گیر ماندن وسط یک مانع و «گزینه‌ی صفر»

ایالات متحده در آستانه‌ی یک خروج اتفاقی از افغانستان

نویسنده ریبیکا زیمیرمن، پژوهشگر مؤسسه‌ی تحقیقاتی رند
برگردان: شمس‌الله شمس

با وجود پیشرفت اندک در امضای پیمان امنیتی با ایالات متحده‌ی امریکا، در یک گوشه‌ی دور‌افتاده‌ی افغانستان، بسیاری از سربازان افغانستانی نمی‌خواهند باور کنند که امریکایی‌ها واقعا برای ترک این کشور برنامه‌ریزی می‌کنند. اگر از آن‌ها سوال کنید که می‌توانید برای لحظه‌ای افغانستانِ بدونِ حضور امریکایی‌ها را تصور کنید، جواب آن‌ها که با بی‌میلی ابراز خواهد شد، معمولا منفی است‌ و هنوز خروج کامل نیروهای امریکایی، «گزینه‌ی صفر»، یک احتمال واقعی است. اخیرا آقای چاک هیگل، وزیر دفاع اعلام کرده است که ایالات متحده‌ به خاطر ناکامی ربیس جمهوری افغانستان در امضای پیمان دو‌جانبه‌ی امنیتی، برای این گزینه‌ی احتمالی از میان سناریو‌های دیگر، برنامه‌ریزی را آغاز خواهد کرد.
ایالات متحده و افغانستان به یک پیمان شکنی در روابط‌شان نزدیک می‌شوند که می‌تواند پیامدهای جبران‌ناپذیری را در پی داشته باشد. چطور امریکا به این نقطه رسید و چگونه ممکن است که از این نقطه برگشت نماید؟
نخست، مهم است به یاد داشته باشیم که ارتش امریکا و دولت ملکی این کشور گزینه‌ی صفر را نمی‌خواهند، همین‌طور شهرنشین‌ها و فعالان سیاسی افغانستان. فرمانده فعلی نیروهای بین‌المللی کمک به امنیت در افغانستان‌- جنرال جوزف دانفورد-‌ صحبت کردن محض در مورد گزینه‌ی صفر را «زیان‌بار» خوانده است و سفیر امریکا در افغانستان، جیمز کنینگهام، گفته است که گزینه‌ی صفر به نفع امریکا نیست. نماینده‌ی ویژه‌ی امریکا برای افغانستان و پاکستان، آقای جیمز دابینز به خاطر وقوع «خشونت گسترده» در صورت تطبیق گزینه‌ی صفر هشدار داده است. فرماندهان سابق و دیگر مقام‌های عالی‌رتبه، مانند جنرال جان آلن، سفیر کورت ولکر و سفیر پاول بریمر‌ در مورد مخالفت‌شان با یک خروج ناگهانی صریح‌تر بوده‌اند. در طرف افغانستان، یک جرگه‌ی بزرگ سنتی‌ یا لویه جرگه، قبلا پیمان دو‌جانبه را تأیید کرده است و تعدادی از اعضای پارلمان ناکامی کرزی در امضای این پیمان را محکوم کرده‌اند. تمام نامزدان انتخابات ریاست جمهوری نیز قول امضای پیمان امنیتی را در صورت پیروزی در انتخابات‌ داده‌اند. علاوه بر‌این، یک سروی از نخبگان افغان در سال 2012 نشان می‌دهد که حمایت گسترده‌ای از یک حضور کم اما دوام‌دار خارجی‌ها در افغانستان وجود دارد.
دوم، این نکته بیان‌گر این است که سوال در مورد خروج نیروها نیست، بلکه در مورد چگونگی خروج است. هر درجه‌ای از کامیابی ‌یا ناکامی که در افغانستان توسط امریکا به دست آمده باشد، در این مورد یک اتفاق نظر گسترده به وجود آمده است که حالا وقت آن است که افغانستان مسئولیتش را خود به عهده گیرد. در واقع، بن‌بست موجود نشان می‌دهد که قدرت‌های بین‌المللی قبلا تأثیر به‌سزایی، چه خوب یا بد، بر رویدادهای داخلی در افغانستان داشته‌اند. اما یک راه درست یا نادرست برای ترک وجود دارد. برای منافع ایالات متحده بسیار حیاتی است که راه درست را انتخاب کند. تهدیدهایی را که ایالات متحده از این منطقه با آن مواجه خواهند شد، ابعاد سیاسی مهمی خواهند داشت و این مسایل نیازمند داشتن روابط (با دولت افغانستن) است، نه فقط نظارت محض از فاصله‌ی دور.
