نویسنده: الیزابت ویشنیک
برگردان: خلیلالله حمیدی
منبع: مجله امور جهانی برون
شانگهای و رویکرد چین در امنیت منطقه
برخی از تحلیل¬گران چینی در رقابت با ایالات متحده و ناتو، به نقش چین در سازمان همکاری شانگهای راجع به افغانستان میپردازد. سازمان همکاری شانگهای معمولا تمرکز روی اعتمادسازی و امنیت منطقهای در آسیای میانه دارد و در تلاش گسترش ائتلافهای سیاسی، ثبات و توسعه با افغانستان است. این سازمان افغانستان را نیز تشویق کرده تا روابط خود را با کشورهای همسایه توسعه بخشد. برای بار نخست، هیأت افغانستان در سال 2004 از سازمان همکاری شانگهای دیدار کرد و بعد میزبان نشست ویژهی شانگهای راجع به افغانستان در سال 2009 بود و در این اواخر، یعنی در جون 2012 از افغانستان به عنوان عضو ناظر در سازمان شانگهای دعوت به عمل آمده است.
با وجود این تلاش¬ها، تا کنون این سازمان ثابت کرده است که قادر نبوده تا از جریان مواد مخدر یا از تازهترین بحران¬های آسیای میانه (ناآرامیهای قوم اوش در قرغیزستان در جون 2010 که منجر به کشته شدن 356 نفر شد) جلوگیری نماید. در واقع با درک محدویتهای خود، سازمان شانگهای در کنفرانس سال 2009 از سازمان ملل خواست که باید نقش رهبری را برای اطمینان ثبات و توسعه در افغانستان بازی نماید.
بنابراین، جنگ بیش از یک دهه در افغانستان، بسیاری از ضعف¬های سازمان همکاری منطقه¬ای شانگهای را تحت تأثیر قرار داده و سوالات زیادی را در برابر اهداف و تأثیرگذاری این سازمان به عنوان یک سازمان منطقه¬ای مطرح کرده است. برخی از دانشمندان، از جمله ژیو هواشینگ، معتقد است که سازمان همکاری شانگهای نقش اساسی را در توسعهی سیاسی و ادغام مجدد یا آشتی و همچنان توسعهی اقتصادی در افغانستان بازی میکند. با این وضعیت، روشن نیست که چطور می¬تواند این نقش را بازی نماید، در حالیکه افغانستان، پاکستان و هند فقط اعضای ناظر این سازمان هستند، نه اعضای دایمی. ژایو اذعان می¬دارد، افغانستان بعید است که در کوتاهمدت با توجه به بیثباتی جاری و حضور نیرو¬های غربی در این کشور، به عنوان عضو دایم این سازمان پذیرفته شود.
ایشان همچنان اظهار داشته است، سازمان شانگهای در مورد چگونگی عضویت پاکستان با توجه به وجود ناامنی در این کشور و منازعه با هند، باید با احتیاط کامل عمل نماید. پاکستان، هند و ایران برای عضویت کامل در این سازمان درخواست نمودهاند، اما بعید به نظر می¬رسد که بهزودی به عنوان عضو کامل پذیرفته شوند، زیرا اعضای سازمان در مورد پذیرش عضو جدید که در میان همدیگر، یا با سایر جوامع بینالملل مشکل داشته باشند، بیمیلاند. کارشناس دیگر بحران افغانستان و بیثباتیهای اخیر در کشورهای عضو شانگهای، از جمله قرغیزستان را به عنوان یک آزمون برای ادعای سازمان شانگهای در تأثیرپذیری و نقش اساسی در امنیت منطقهای مطرح کرده است. وانگ هیان، یک مشاور ارشد مرکز تحقیقات سازمان همکاری شانگهای اظهار می¬دارد که اگر سازمان همکاری شانگهای در مبارزه با بیثباتی منطقهای ناتوان باشد، امکان آن وجود دارد که توان و قوای همبستگی خود را از دست بدهد، امکان دارد که بقایای وجودی این سازمان را تهدید نماید. به نظر پان گوانگ، چشمانداز نفوذ جنگ از افغانستان به آسیای میانه، سه چالش عمده را در برابر سازمان شانگهای به وجود آورده است:
1- کار تأمین امینت برای جلوگیری از تهدید خط لولهی انرژی
2- ایجاد یک نیروی واکنش سریع
3- تعیین نقش سازمان همکاری منطقهای شانگهای بعد از خروج نیرویهای بین¬المللی.
