میسر است که در حوصلهی این نگارش نیست.
8- رسالهی اطاعت اولی لامر، ص 6.