از موقف ربیس جمهور کرزی‌، امضای پیمان امنیتی دوجانبه به معنای نقطه‌ی پایان بر توانایی او برای چانه‌زنی با امریکاست. او دیگر قادر نخواهد بود از امریکا چیزی به دست بیاورد، اما کرزی با یک مجموعه‌ی وسیع‌تری از مسایل رو‌به‌روست، به‌شمول استحکام بخشیدن یک موقف همراه با احترام در برابر پاکستان که یک دیدگاه متناقض مثبت و منفی را در برابر پیمان امنیتی ارائه کرده است. او باید راهی را برای پیش‌برد مذاکرات با طالبان پیدا کند که گفته‌اند در صورت امضای پیمان امنیتی با دولت مذاکره نخواهند کرد. گلبدین حکمت‌یار، رهبر حزب اسلامی‌ نیز با امضای این پیمان مخالف است. در حالی‌که تأثیرگذاری او نسبت به طالبان کمتر است، اما مناطق کلیدی را از نظر جغرافیایی و سیاسی کنترول می‌کند. علاوه بر‌این، کرزی ممکن است این موافقت‌نامه را برای موفقیتش لازمی بداند-‌ در بهترین حالت به عنوان یک کتلست برای یک رابطه‌ی بهتر با جانشینش و در بدترین حالت، به عنوان یک مشوق برای جامعه‌ی بین‌المللی به خاطر حمایت از یک انتخابات احتمالا جنجال‌بر‌انگیز. به گفته‌ی مردم افغانستان، رییس جمهور می‌خواهد دو خربوزه را در یک دست بگیرد. بدون یک موافقت رسمی با هیچ‌طرفی، کرزی به عنوان شخصیت مرکزی در هر بحثی باقی خواهد ماند؛ روزی که او پیمان دوجانبه‌ی امنیتی را امضا کند، دیگر این موقعیت را نخواهد داشت.
امریکا خود را به طور تصادفی در حاشیه می‌بیند. هنگامی که گزینه‌ی صفر برای بار نخست به عنوان یک ایده مطرح شد، بسیاری فکر کردند که این یک بلوف است، ‌بخشی از چانه‌زنی برای مجبور کردن کرزی به امضای پیمان امنیتی. اما این باور اگر این‌گونه هم پدید آمده باشد، علاقه‌مندی به این باور در گوشه‌هایی از واشنگتن که از جنگ بیزار‌ند، جدی گرفته شده است. با شعله‌ور شدن بیش‌تر خشونت در آفریقا و خاور میانه، چرا نبایستی به جنگی نقطه‌ی پایان گذاشت که بسیاری از امریکایی دیگر طرف‌دار‌ش نیستند؟‌ به عنوان یک بلوف، گزینه‌ی صفر ناکام شد، اما به عنوان یک احتمال، هنوز پا‌برجاست. در نهایت، ایالات متحده یک ضرب‌الاجل برای امضای پیمان امنیتی تعیین کرد، اما این نیز واکنش منفی کرزی شد. اما حالا توافق‌نامه‌ برای واشنگتن به یک مسئله‌ی حیثیتی تبدیل شده است.
اخیرا رییس جمهور اوباما به ارتش دستور آمادگی برای گزینه‌ی صفر را داد، اما کمتر به نظر می‌آید که او نیز به برگشت از نقطه‌ای فکر کند که به آن رسیده بودند. رییس جمهور اوباما در یک تماس تیلفونی با کرزی‌، تذکر داد که او می‌تواند موافقت‌نامه را با رییس جمهور بعدی امضا کند، اما هشدار داد که هر‌قدر امضای این پیمان به تأخیر بیفتد، مأموریت نیروهای امریکایی در افغانستان از لحاظ کمی و کیفی در سطح پایین‌تر قرار خواهد گرفت. از میان برداشتن ضرب‌الاجل اما حفظ‌ اعتبار آن با دادن هشدار به خاطر از دست رفتن منافع، یک حرکت هوش‌مندانه در مذاکرات است.
دولت باید با پالیسی انعطاف‌پذیرتری مذاکرات را ادامه دهد، با پایداری و تلاش و استفاده از مواضع جدی‌تر به عنوان یک ابزار تعامل. آن‌ها هم‌چنان باید خود را برای وضعیتی آماده کنند که هر‌گونه موفقیت برای جانشین کرزی، خود او را نیز در یک موقعیت سیاسی پیچیده‌ و مشابه قرار خواهد داد. رییس جمهور بعدی ممکن است این موافقت‌نامه را امضا کند، اما نکات حساسیت‌برانگیز منطقه‌ای دیگری نیز وجود خواهند داشت. برای ایالات متحده این موضوع بسیار حیاتی است که بار دیگر بیاموزد، وقتی نقشش در این منطقه تغییر می‌کند، چگونه روابط‌ ایجاد کند و از منافعش حفاظت نماید. امریکا اگر افغانستان را بسیار زود ترک کند، ممکن است خیلی زود دوباره خود را در این‌جا بیابد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *