احیای خلافت اسلامی؛ مروری بر کتاب «رستاخیز داعش»

احیای خلافت اسلامی؛ مروری بر کتاب «رستاخیز داعش»

گل‌حسن محمدی

کتاب «رستاخیز داعش» نوشته‌ی ویلیام مک کانتس، استاد دانشگاه «جان هاپکینز» و از مشاورین اسبق دولت ایالات متحده آمریکا در امور خاورمیانه است. وی دکترای خود را در رشته‌ی شرق‌شناسی از دانشگاه پرینستون به‌دست آورده است. «رستاخیز داعش» تاریخ و استراتژی گروه تروریستی «دولت اسلامی عراق و شام» را کندوکاو می‌کند. این کتاب با استناد به منابع دینی که افراطیان مسلمان از آن‌ها متأثیر شده‌اند، نگاه آخرت‌گرایی داعشیان را موشکافی می‌کند و در پی کشف انگیزه و ایمان تندروان داعشی است. ویلیام مک کانتس با تکیه بر متون مقدس اسلامی به‌حیث منبع و تحقیقات شخصی در ارتباط به گروه‌های تکفیری، می‌کوشد تصویر واضح و واقع‌بینانه‌ی داعش و مبارزه با این گروه را در کتاب خود ترسیم کند.

ظهور دولت اسلامی

بعد از ورود آمریکا در عراق در سال 2003 و نفوذ غرب در دستگاه حکومتی این کشور، نشانه‌های مخالفت با ایالات متحده آمریکا اندک‌اندک آشکار شد و براساس کتاب، انگیزه‌ی تشکیل دولت اسلامی (Islamic State) در همین زمان پدید آمده است. گروه تروریستی داعش با نام «دولت اسلامی» که بعدها پس از مرگ بن‌لادن به «دولت اسلامی عراق و شام» تبدیل شد، در سال 2006 توسط ابو ایوب مصری هسته‌گذاری شد. هدف اصلی دولت اسلامی، احیای خلافت اسلامی و برگرداندن اقتدار مسلمانان یاد شده است. در نگاه کلی به همه‌ی فصل‌های کتاب می‌توان استنباط کرد که داعش بنیان نهاده شده تا لباس اسلام را با همه‌ی محدودیت‌های که دارد، بر قامت شرق و غرب جهان بپوشاند و برای نیل به این خواسته‌اش، از هیچ جنایتی فروگذار نیست. نویسنده‌ِی کتاب، ایوب مصری را از دانه‌درشت‌های القاعده می‌داند که مسئولیت‌اش جلب و جذب نیرو و تهیه‌ی مواد منفجره برای القاعده در عراق بوده است. پس از آن‌که یکی از همکاران وی به ‌اسم ابومصعب زرقاوی که هر دو در افغانستان با هم آشنا شده بودند و در عین حال از چهره‌های پرنفوذ القاعده و از نزدیکان بن‌لادن محسوب می‌شد، توسط نیروهای آمریکایی کشته شد، ابو ایوب مصری دولت اسلامی را در عراق به مقصد مبارزه با آمریکا و کشورهای غربی تاسیس کرد. در اوایل، نیروهای تندرو دولت اسلامی متشکل از افراد القاعده بودند اما بعدها وقتی میان القاعده و دولت اسلامی شکاف ایجاد شد، روابط میان این دو گروه تروریستی رو به وخامت رفت و هردو مصمم شدند تا مستقلانه به طرح‌های تروریستی خود ادامه بدهند. ویلیام مک کانتس بدین باور است که ظهور دولت اسلامی برخاسته از کینه‌ای است که سلفی‌های مسلمان و گروه‌های افراطی در مقابل آمریکا و کشورهای اروپایی دارند و می‌کوشند با توسل به قبای خلافت اسلامی و روش سیاست محمد پیامبر اسلام به قدرت خود مشروعیت ببخشند.

مهدی؛ ناجی جهان اسلام

نویسنده‌ی کتاب «رستاخیز داعش» باور به مهدی موعود را از انگیزه‌های اصلی تشکیل و ادامه‌ی فعالیت‌های تروریستی داعش می‌داند. ظهور مهدی در متون مقدس شیعه و سنی فراوان آمده است و به‌نحوی باور آخرت‌گرایی و عقباگرایی را در پندار مسلمانان تقویت می‌کند. ویلیام مک کانتس ادعا می‌کند که گروه تروریستی داعش خود را جاگزین مهدی موعود تا زمان ظهور آن ناجی مسلمانان می‌داند و از همین رو می‌کوشد در خلافتی که تاسیس کرده، اصول اسلامی را بدون قید و شرط براساس پیش‌بینی‌های آخرالزمانی در قلمرو خود تطبیق کند. براساس این کتاب باور به ظهور مهدی در میان داعشی‌ها بیش از این‌که صبغه‌ی مشروع اسلامی داشته باشد، رنگ و بوی یک مذهب خاص و مشخص را دارد و در نتیجه به تفرقه میان مسلمانان و جنگ سکتاریستی منجر می‌شود، زیرا داعش بارها به‌صورت هدف‌مند بالای شیعیان عراق و سوریه در حالی حمله کرده که براساس معتبرترین منابع اسلامی، چنین اعمالی نه‌تنها که جواز ندارد، بلکه مردود پنداشته شده است. نویسنده معتقد است چیزی که دولت اسلامی را واداشته تا جنایت‌های خود را در پوشش خلافت اسلامی استتار کند، تفسیر وارونه و افراط‌گرایانه از کتب دینی مانند قرآن و احادیث محمد، پیامبر اسلام است. براساس نوشته‌ی ویلیام مک کانتس، در میان داعشی‌ها ایمان به مهدی و ظهور او برای سرنگون‌کردن امپریالیزم غربی، از ستون‌های محکم فعالیت آن‌ها شمرده می‌شود. به احتمال بسیار زیاد ریشه‌ی این باور قدرتمند (آخرت‌گرایی) به دوره‌ی اموی‌ها بر می‌گردد؛ زمانی که حکومت استبدادی اموی‌ها زندگی برای مسلمان‌ها را سخت و غیرقابل تحمل ساخته بود. ویلیام مک کانتس اشاره می‌کند که مهدی موعود از آن‌زمان تا اکنون در مواقع درماندگی پناه‌گاهی برای مسلمان‌های آسیب‌پذیر بوده و زمانی‌که آمریکا عراق را اشغال کرد، این بهانه‌ی خوبی برای ابو ایوب مصری شد تا با وصله‌زدن داعش به مهدی موعود و دشمن جلوه‌دادن آمریکا، گروه تروریستی و تکفیری خود را تأسیس کرده و علیه غیرمسلمان‌ها با حربه‌ی شریعت جبهه‌آرایی کند.

تفاوت استراتژیکی القاعده و داعش

در سال 2006 وقتی «دولت اسلامی» کودکی نوپا در مسیر گسترش تروریسم بود، القاعده حامی‌ این گروه به‌حساب می‌آمد و بیش‌تر افراد داعش از بیعت‌کنندگان با بن‌لادن بودند، اما این رابطه‌ی دوسویه دیری نپایید که دولت اسلامی با حملات متواتر بر اماکن مقدس شیعه‌ها در عراق و سوریه، بن‌لادن را عصبانی ساخت. القاعده بارها به دولت اسلامی در پیام‌هایش هشدار داده بود که روش مبارزه‌ی‌ دولت اسلامی در مقابل آمریکا را با معیارهای القاعده متناسب سازد اما دولت اسلامی به این پیام‌ها اعتنایی نمی‌کرد. دولت اسلامی شیعیان را در محراق حملات خود قرار داده بودند؛ درحالی‌که القاعده این‌گونه نمی‌خواست و اصرار می‌ورزید که هدف جهاد ما تنها کشتن شیعه‌ها نیست بلکه بزرگ‌ترین دشمن ما آمریکا و کشورهای اروپایی است و نباید آن‌ها به حال خودشان واگذار شوند. ویلیام مک کانتس نویسنده‌ی کتاب می‌گوید زمانی‌که گروه دولت اسلامی همچنان به طرح‌های تروریستی‌اش ادامه داد، روابط القاعده با دولت اسلامی کاملا قطع شد و بعد از مرگ بن‌لادن رهبر القاعده، این دو گروه به‌گونه‌ی غیرعلنی در رقابت با هم قرار گرفتند. از همین رو دولت اسلامی با فرستادن سه مهاجم انتحاری در میان افراد القاعده و کشتن چندین تن از ملیشه‌های القاعده به‌شمول یکی از مهم‌ترین مهره‌های این گروه، قدرت بی‌حد و حصر خود را در دنیای تروریسم برای گروه‌های رقیب ثابت کرد. نویسنده‌ی کتاب اشاره می‌کند که جدایی القاعده و داعش، ناشی از تفاوت ایدیولوژیکی میان آن‌ها نیست، بلکه ریشه‌ی جدایی این دو گروه به تفاوت استراتژیکی آن‌ها در میدان جنگ برمی‌گردد.

داعش؛ گروه تروریستی بی‌رقیب

وقتی ابو ایوب مصری بنیان‌گذار دولت اسلامی توسط نیروهای آمریکایی در سال 2008 از پا درآمد، ابوبکرالبغدادی رهبری دولت اسلامی را به عهده گرفت و فورا نام دولت اسلامی را به «دولت اسلامی عراق و شام» تغییر داد. براساس کتاب، ابوبکر البغدادی دکترای مطالعات اسلامی دارد و حدودا یک سال را در زندان آمریکایی‌ها در عراق سپری کرده و در همان‌جا با افراد صدام‌حسین معدوم آشنا می‌شود که بعدها وقتی رهبری داعش را به عهده می‌گیرد، بعضی از آن‌ها را نیز وارد گروه تروریستی‌اش می‌سازد. نویسنده معتقد است که داعش (مخفف دولت اسلامی عراق و شام) یک‌بار در سال 2008 شکست می‌خورد و دوباره قدرت‌مندتر از قبل در سال 2013 برمی‌گردد. در همین زمان است که در دنیای تروریسم گروه بی‌رقیب شمرده می‌شود و فعالیت‌هایش را در سوریه بیش‌تر گسترش می‌دهد زیرا ویلیام مک کانتس نویسنده‌ی این کتاب می‌گوید که بشارالاسد، رییس‌جمهور سوریه علیه داعش موضع خنثا گرفته بود، زیرا تا زمانی‌که داعش برای حکومت استبدادی او تهدیدی به‌حساب نمی‌آمد پروایش را هم نداشت. بشارالاسد در واقع می‌خواست داعش توجه آمریکا و جهان را بیش‌تر به‌خود جلب کند تا او راحت‌تر بتواند قوانین حقوق بشری را در هیاهوی مبارزه با داعش نقض کند. علت دیگری که داعش توانست در خلال سال‌های 2013 و 2014 بیش‌تر از پیش رشد کند، این بود که آمریکا و دولت عراق نتوانستند و یا هم نخواستند جلو سربازگیری داعش در داخل عراق را بگیرند. آقای ویلیام مک کانتس می‌گوید که تعداد خارجی‌ها که در مدت این یک سال برای ملحق شدن به داعش پیوسته‌اند، بیش‌تر از جهان‌گردانی است که در بیست سال گذشته به افغانستان، پاکستان، سومالیا، عراق و یمن سفر کرده‌اند.

چه باید کرد؟

در آخرین فصل کتاب، ویلیام مک کانتس راه مبارزه با داعش را مختصرا شرح می‌دهد و نابودی این گروه مخوف را زمان‌گیر و بغرنج می‌داند. ایشان معتقد است که مداخله‌ی مستقیم نیروهای نظامی آمریکا و حملات هوایی مفید است اما آن ‌را برای شکست دایمی داعش کافی نمی‌داند. نویسنده همچنان استدلال می‌کند که فلج‌ساختن منابع درآمد داعش راه حل نیست، زیرا معتقد است که این گروه با استخراج غیرقانونی نفت و منابع طبیعی عراق و سوریه در امور مالی مستقل‌ است. راه حل را اما در اتحاد و کنارآمدن حکومت عراق و سوریه با شهروندان و اقلیت‌های مذهبی می‌بیند و می‌گوید که اگر دولت عراق با شهروندان سنی‌مذهب این کشور به توافق و صلح دست یابند، داعش از درون تضعیف می‌گردد. ویلیام مک کانتس نابودی داعش را در گرو مبارزه‌ی دوام‌دار، جدی و حمایت کشورهای قدرت‌مند جهان با هماهنگی دولت‌های عراق و سوریه می‌داند.