هادی دریابی
اصلا ما برای چه نان میخوریم؟ برای چه کار میکنیم؟ برای چه کانکور برگزار میشود؟ اصلاً پارلمان برای چه شکل گرفته است؟…
اینها سوالهایی اند که جواب آسان دارند! معلوم است که آدمها نان را برای زنده ماندن و کار کردن میخورند. کار میکنند تا حاصل کنند و بخورند! بخورند و کار کنند تا در تلویزیونها تماشا کنند یا در روزنامهها بخوانند که «اگر دولت افغانستان موضوعات حقوق بشری را جدی نگیرد و به آمارهای وحشتناک خشونت علیهزنان توجه نکند و جلوی بیبند و باریهای جهادیان تا دماغ مسلح را نگیرد (این جهادیها را که گفتم، شما فکر کنید عینک بنده ساخت طالبان است)، اگر دولت افغانستان قاچاق مواد مخدر را فراموش کند، یا اگر جامعهی جهانی کشف کرد که قاچاقبران اصلی مواد مخدر، طالبان پارلمانی اند، اینجانب فول بلک وایت، نمایندهی خاص سازمان ملل در قسمت تخصیص کمکهای این سازمان و کشورهای عضو این سازمان، قسم میخورم که کمکها را کاهش داده، کاهش داده و در نهایت به صفر برسانیم!»یقینا که کانکور را برای این برگزار میکنیم که فرزندان ممتاز افغانستان در دانشگاهها راه پیدا کنند. اصلاً یک شاخهی کمکهای جامعهی جهانی برای این است که مردم دانشکده بخوانند! دور از جان اراذل و اوباشهای کشور عزیز ما، یک تعداد از وکیلان پارلمان فکر میکنند که اگر آنها نفس نکشند، کمکهای جامعهی جهانی قطع خواهند شد! مثلاً، به طور مثال، شاید در اصول وظایف داخلی پارلمان آمده باشد که «مایک بشردوست قطع شود، اگر چپ نشد و از فساد و تبهکاری دولتمردان و وزارتخانهها و ریاستها سخن گفت، باید کشیده شده و تا وقتی که عمل استجواب و استیضاح به پایان میرسد، بشردوست باید سر سرک بولانی بو کند؛ در غیر اینصورت، بحران کاهش و قطع کمکهای خارجی متصور است که در اینصورت هیچیکی از وکلای محترم حاضر نیستند بار این ذلت را بدوش بکشند! اصلاً بار ذلتش هم به جهنم، بازیهای پارلمانانه که مثل معجزه پولزا اند، ختم خواهند شد! دیدید که دلیل اصلی شکلگیری پارلمان، تداوم انگیزهی کمک کردن خارجیها به افغانستان میباشد! وگرنه هیچمنطقی قبول نمیکند که یکی بیاید با سند و مدرک از فساد و تبهکاری سخن بگوید، بعد، بهجای اینکه بر حرفها و ادعاهایش وقعی گذاشته شود، از مجلس اخراج شود. میبینید که خیلی ساده بهانه برای کاهش کمکهای خارجی پیدا میشود. ما نان میخوریم، کار میکنیم، پارلمان را مشاهده میکنیم، کانکور برگزار میکنیم، از روز جهانی زن تجلیل میکنیم، انتخابات برگزار میکنیم، لب و بینی ستاره را میبریم، کمیسیون سمع شکایات میشویم، به خبرها گوش میدهیم، روزنامهنگاری میکنیم، از حقوق زنان دفاع میکنیم، تریاک میکاریم و با تریاک مبارزه میکنیم، تروریست میشویم تا به غازیآباد حمله کنیم، اردوی ملی میشویم تا تروریست را نابود کنیم، دوبی میرویم، قطر میرویم، پاکستان میرویم، مذاکره میکنیم، به وزارت آلرژی و خواب درخواست کار میفرستیم، قبول نمیشویم، به ریاست ترافیک مراجعه میکنیم که خبرنگار لت کنیم…خلاصه هرکاری که میکنیم، در حقیقت برای تداوم کمکهای خارجی است.
یک وقتی ادعا نکنید که فعالیتها در افغانستان هدفمند نیستند! ما حتا بیهدف دستشویی نمیرویم، مگر اینکه فشارها چندجانبه باشند. این فشار چندجانبه در زندگی ما آدمهای هدفمند خیلی اهمیت دارد. به طور مثال؛ پارلمان از رییس بانک مرکزی خواسته بود که در پارلمان تشریف بیاورد، اما او کار داشت و نیامد! حالا یکعده تصمیم دارند که این رییس را استیضاح کنند و یک عدهی دیگر میگویند، نه! باید راهحل دیگری سراغ کرد. میبینید که فشارها چندجانبه اند. یک دفعه دیدی که از تلویزیون ملی پخش شد که یک گروه تحت حمایت کشورهای خارجی، سرگین گاو را در اطراف پارلمان پخش کرده تا وکلای ملت را مسموم و در نهایت، مبتلا به فشار چندجانبه بکند! آیا در همچو مواقع، ایجاب میکند که ما از وکلای غیر از بشردوست، مخصوصاً آن بکتاش سیاووش، بخواهیم که چرا علیه اخراج بشردوست اعتراض نمیکنند؟ آیا زمانیکه از یخن وزیر بگیری و وزیر هم معاملات سیاه وکلا را افشا بکند، ایجاب میکند که مردم خواهان پیگیری موضوع شود؟ به صورت قطع، میتوان گفت که نه! چون ممکناست نه وزیری باقی بماند و نه وکیلی!
از این حرف و حدیثها که بگذریم، به یک سلسله شایعات برمیخوریم که واقعاً چندجای آدم را به عوارض برابر میکنند. مثلاً ناگهان میشنوی که آقای کرزی در یک نبرد تن به تن با گلآغا شیرزی در رستورانتی در حومهی دوبی، سکته کرده و عنقریب دار فانی را وداع میگوید! هرچند این خبر دروغ محض باشد؛ اما آنقدر از لحاظ کمکهای خارجی برای ما مهم است که میخواهی همان پشهی لنگ داستان نمرود شوی و یک راست در دماغ شیرزی بروی و فلجش کنی!