اشپیگل – هنریک اندرلین
باری ماکس وبر جامعهشناس مشهور آلمان، استدلال کرد که کاریزما و عقلانیت دو محرک بزرگ قدرت انقلابی هستند. کاریزما به شور و شوق و عقلانیت [واضح است که] به تعقل بستگی دارد. براساس این ایده، امانوئل مکرون ظاهرا یک انقلابی ایدهآل میباشد. او مانند چند نفر دیگر ترکیبی از کاریزما و خرد را دارا است و به ضرورت تغییر در فرانسه، اروپا و جهان معتقد است. مکرون خودش را همهچیزدان میداند، اما دقیقا همین امر بزرگترین ضعف اوست. وبر در هیچجایی ننوشته که کاریزما و خرد وقتی ترکیب شوند یکدیگر را بزرگتر میکنند. نیم نگاهی به مسیر محبوبیت مکرون در فرانسه، شاید به این فرضیه منجر شود که کاریزما و خرد یکدیگر را خنثا میکنند. آیا یک رهبر کاریزماتیک میتواند همهچیزدان باشد؟ آیا یک همهچیزدان، کاریزما دارد؟
بسیاری از مردم فرانسه اکنون به انتخاب مکرون به عنوان رییسجمهور این کشور به عنوان یک حادثه نگاه میکنند. امانوئل مکرون حزب نداشت، تجربهاش اندک اما شانس با او یار بود. مخالفان سیاسی او یکدیگر را به زمین زدند. در واقع، نظرسنجیها نشان میدهد که مکرون در انتخابات بهار سال 2017 فقط توانسته کمتر از نیمی از آرای مردم فرانسه را به خاطر محبوبیتاش به دست آورد. بقیه کسانی که به او رای داده بودند، صرفا به این خاطر بوده است که از نظر آنها سایر نامزدان ریاستجمهوری فرانسه ـ مهمترین آنها مارین لوپن ـ غیرقابل انتخاب بودهاند؛ خوششانسی مکرون.
در بحث ماکس وبر در مورد حاکمان کاریزماتیک، خوشبختی یک عامل [فاکتور] نیست. مکرون که به صورت ناگهانی در سن 39 سالگی رییس دولت شد، ابتدا باید قدرت خود را توسعه میداد و او این کار را با یک استراتژی واضح انجام داد. او خودش را در کانون و میانگاه سیاست فرانسه قرار داد. به عنوان یک نامزد، او تنها بود و به عنوان رییسجمهور نیز تنها باقی ماند. اما شخصیبازی بیش از حد او هزینههایی را نیز به همراه داشت. نظام مکرون به تمرکز کامل قدرت در دست رییسجمهور و چند مشاور که گاهی اوقات ساعت 3 صبح ـ مثل خود مکرون ـ پیام ردوبدل میکردند، تکیه کرد. آیکیوگرایی مطلق مکرون، در اولین سال ریاستجمهوری او موفق بود. گستردهترین اصلاحات بازار کار در تاریخ معاصر فرانسه که از سوی مکرون در خزان سال 2017 آغاز شد، برخلاف انتظارات، به اعتصاب عمومی منجر نشد. مکرون قوانین اخراج کارمند را نرم کرد و سیستم سفت و سخت مذاکره در مورد دستمزد را از میان برداشت. در عینحال، مکرون برای اولین بار از سال 2017 به اینسو، کسری بودجه را به پایینتر از 3 درصد کاهش داد. او حتی مدرک دیپلم دورهی لیسهی فرانسه را ـ که بسیار مقدس پنداشته میشود ـ مدرنیزه و به صورت امروزی درآورد. امانوئل مکرون بیش از هر رییسجمهور قبلی فرانسه ـ حداقل از دورهی متراند به اینسو که در سال 1983 موج مهمی از نوسازی را به اجرا درآورد ـ اصلاحات اساسی را در کشورش به میان آورد.
مکرون به اصلاحاتش افتخار میکند. حقش هم است. او معتقد است که این اصلاحات رشد اقتصادی را به فرانسه بر خواهد گرداند. آری که چنین است. او همچنین معتقد است که رشد جدید در فرانسه، نابرابریها را در کشور برطرف خواهد کرد. که شاید اینطور باشد. اما مکرون مدت زمان لازم بین اصلاح، رشد و عدالت اجتماعی را فراموش میکند. بسیاری از فرانسویها نمیخواهند صبر کنند. آنها بلافاصله خواهان نتیجه هستند. «جلیقهزردها» چهرهیی ندارند، اما از کاریزما برخوردارند و آنها در خشم شان متحد هستند. آنها خواهان انقلاب هستند و میخواهند درآمد خالص بیشتری داشته باشند. آنها اهمیتی نمیدهند که این موضوع به لحاظ اقتصادی برای کشور شدیدا بدهکارشان چه معنایی خواهد داشت. آنها از آن مرد انقلابی خودخوانده که زمام امور فرانسه را در دست دارد، از وابستگی او به نمادها و عقلانیت انقلابی همهچیزدان او متنفرند. با اینکه استدلالهای الیزه از لحاظ تکنوکراتیک منسجم است، اما جلیقهزردها با آن با سادگی بیرحمانهیی برخورد میکنند: اینکه حتی اگر مالیات بر ثروت را لغو کنید ولی قیمت دیزل را شش سنت در هر لیتر افزایش دهید، دشمن مردم هستید.
دوشنبهی هفتهی گذشته، مکرون یکونیم دقیقه پس از آغاز سخنرانیاش برای مردم فرانسه، نفس عمیقی کشید و کسانی را که فراموش کرده بود ـ مادران تنها، جویندگان شغل و قشر محروم فرانسه ـ مخاطب قرار داد. پس از اعترافات به اشتباهات، نوبت به حساب و کتاب رسید. مکرون وعده داد که حداقل دستمزد را افزایش میدهد، اضافهکاری را از مالیات معاف میکند و میزان مساعدت بازنشستگان به رفاه اجتماعی را پایین میآورد. در آن لحظات نسخهی کلاسیک مکرون رو شده بود؛ همدلی با تکنوکراسی، نمادگرایی با حقایق و کاریزما با عقلانیت همراه شده بود. آیا این رویکرد کارگر واقع میشود؟ شاید، در صورتی که مکرون بتواند قدرت خود را دوباره به دست آورد.
نفرت جلیقهزردها به این زودیها از بین نمیرود. از سوی دیگر، این جنبش اهرم فشاری برای برهم زدن سیستم مکرون در اختیار ندارد. دولت با سرسختی با خشونت تظاهرکنندگان مقابله کرده است، اما هنوز جنبش سیاسی ظاهر نشده است. حتی اگر چنین جنبشی متولد شود، بازهم تاثیری نخواهد داشت. مکرون تا ماه مِی 2022 در کاخ الیزه نسبتا در امان خواهد بود. از سوی دیگر، او اکثریت مطلق پارلمان فرانسه را با خود دارد. مکرون شریک ائتلافی ندارد که بخواهد او را راضی نگهدارد و دلیلی هم پیش خودش ندارد که از رای عدم اعتماد بترسد.
نیاز به اعتمادسازی
حتی اگر همهچیز به هم بریزد، مکرون هنوزهم میتواند از همان تردستی ریاستجمهوری که پیشینیانش به کار بسته بودند، استفاده کند: اخراج نخستوزیر و تقاضا از ملت برای یک شروع تازه. جلیقهزردها این را میدانند. اکنون سوال این است که آیا آنها بر ادامهی تلاش خود برای سرنگونی دولت به سبک سال 1789 فرانسه اصرار خواهند ورزید یا خیر. مکرون این را تصریح کرده است که او به دنبال بحث سیاسی است و تمام اشکال مقاومت دموکراتیک را قبول دارد. اما جلیقهزردها خودشان را یک نیروی انقلابی میدانند و دقیقا این چیزی است که جلیقهزردها را برای مکرون، به رغم قدرت نهادیاش، خطرناک میسازد. مکرون باید امیدوار باشد که امتیازاتی که او برای افراد کمدرآمد در نظر گرفته، مورد قبول آنها واقع شود و مسیر را برای گفتوگوی سیاسی هموار کند. اما مکرون هم باید باز و پذیراتر شود. در اوایل، او بر ایجاد اقتدار خود تمرکز کرده بود. حالا او باید بر ایجاد اعتماد و بازکردن راه برای قبولی مسیری که او برای نوسازی انتخاب کرده، تمرکز کند. صرفا حفظ ریاستجمهوری برای ادامهی اصلاحات کافی نخواهد بود. این مورد به ویژه برای اروپا مهم میباشد: اینکه سنگرگیری رییسجمهور ضعیف فرانسه از کاخ الیزه، ره به جایی نخواهد گشود. این به نفع آلمان است که از مکرون حمایت کند.
مسوولیت آلمان
ضعف مکرون در خانه را میتوان به عدم برخورداری وی از حمایت دولت آلمان پیوند داد. صدراعظم آلمان به سخنان مکرون در دانشگاه سوربن، با مصاحبهی تکنوکراتیکش در صفحهی دو یکی از روزنامههای ملی آلمان پاسخ داد. تلاش مکرون برای بیداری اروپا، تا کنون ناکام بوده است. برخی از مقامات در برلین از این خوشحال هستند که دولت آلمان از واقعبینی لوئی چهاردهم برخوردار است. «چشمانداز از او [مکرون] قوی است، اما در اجرا ما دست بالا را داریم،» گفتوگویی است که اخیرا در محافل دولتی برلین صورت گرفته است.
اما مسألهی اروپا فراتر از بازی انحصار است و مشارکت آلمان و فرانسه یک پروژهی بلندمدت میباشد. در صورتی که مکرون مغلوب شود و اتحادی از راست و چپ افراطی متنفر از اروپا در محور مارین لوپن و ژان لوک ملانشون در سال 2022 قدرت را در دست بگیرد، واکنش برلین چه خواهد بود؟ آیا ما از بحران ایتالیا درس نگرفتهایم؟
اگر ماکرون ناکام شود، اروپا ناکام میشود. امتیازات رییسجمهور فرانسه به جلیقهزردها پول میخواهد. برلین باید به پشتیبانی و تقویت مکرون علاقهمند باشد، زیرا زوال خاموشانهی مکرون، به آلمان آسیب میرساند. اگر قدرت انقلابی فرانسه، کسی غیر از دولت و ریاستجمهوری این کشور باشد، فرانسه را از لحاظ اقتصادی سالها به عقب پرتاب خواهد کرد. شاید خوب است که نهتنها ماکس وبر، بلکه ژوزف امانوئل سييز، نظریهپرداز بزرگ انقلاب کبیر فرانسه را به یاد آوریم، که در 1799 نوشت: «اقتدار از بالا میآید، اما اعتماد از پایین.» این قاعده هنوز هم، نهتنها در خصوص فرانسهی امروزی، بلکه در مورد اروپا نیز صدق میکند.