در نشت جون 2012، اعضای شانگهای برخی از گامها را جهت بهبود مبنای قانونی برای همکاری در وضعیت اضطرار برداشتند، اما تصمیمگیری این سازمان نیازمند اتفاق نظر همگانی است، که تا هنوز از آن گریزان بوده است.
اتحاد چین و پاکستان و نقش چین در افغانستان
به خاطر اتحاد پاکستان با چین، ایالات متحده و ناتو متوجه است که چین از پاکستان به عنوان ابزار یا اهرم فشار در برابر آنها استفاده می¬کند، چنانچه پاکستانیها عمداً خودشان را در قفس می¬اندارند. زمانیکه جنگ افغانستان آغاز شد، روابط بین ایالات متحده و پاکستان زورکی یا تصنعی شد، ولی روابط پاکستان با چین همچنان دوستانه باقی ماند. حتا زمانیکه محل زندگی بنلادن در پاکستان راهیابی شد، رهبران چین در کنار متحد قدیمیشان ایستادند و تأکید نمودند که این دو کشور برای همیشه همسایهی نیک، شرکای خوب و برادر باقی خواهند ماند. اما در سطح جفرافیای سیاسی، چین بنابر نیازش حمایت جدی و همهجانبهی خود به منظور پاکستان باثبات و قوی در برابر نفوذ روبهرشد هند، بهویژه در آسیای میانه و افغانستان دارد.
از آنجاییکه که چین بزرگترین حامی سیاسی و تدارک دهندهی گسترده تجهیزات نظامی و اقتصادی به پاکستان است، سیاستگذاران ایالات متحده امیدوار است که رهبری چین باید گزینهی بهتری برای همکاری و تشویق پاکستان در راستای مبارزه با تروریسم در افغانستان داشته باشد. تحلیلگران چین مستدلاند که باید راهکار و روابط بهتری بین سیاستمدارن چین، آسیای میانه و آسیای جنوبی وجود داشته باشد، اما هیچگاه اعمال فشار گسترده بر پاکستان را نمیپذیرند. امتناع چین از شمولیت در شبکهی توزیع مسیر شمالی یا مسیر تدارکاتی ناتو از آسیای میانه به افغانستان، نشانی از همگرایی با متحد پاکستانیاش است. زمانیکه از چین خواسته شد تا راهرو واخان را به منظور جاگزین مسیر تدارکاتی ناتو از پاکستان باز نماید، سیاستمداران چین این درخواست را رد و نخواست در کنار ایالات متحده به خلاف تمایل پاکستان موضع بگیرد. نظریهپردازان چین استدلال مینمایند، زمانیکه چین در صدد است تا بازیگر اساسی منطقهای باشد، به نظر میرسد که انتخاب سیاست محدود و نقش محتاط، کشور را قادر نخواهد ساخت تا در سیاست عدم مداخله و دوریگزینی مستقیم از بحران¬های منطقهای، بهویژه افغانستان، بهخصوص با وجود نقش همکاری ایالات متحده و ناتو، بتواند موقعیت و جایگاه بازیگر کلیدی را از آنِ خود کند.
یک بخش از پالیسی عدم مداخلهی چین ناشی از این است که هدف حملات تروریستی قرار نگیرد. با این حال، در سالهای اخیر مشخص شد که در این راستا موفق نبوده است. در ماه می 2012، نیروهای افغانستان یک حملهی تروریستان را که قرار بود در معدن عینک بالای متخصصان چینی صورت گیرد، خنثا نمودند. از طرفی، حملات خشونتبار و هدف قرار گرفتن شهروندان چینی در پاکستان نیز افزایش یافته است. روی این دلایل، چین بالای رهبران پاکستان فشار وارد نموده تا وقوع چنین حملات را متوقف و نگذارد تا شبهنظامیان اویغور از خاک پاکستان به عنوان پناهگاه استفاده نمایند. افزایش خشونت¬ها در برابر چین، نشانگر آن است که شبهنظامیان در پاکستان در صدد فرصتاند تا بهنحوی بتواند روابط بین پاکستان و چین را مختل سازد، چنانچه این گروه¬ها چندین بار چین را به خاطر ایجاد محدودیت عمل در فعالیت اسلامگرایان در سین¬ کیانگ مورد حمله قرار داده است. به طور نمونه، در آگست 2012، مقامهای سین کیانگ روزه گرفتن در ماه رمضان را برای مقامهای حزب، کارمندان اداری و دانشجویان ممنوع قرار داد، با این توجیه که باعث می¬شود آدم را ستیزهجو و بنیادگرای مذهبی بار ¬آورد و آسیبهای صحی را نیز به همراه دارد.
تحلیلگران پدیدهی تروریسم معتقدند که احتمال آسیبپذیری چین از حملات گروههای جهادی¬¬ جهانی روبهکاهش است، زیرا چین روابط خود را با کشورهای حاشیهی خلیج فارس توسعه بخشیده و متحد کشورهایی شده که رژیمهای مستبد را در منطقه سرکوب می¬نمایند، از جمله سوریه قابل ذکر است. در نتیجهی بهار عربی، چین اختلال در سرمایهگذاری اقتصادی زیادی را تجربه و زیان¬های قابل توجهی را در لیبی متحمل شد و برای اولین بار مأموریت گستردهی نظامی را برای نجات 36000 شهروند چینی سازماندهی نمود. با این حال، در صورت ادامهی تغییرات دموکراتیک و به چالش کشیدن رژیم¬های اقتدارگرا در خلیج فارس و شرق میانه، سیاست عدم مداخلهی چین و حمایت از پایداری دیکتاتورها، یک نقطه ضعف در معاملات آیندهی چین با روی کار آمدن رژیم جدید به شمار میرود.
پاکستان برای جلب رضایت چین، در تلاش است تا شبهنظامیان اویغور را از پاکستان اخراج نماید، آنچه را که چین بخشی از گروههای تروریستی در برابر اهداف حقوق بشری سازمان ملل خوانده است. دو بمبگذاری در شهر کاشغر سین کیانگ در 30-31 جولای 2011 که باعث کشته شدن 12 غیرنظامی و 6 نظامی شدند، منجر به شکایتهای غیرمترقبه و عمومی شهر کاشغر شدند و ادعا نمودند که حمله کنندگان اویغوری در پاکستان آموزش دیده بودند. گزارش شده که هوجینتاو، رییس جمهور چین در تماسی با آصف علی زرداری، رییس جمهور پاکستان نگرانی خود را از این حادثه ابراز داشته است. اگرچه تحلیلگران پاکستان و چین گزارشی را که چین از پاکستان خواسته بود تا نیروهای چینی برای تعقیب شبهنظامیان اویغور در پاکستان بپردازد، رد کرده است، اما حادثهی جولای 2011 نشانگر آن است که اتحاد چین و پاکستان پیامد¬های منفی در جهت اهداف اصلی چین که ثبات سین کیانگ است، به دنبال داشته است. در این حادثه برای اولین بار مردم چین از پاکستان انتقاد کردند و حکومت پاکستان بهشدت شرمندهی چین شد. متعاقباً، چند تن از مقامهای پاکستان با عجله و برای ارائهی اطمینان وارد چین شدند و رهبران چینی نیز برای مشاوره به پاکستان سفر کردند. چند ماه بعد از این حادثه، دیدگاه عمومی احتمال متوسل شدن چین بهزور را مورد تفسیر قرار دادند. در این شرایط اگر سین کیانگ متوسل بهزور شوند، چین باید به صورت مستقیم به مداخلهی نظامی در پاکستان و افغانستان بپردازد، اما این امر مشخص است که چین تمایلی به این کار ندارد.
در نوامبر سال 2011، چین و پاکستان تمرین و آموزش مبارزهی ضدتروریستی را بهراه انداختند. این کار در سطح اول با تعداد زیادی سرباز و با حضور رییس ارتش پاکستان آغاز شد. بنابراین، چنین تمرینات، خود نمایانگر سناریو است. در 30 دسامبر 2011، مقامهای سین کیانگ ادعا نمودند که تعداد 15 تروریست اویغوری را دستگیر نموده که در پاکستان آموزش دیدهاند. کارشناسان مسایل تروریستی در چین معتقدند که تروریستان در خارج از چین و در نزدیک مرزهای چین به شکل حرفهای آموزش میبینند. نخستوزیر یوسف رضا گیلانی در جریان سفر جنوری سال 2012 خود به چین، حمایت کشورش را از چین راجع به مسایل سین کیانگ مورد تأکید قرار داد. با این حال، در مارچ سال 2012، نور بیکی، بالاترین مقام رسمی دولت چین به نمایندگی سین کیانگ به مقامهای بلندپایهی قوهی مقننهی چین و کنگرهی ملی چین صحبت نمود و از ارتباط نزدیک برخی از شبهنظامیان پاکستان با شبهنظامیان اویغور یاد کرد، هرچند ایشان تأیید کرد که دولت پاکستان با چین همیشه دوست بوده است.