امسال جمعی از پیروان راستین من آمده بودند تا سال نو را به من تبریک بگویند. در ضمن، از من خواستند که به آنان اندکی درس زندگی بدهم. البته دوستان لطف دارند. من فقط یک خدمتگزار معمولی مردم هستم و از این بابت که افغانستان را از چنگال متجاوزان نجات دادهام و 4567 مکتب متوسطه را به لیسه ارتقا دادهام و خیلی روزه میگیرم، سر هیچکسی منتی ندارم. اینها وظیفهاند. آنچه من به عنوان درسهای زندگی در اینجا خواهم آورد، نتیجهی یک عمر تجربه و دقت است و امیدوارم به کار علاقهمندان زندگی بیاید. تنها خواهشی که من از دوستان دارم، این است که این درسهای زندگی را در سیزده نسخه پرینت گرفته و به سیزده نفر بدهند و از آنان هم بخواهند که همین کار را تکرار کنند، این بلاهتشان بیاجر و مزد نخواهد ماند.
دوستان اصرار داشتند که اساسیترین نکتههای حکیمانهی خود را خیلی فشرده در جملات کوتاه برایشان عرضه کنم تا آنها را آویزهی گوش خود کنند (من مخالفتی ندارم، ولی فکر میکنم در این حالت گوش کمی اذیت میشود). اما آن نکتهها:
– بزرگترین سرمایه، بالشت راحت است.
– بزرگترین مانع موفقیت، سوزاک است.
– بزرگترین خریت، پرهیز است.
– بزرگترین ترس، سرچپه پوشیدن تنبان است.
– بزرگترین شجاعت، خیره شدن به بلغم است.
– بزرگترین کمک، نشان دادن تشناب است.
– بزرگترین حماقت، نشستن میان دو آدم چاق است.
– بزرگترین دروغ، احوال پرسی است.
– بزرگترین فقر، کمبود پررویی است.
– بزرگترین فلاکت، موی اضافی در بدن است.
– بزرگترین سود، مردن همکار لایق است.
– بزرگترین تصمیم، «نه» گفتن به بولانی است.
– بزرگترین نشانهی ذکاوت، نداشتن پی.اچ.دی است.
– بزرگترین راز، گم شدن جورابها است.
– بزرگترین گناه، استفاده از «تکزنگ» است.