خبرنگارناراضی

هادی دریابی
اگر احیاناً، یا بهتر است بگویم، خدای ناخواسته، یک روز، فقط یک روز در افغانستان، کارها طبق تعهد یا وعده انجام شوند، شرط می‌بندم که عمده و پرچون شخصیت‌های ملی، سیاسی، دولتی، مستقل، تقریباً مستقل، خاین و وطن‌فروش کشور، در شب بعدش، خواب رستگار شدن‌شان را ببینند. هرچند خواب دیدن در افغانستان چندان لذت ندارد؛ اما باز هم براساس آخرین تحقیقات در زمینه‌ی عمرهای طولانی، آمده است که یک شب خواب شیرین و راحت و توأم با خواب‌ دیدن‌های‌ دل‌نشین، 3 اعشاریه 7ونیم کیلو بر عمر آدمی می‌افزاید. از آن‌جایی که بنده تخصصی در زمینه ندارم، طول و عرض و حال و حول این سخن را به شما بزرگان محول کرده و خودم را به مسایل آویزان می‌کنم. مثلاً هاشم قواره طی یک هفته سه بار خواب دیده که خلبان هواپیمای ناپدید شده‌ی اندونزی است. بعد از سه بار این‌گونه خواب دیدن، یک بره نذر کرده بود که سهم بنده از آن بره، جگر بریان شده‌اش بود. جای‌تان خالی! اگرچه خیلی نمی‌توان به خواب‌ها اعتماد کرد، اما اعتماد نکردن به معنای کاملاً بی‌هوده بودن مسئله نیست، بل‌که به این معناست که جدیداً شایع شده که مصممان یک وزارت واقع در ده افغانان، قسم به منابع مالی باکره‌ی افغانستان خورده که در مقابل آن عده‌ای اراذل و اوباش که فکر می‌کنند کیفیت درسی در مکاتب خصوصی، آن‌هم در بعضی از این مکاتب، بهتر از کیفیت درسی در مکاتب دولتی می‌باشد، همان مکتب‌های یاد ‌شده را بسته و در عوض، توجه شما را به اعلانات یک انستیتوت جلب می‌کنم. امیدوارم در روز قیامت برحسب سلیقه، با یکی از امامان تا هنوز درگذشته محشور شوید!
پیش از اعلان تجارتی این انستیتوت، اگر شما حافظه‌ی خویش را به فراز و فرود زندگی و در نهایت به تخصص امام غزالی سوق بدهید، وعده می‌دهم روح آن مرحوم بیش‌تر به شما افتخار کند تا به گردانندگان انستیتوت امام غزالی. مثلاً اگر در ولایت غزنی رواج باشد که والی در صورت مواجه شدن با فشار گروه‌های برادران ناراضی، اجازه‌ی فیر راکت، آن‌هم دو فیر راکت را در شهر غزنی و در مناطق مسکونی کاملاً هزاره‌نشین بدهد، به این معناست که امام غزالی می‌تواند در کابل صاحب انستیتوتی باشد که برحسب اندیشه‌های وی، نرسنگ و قابلگی عالی به مردم فقیر و شیر‌سوخته‌ی این دیار‌ بیاموزاند تا مبادا کسی فکر کند نان کابلی چند فتیر نمی‌شود! ممکن است از نظر شما اشکالی نداشته باشد، اما از نظر بنده که کارم شده نظر دادن، این کار نادرست است، در سرحد شکست تیم ملی! دقیقاً به همین خاطر است که بانک انکشاف آسیایی طومار رشد منفی کشور ما را پیچیده است.
تمام آن‌چه را در بالا خواندید، نیارزد به این سخن، «‌که رییس جمهور خواهد شد؟ به جهنم! هرکه می‌خواد رییس جمهور بشه! ما که گرفتار مواد شدیم، همین‌طوری هم می‌میریم. عبدالله بشه، اشرف غنه بشه، زلمی رسول بشه یا هر‌کس‌ دیگری که بشه، معتاد، معتاد باقی می‌مونه! حاجیا هر روز بیش‌تر گنده میشه (گنده یعنی اگر شکم یک نفر مرد، نیم متر برآمده باشد، من‌بعد به یک‌ونیم خواهد رسید)، سرمایه‌دارا هم که خوش به حال‌شان، فقرا هم باید مواظب خودشون باشه. همین فقر بی‌ناموس ما را به اعتیاد و مواد کشوند. خدا به حق حبیبش این سیاست‌مدارای بی‌پدر را که هر روز افغانستان را بیش‌تر به گند می‌کشه، از روی ملت بگیره تا یکی بیاد و کار و شغل ایجاد کنه تا بچه‌های مردم دستی دستی گرفتار مواد نشه! بابا دشت‌های خالی داریم کشور کشور، اما وضع زراعت‌مان به‌حدی خرابه که آرد وارد می‌کنیم! آب داریم که همین ایران بی‌رحم سال‌هاست حسرت‌شو می‌خوره، اما برق و نیرو از ازبکستان و تاجکستان کشوندیم. مهندس و معمارا‌مون تهرانو پاریس می‌سازه، اما کابلو دربست دادیم به پاکستانی‌ها و هندیا! همینه که مردم معتاد میشن! همینه که برای من مهم نیست که رییس جمهور میشه، همینه که وضع کلی کشور، بدتر از وضع ما معتاداست! ما اگه داشتیم می‌کشیم، اگه نداشتیم می‌میریم! اما رییس جمهور چه؟ یه هفته، فقط یه هفته اگه پول خارجیا نیاد، روز هشتم، خبر رییس جمهورو از کانادا و جرمنی بگیر! راحت رفته و از سال‌ها پس‌اندازش، وقتش را گلف‌بازی می‌کنه! مگه غیر از اینه…؟!»
علی‌الحساب، خوش به حال من! من به کسی رای دادم که هیچ‌یکی از حرف‌های این بنده‌ی خدا شامل حالش نیست! مثل بره‌ی آهو معصوم و دوست‌داشتنی است. اگر خیلی مشتاق دانستن نام آن نفر باشید، آن شخص کسی نیست جز هیچ‌کس یا هیچ‌یکی از عالی‌جناحان!

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *