- زحل سلیم
اتهام فساد اخلاقی بر زنان، کلاسیکترین حربهی زنستیزانه در جوامع بشری است. در افغانستان نیز با توجه به فقر فرهنگی و مناسبات بهشدت مردسالارانهی اجتماعی، چنین اتهامها همیشه وجود داشته است. این نوشته در پی رد یا تایید اتهامهای جنسی مطرحشده از سوی شماری از کارمندان پیشین ارگ بر بانوانی که عهدهداران کارهای مهماند، نیست. اثبات اتهام و یا هم اعادهی حیثیت متهم، کار نهادهای عدلی و قضایی است. در این نوشته از یک زاویهی دیگر به مسأله پرداخته میشود.
کار و موفقیت زنان در جامعهی بهشدت سنتی، بسته و مردسالارانهی چون افغانستان، راه پر پيچ و خم، راه پر از تحقير، توهين، زخم زبان، آزار و اذيت، و هزاران چالش و تهديد است. گذشتن از اين مسير دشوار و ناهموار کار سهلی برای زنان نبوده و نیست. گاهی مبارزه با این دشواریها چنان طاقتفرساست که برخی از بانوان گوشهی امن خانه را به ناچار ترجیح میدهند و از نيمهراه برمیگردند. جمعی اما شجاعانه به پيش میروند و استوار از سد مشکلات میگذرند. این سفر برای هیچ زنی در افغانستان خالی از خطر نیست. سفرنامهی زندگی تکتک زنانی را که در تلاش ساختن یک جامعهی انسانی در افغانستاناند، میشود خواند، میشود در كتابی بلند نوشت، كتابی پر از قصههای هر روز تلاش، هر روز زحمت و تپيدن، افتيدن و برخاستن، متانت و ايستادگی؛ كتاب قصههای مشترك زنان افغانستان.
دهان بیملاحظه بازکردن و ناشیانه و بیبنیاد اتهامبستن به زنان، حمله به شرف، تلاش، ايستادگی و مبارزهی آنهاست. فروکاستن جایگاه زنان از سر عقده و کینه، نشانگر انحطاط اخلاقی است؛ بهويژه اينكه اين اتهامبستنها ريشه در مشكلات شخصی، تفاوت ديدگاههای سياسي و اهداف مغرضانه داشته باشد. تعداد زیادی از زنانی كه عهدهدار سمتهای بلند و كليدی دولتاند، زنان باشرف، باسواد، آگاه و تحصيلكردهاند. آنها دورهی تاريك طالبان را تجربه كردهاند. در طول سالهاي اخير با تلاش و پشتكار مضاعف درس خواندهاند تا محروميت تحصيل در امارت سياه طالبان را جبران كنند. زبان ياد گرفتهاند؛ محنت درس و تعلیم کشیدهاند و خودشان را برای رقابت با مردانی كه به مراتب امكانات بيشتری برایشان فراهم بوده است، آماده ساختهاند. شماری از این زنان از پايگاه مردمی قابل توجهی برخوردارند و در قبال وظيفه و وطنشان متعهد بودهاند و در هیچ جبههای اعم از کار در اجتماع و سیاست و هم در جبههی دفاع از میهن و ارزشهای میهنی کوتاهی نکردهاند.
پرداختن به مسألهی آزار و اذیت جنسی زنان در محیط کار و اجتماع، کار غلطی نیست. زنان و مردان باورمند به ساختن یک جامعهی انسانی نباید از کنار معضلات گروههای اجتماعی آسیبپذیر بهویژه زنان بیتفاوت بگذرند. اما سیاسیکردن دادخواهی برای رسیدگی به مسأله زنان که قطعا بزرگترین مسأله اجتماعی تمامی جوامع انسانی و مدنی است، بنیاد و اساس اخلاقی ندارد. چنین کاری بهجای اینکه فرصتهای اجتماعی خلق کند، محدودیتها را دو چندان میکند. مضحک این است که دادخواهی یک جمع عقدهمند برای زنان در حالی صورت میگیرد که آنها برای سالهای زیادی در درون حکومت کار کردهاند و احتمالا بهرغم محدودیتهای محیط کار برای زنان، ترجیح دادهاند خاموش بمانند. به باور من، دادخواهی برای هر مسألهی اجتماعی، وقتی اثرگذار است که افراد و گروههای دادخواه صلاحیت اخلاقی و اعتراض بر وضعیت را داشته باشند.
محیط کار برای زنان متاسفانه در هیچ کجا بهشمول جوامع پیشرفته غربی به حد ایدهآل نیست. جنبشهای اعتراضی زنان در چند سال گذشته این مسأله را به خوبی بازتاب داده است. ما نیز در افغانستان راه بسیار طولانی برای مدنیساختن محیط کار برای زنان داریم. از دادخواهی برای مساله زنان نباید دست برداریم، اما لازم است که این دادخواهی سیاسی و مبتذل نشود و ابزاری برای عقدهگشایی تبدیل نگردد. نیچه حرف معروفی دارد: در نبرد با هیولا، تلاش کنیم خود هیولای دیگری نشویم.