خبرنگارناراضی

هادی دریابی
یکی از عادات بسیار زشت بنده این‌ است که هنگام اجرای یک کار، به کار دیگر فکر می‌کنم. مثلاً وقتی سر نماز می‌ایستم، هرچه تلاش می‌فرمایم که متوجه خواندن نماز باشم، فکرم می‌رود به کارهای رنگارنگ. یک روز بعد از انتخابات به این فکر می‌کردم که در راه بازگشت به کابل، انگشتم را کدام طالب ببرد؟ با چه ببرد؟ اگر با ساطور قطع کند، که خوب است و زیاد فشار وارد نمی‌شود؛ وای از روزی‌که با چاقو ببرد. اگر چاقویش تیز باشد و طالب مقرر شده فرد قوی‌هیکل باشد، باز خوب است؛ اما وای از روزی‌که هم با چاقو ببرد و هم چاقو کند باشد و هم طالب مقرر شده‌ مثل خیلی از رییسان اداره‌هایی که چهل یا پنجاه سال است در یک اداره رییس است، پیر و لاغر مردنی باشد. در همان لحظه تغییر فکر داده و به این فکر می‌کردم که نمازم را زود تمام کنم، بروم و به هر قیمتی که شده، رنگ انگشتم را پاک کنم. بعد از نماز، فوراً سراغ آب و صابون و وایتکس و پترول و کیسه می‌رفتم و روی صفه‌ی کانکریتی می‌نشستم و شروع به پاک کردن رنگ انگشت می‌کردم. انگشتم را که به‌درشتی کانکریت می‌مالیدم، جای‌تان خالی، کمی درد می‌گرفت و منِ زشت‌‌عادت، دوباره به این فکر می‌کردم که خراشیدن انگشت که این قدر درد دارد، قطع کردنش باید جگر آدم را تحت جذر قرار بدهد. درست در همین موقع که فکر آدم منفی است، یکی که سال‌هاست تقریباً بچه‌ی کاکای آدم می‌شود، زنگ زده و به یک سنگ‌گیرگ دعوت می‌کند. بی‌خیال پاک کردن رنگ انگشت شده و می‌روی سراغ رفقا! بازی شروع می‌شود. حریف‌ها مشخص می‌شوند و من برحسب عادت زشت یاد شده، به نتیجه‌ی انتخابات فکر می‌کنم. یک لحظه به این فکر می‌کنم که جناب پوهوهوی درجه قلابی، اگر رییس جمهور شود، وضعیت وزارت تحصیلات خالی چطور خواهد شد؟ کانکور به کجا خواهد رسید؟ امسال که کانکور گلاب بر روی‌تان، چیز شد…
باور کنید یک رقم کانکور برگزار کرده این وزارت تحصیلات و یک رقم نتیجه اعلام شده که خداوند آدم شاهد است که هرچه خویشتن را سیاست‌مدار بگیری، باز هم یک رقم دلت می‌شود کاش یکی از مسافران همان طیاره‌ی مالیزیایی بودی. فرض کنید اسم بنده ماه‌جان است و بر‌اساس نتیجه‌ی اعلام شده از سوی وزارت تحصیلات چیز، 297.39 نمره اخذ کرده‌ام. انتخاب اول این‌جانب ماه‌جان، کمپیوتر ساینس کابل بوده و انتخاب دومم ژورنالیزم کابل! فرید که از هم‌صنفان دوران مسجد بنده است، 275 نمره اخذ کرده و انتخاب اولش شرعیات بوده، انتخاب دومش هم‌ کمپیوتر ساینس بوده، فرید در کمپیوتر ساینس قبول شده و بنده که شدیداً به این دانشکده علاقه داشتم، به ژورنالیزم انداخته شده‌ام. باز از من نپرسید که چرا خبرنگار ناراضی شدی!‌
خوب از اصل مسئله دور نشویم؛ امیدوارم شما به عادت زشتی چون عادت من مبتلا نشده باشید و مِن‌بعد نیز نشوید! مثلاً یکی را می‌شناسم، شناخت ما از دوران لیلیه شروع شده، این رفیق من که خیلی زیاد مثل من گرفتار همین عادت زشت است، هر وقتی دست‌شویی برای رفع حاجت برود، حد‌اقل نیم ساعت حاجتش رفع می‌شود (این حداقل را با استفاده از وقت قید کردن در روزهای امتحان دریافته‌ام)‌. و در این مدت اگر در دست‌شویی به دستان مبارک ملا عمر هم تک تک شود، او برآمدنی نیست. علتش این است که او در این مدت به کارهای کرده و کارهای نکرده فکر می‌کند! روزهای امتحان که هر روز، قبل از امتحان نیم ساعت در دست‌شویی می‌رفت و به قول خودش، خلاصه‌ی چپتر را از ذهن می‌گذراند (نمراتش به‌مراتب بهتر از نمرات من بود). می‌بینید که حتا در عادت زشت نیز، زمینه‌ی استفاده‌ی بهینه وجود دارد. از آن‌جایی‌که اکثریت تصمیم‌گیرند‌گان کشور عزیز ما به این عادت زشت مبتلا اند، امیدوارم تا سال آینده بتوانم زبان انگلیسی را در حد ضرورت یاد بگیرم. اصلاً به سه کاندیدای پیش‌تاز، هر یک جناب داکتر عبدالله، داکتر اشرف غنی و داکتر زلمی رسول چه که عادات تصمیم‌گیرند‌گان کشور عزیز ما و یاد گرفتن زبان انگلیسی به دست من، ربطی وجود ندارند؟! در کجا کارها به هم ربط داشته که در این‌جا داشته باشد؟ فکر می‌کنید آن‌هایی که پیش از انتخابات مرده‌اند، در این دور انتخابات رای نداده‌اند؟ یک رقم رای داده که در سرحد لاف‌های دور‌ان کمپاین! حالا نوبت کمیسیون مستقل انتخابات است که در جریان شمارش آرا، دچار عادت زشت شده و به چیزهایی فکر کند که در صورت تحقق، دل امریکا و ایران یک‌جا خون شود.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *