رضا مِهسا
افغانستان کشوری است که شانههایش زیر فشار چندین دهه جنگ خم شده است و این جنگ اساس و بنیان بالندگی و پویایی را در همهی عرصههای زندگی متزلزل ساخته است. در این جستار میکوشیم اساس و بنیان متزلزل سیستم تحصیلات عالی و نیمهعالی را سبک و سنگین نماییم.
آزمون سرتاسری کانکور که برای اجازهی ورود داوطلبان به موئسسههای تحصیلات عالی و نیمهعالی همهساله در کشور برگزار میشود، در حقیقت آرمانشهری را میماند که نسل تعلیم دیدهی افغانستان در آن آیندهی شغلی و اجتماعی خویش را به تماشا مینشینند. پس از اضمحلال نظام طالبانی در کشور، شور و شعف جوانان و نسل تعلیم دیدهی کشور برای دست یازیدن به تیترهای بلند علمی به اوج خویش رسید و میزان پرستیژ علمی یا داشتن تحصیلات عالی و نیمهعالی در میان جوانان به شکل معجزهآسایی سیر صعودی به خود گرفت که تنها امسال تعداد جوانان داوطلب و متقاضی ورود به دانشگاهها از مرز دو صد هزار نفر تجاوز کرد.
اعلان نتایج کانکور همهساله در میان قشر تعلیم دیده یا تعلیم یافتهی افغانستان کولهباری از پارادوکس عاطفی را به ارمغان میآورد. کسانیکه از هفتخوان رستم کانکور تحصیلات عالی کشور میگذرند، مفتخرانه منتظر ورود به دانشکدهی دلخواهشان مینشینند، اما کسانیکه در خم این قلعهی سنگباران و طلسم شدهی مادر فولادزره گیر میدهند، سرخورده و افسرده، بهویژه کسانیکه تمکن و توانایی رفتن به دانشگاههای خصوصی را ندارند، به حاشیهها میخزند و در بسا موارد، طریق انحراف را میپیمایند.
امسال در حالیکه بیش از دو صد هزار نفر در این ماراتون بزرگ علمی شرکت داشتند، گفته میشود بیشتر از نصف این جمعیت از فیلتر کانکور عمومی رد شده نتوانستند و در پای نرسیدن به دغدغههای علمی و فانتزیهای زندگیشان از نفس افتادند.
از آنجایی که داشتن تحصیلات عالی حق هر شهروند است و دولت افغانستان براساس ضابطههای قانون اساسی، ملزم و مکلف به تأمین این خواست شهروندانش است، ولی شوربختانه باید نگاشت که دولت پساطالبان در پیوند با بلند بردن کیفیت نصاب تعلیمی در مکاتب کشور و ارتقای ظرفیت در تحصیلات عالی کشور خیلی عقیم ظاهر شده است.
دانشگاه یا پوهنتون در کشور هنوز هم مشکلات اساسی و پایهی خویش را دارد که توجه جدی در پیوند با کمی و کاستیهایی که در این حوزهی علمی وجود دارند، نگردیده است. دانشگاههای کشور نیاز به یک جهش یا دگرگونی بنیادی دارند که در سایهی این جهش، تمام انگاره و گزارههای کلاسیک و قدیمی در چهارچوب دانشگاه از هم بپاشند و مدرنیزه شوند.
اگر کمی واقعبینانه روند آموزش و پرورش را در کشور سبک و سنگین سازیم، میبیینیم که آب از سرچشمه گلآلود است. اساسا نسل تعلیم دیدهی کشور در قدم نخست در مکاتب کشور از نابهسامانیهای تعلیمی رنج میبرند. پایین بودن سطح دانش و سواد استادان مکاتب و بیبرنامگی دانشآموزان در دوران مکتب وضعیت آزمون سرتاسری کانکور را طوری مهندسی مینماید که اکثر دانشآموزان نتوانند از این سد موفقانه عبور نمایند.
روی همرفته، کانکور امسال در کشور مشکلات خاص خودش را داشت که میتوان ادعا کرد که وزارت تحصیلات عالی کما فیالسابق در پیوند با دور زدن چالشهای فراروی تحصیلات عالی، کار قابل توجه انجام نداده است؛ زیرا در این سال نیز بیشتر از نصف متقاضیان ورود به مؤسسات تحصیلات عالی و نیمهعالی بینتیجه ماندهاند. از میان 228 هزار نفر، تنها 110 هزار نفر جذب این مؤسسات شدهاند و متباقی در یک نوع سرخوردگی به حاشیهها میروند و در کوچههای بیسرنوشتی سرگردان خواهند شد.
با مد نظر گرفتن معیار قبولی داوطلبان که در حال حاضر 176 نمره است، بدیهی است که بخش قابل توجهی از داوطلبان از فیلتر کانکور رد شده نمیتوانند و اگر در معیار قبولی سیر نزولی اختیار گردد، آن وقت وزارت تحصیلات عالی ظرفیت پذیرش این همه داوطلب را نخواهد داشت. از اینرو، گفته میتوانیم که کانکور در کشور به یک گره کور تحصیلی مبدل شده است که در این نزدیکیها گشوده نخواهد شد.