تکالیف قاعدگی برای زنان را جدی بگیریم

تکالیف قاعدگی برای زنان را جدی بگیریم

یکی از چالش‌های آزاردهنده و جدی برای زنان افغانستان، به‌ویژه در رده‌های سنی پایین، مواجهه‌ی خرافه‌آمیز و ایدئولوژیک جامعه با قاعدگی زنان است. این چالش برای زنانی که در روستاها و حوزه‌های غیرشهری زندگی می‌کنند، شدیدتر است. قاعدگی به مثابه‌ی یک امر به‌کل فزیولوژیک و طبیعی، به دلیل مواجهه‌ی نادرست جامعه به این امر، مایه‌ی ترس، شرم و در مواردی تهدیدی جدی برای سلامت و بهداشت بانوان است. بر مبنای یک پژوهش یونیسف، 80 درصد دختران دانش‌آموز افغان، در دوران قاعدگی، از حضور در مراسم اجتماعی ممنوع می‌شوند. در بخشی از آمارهای این پژوهش آمده است که 70 درصد دختران دانش‌آموز افغان، به دلیل ترس ناشی از عقامت، در دوره‌ی قاعدگی، از استحمام امتناع می‌کنند. مواردی مثل غیبت در صنف‌های درس و انفکاک از مکاتب نیز در این پژوهش آمده است. بر مبنای این پژوهش، 50 درصد دختران تازه‌بالغ، پیش از وقوع نخستین عادت ماهوارشان، در مورد این اتفاق فزیولوژیک، هیچ اطلاعاتی ندارند.

فارغ از مواجهه‌ی سنتی جامعه به این امر، پژوهش‌های ابتدایی یونیسف نشان می‌دهد که نبود آگاهی و امکانات، دو عامل عمده‌یی است که دختران، نمی‌توانند با قاعدگی به مثابه‌ی یک پدیده‌ی طبیعی، مواجهه‌ی باوقار و معمولی داشته باشند. با توجه به آسیب‌هایی که از منظر مواجهه‌ی غیربهداشتی با قاعدگی در کوتاه‌مدت و درازمدت بر روان و سلامت بانوان وارد می‌آید، توجه به این چالش اجتماعی بایستی از اولویت‌های جدی نهادهای مختلف دولتی و خصوصی باشد. به نظر می‌رسد که چند آدرس می‌توانند در راستای تغییر مواجهه‌ی جامعه به این پدیده، فراهم‌آوری امکانات بهداشت عمومی و آگاهی‌دهی عامه، مفید و مثمر واقع شوند.

یکم، رسانه: با توجه به مواد نشرات رسانه‌ها در افغانستان، چنین به نظر می‌رسد که مرکز ثقل توجه و التفات رسانه‌ها به سیاست و امنیت باشد. غیبت رسانه‌های افغانستان در پوشش امور و چالش‌های جدی اجتماعی که در مواردی می‌تواند مهم‌تر از امور سیاسی باشد، محسوس و برجسته است. رسانه‌ها به مثابه‌ی تأثیرگذارترین لوازم اطلاع‌رسانی، تغییر و تصحیح تابوها و رفتارهای اجتماعی و جهت‌دهی مواجهه‌ی مخاطبان با پدیده‌های اجتماعی، می‌توانند سهم مؤثری در کاهش این چالش اجتماعی داشته باشند. به نظر می‌رسد که رسانه‌های افغانستان، از نقش و مسوولیت‌شان در شکستن تابوهای ناپسند اجتماعی و کمک به بهبود مواجهه‌ی جامعه به اموری مثل قاعدگی زنان، چشم پوشیده‌اند. فعال‌شدن رسانه‌ها در این امر با سازوکارهایی که در هماهنگی با نهادهای مسوول می‌تواند تنظیم شود، تأثیر قابل توجهی می‌گذارد.

دوم، نهادهای آموزشی: به نظر می‌رسد که نهادهای آموزشی کشور از سکتورهای دولتی بزرگ مثل وزارت معارف تا نهادهای آموزشی کوچک خصوصی، در تألیف مواد و تدوین استراتژی‌های آموزشی‌شان، از حصار تابوها و سنت‌های اجتماعی نرهیده‌اند. مواد و استراتژی‌های آموزشی این نهادها، به‌صوت مطلق از چنین آموزه‌هایی خالی است. تولیدات آموزشی نهادهایی از این دست، به‌صورت گسترده و وسیع تا باریک‌ترین کانال‌های اجتماعی منتشر می‌شود. اگر نهادهای آموزشی به‌صورت هدف‌مند و با استراتژی‌های درازمدت و حرفه‌یی، در راستای کاهش این چالش اجتماعی درگیر نشوند، برنامه‌های کوتاه‌مدت، پروژه‌محور و احتمالا تظاهرآلودی که در قامت کارزارهای مقطعی و مختصر یا همایش‌های عمدتا تبلیغاتی و نه الزاما آگاهی‌دهنده برگزار می‌شود، تأثیر چشم‌گیری در پی نخواهد داشت.

سوم، نهادها و فعالین اجتماعی: اگرچه به نسبت دیگر آدرس‌هایی که می‌توانند در این امر، مفید واقع شوند، نهادها و فعالین اجتماعی، فعالیت و بی‌پروایی بیشتری در مواجهه با سنت‌ها و خرافه‌های اجتماعی دارند اما کماکان نقش و تأثیری که در این امر می‌توانند به‌جا بگذارند را ادا نکرده‌اند. نهادهای حقوق‌بشری و حامی حقوق زنان، نویسندگان، روشن‌فکران و فعالین اجتماعی و حقوق زنان، به حد کافی عزم جزم نکرده‌اند که به چنین چالش‌های جدی بپردازند. این دسته از نهادها و افراد، نقش برجسته و غیرقابل انکاری در تجدد اجتماعی هرچند اندک افغانستان پساطالبان داشته‌اند. این ظرفیت اگر معطوف به چشم‌اندازهای روشن و همسویی و برنامه‌ریزی‌های هدف‌مند، گسیل شود، تغیرات و نتایج خیره‌کننده‌یی به همراه خواهد داشت.

به‌نظر می‌رسد که اگر این سه آدرس تأثیرگذار در پهنه‌های مؤثر بر کاهش تکالیف زنان افغانستان در خصوص قاعدگی فعال و همسو شود، کانال‌های ارتباط و آموزش مؤثری به خانواده‌های کشور وصل خواهد شد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *