تقابل دو پروسه؛ صلح یا انتخابات؟

تقابل دو پروسه؛ صلح یا انتخابات؟

قریب به دو دهه پس از سقوط امارت اسلامی و برپایی نظم سیاسی جدید در کنفرانس بن، افغانستان بار دیگر، در آستانه‌ی وضعیتی مشابه قرار گرفته است. گروه طالبان، پنج سال بعد از سقوط امارت اسلامی، بار دیگر با تجدید قوا و انسجام تشکیلاتی، از حوزه‌ی قندهار سر برآورد. در سال 2006 که شورش طالبان از جنوب آغاز شد، کم‌تر کسی تصور می‌کرد که یک دهه و اندی بعد، این گروه بتواند با دوام شورش‌گری و جنگ چریکی در برابر ده‌ها هزار سرباز ائتلاف بین‌المللی ضد تروریزم و نیروهای امنیتی افغانستان، قریب به نصف اراضی افغانستان را در معرض تصرف و تهدید بالقوه‌اش قرار دهد. هجده سال پس از کنفرانس بن برای تشکیل دولت در افغانستان، این روزها، مذاکرات و گفت‌وگوهای صلح با طالبان پیشرفت‌های چشم‌گیری داشته است. به‌نظر می‌رسد برای دست‌یابی به یک توافق سیاسی میان طالبان، ایالات متحده و دولت افغانستان، از تکرار مجدد بخشی از پروسه‌های سیاسی که پس از سقوط امارت اسلامی اجرا شد، گریزی نباشد؛ مذاکره، عقد توافق سیاسی، تشکیل حکومت موقت و اعمال تعدیلاتی در قانون اساسی و احتمالا بخش‌هایی از ساختار سیاسی کشور. در سوی دیگر، افغانستان در آستانه‌ی برگزاری چهارمین انتخابات ریاست‌جمهوری‌اش قرار دارد و بیش از یک هفته از آغاز رسمی کارزارهای انتخاباتی می‌گذرد. به‌نظر می‌رسد مدیریت و اجرایی‌شدن همزمان این دو پروسه ممکن نباشد.

رییس‌جمهور غنی برخلاف رویکرد مشتاقانه‌اش به مذاکرات صلح در طول چهارسال اول حکومت وحدت ملی، اکنون اما همه‌ی تلاش‌اش را به کار بسته است تا انتخابات ریاست‌جمهوری را برگزار کرده و مذاکرات صلح را دور بزند. ایالات متحده و اکثر جناح‌های داخلی اما، بر پیشرفت مذاکرات صلح و دست‌یابی به یک توافق سیاسی با طالبان تمرکز کرده‌اند. عوامل این تقابل چیست؟ این مطلب، جوانب چند پروسه‌ی صلح افغانستان را بررسی کرده و سعی می‌کند به این پرسش پاسخ دهد که تقابل پیش‌آمده میان حکومت افغانستان از یک طرف و ایالات متحده و اکثر جناح‌های داخلی در طرف دیگر، از کجا می‌آید؟

پروسه‌ی صلح افغانستان چه مسیری را پیموده است؟

در اواخر دور اول ریاست‌جمهوری حامد کرزی، روابط او با ایالات متحده در خصوص رویکرد این کشور در خصوص جنگ افغانستان تنش‌آلود شد. آقای کرزی معتقد بود که ایالات متحده می‌بایست برای مبارزه با تروریزم به سراغ لانه‌های امن این گروه‌ها در خاک پاکستان برود. باراک اوباما اما از حملات هوایی و عملیات‌های شبانه‌ی نیروهای امریکایی برای سرکوب طالبان در افغانستان دفاع می‌کرد. کرزی معتقد بود که جنگ با طالبان، موضوع داخلی افغانستان است. در راستای همین رویکرد، کرزی القابی چون برادران ناراضی و مخالفین سیاسی داخلی را به طالبان داد. ایالات متحده اما، همزمان با تشدید حملات بر مواضع طالبان و افزایش نیروهای نظامی‌اش در افغانستان، تلاش‌های دیپلماتیک برای کشاندن این گروه به پای میز مذاکرات را آغاز کرد.

در واکنش به تلاش‌های دیپلماتیک و یک‌جانبه‌ی ایالات متحده برای گفت‌وگو با طالبان، آقای کرزی به موجب مفاد پیشنهادات لویه‌‌جرگه‌ی مشورتی صلح به حکومت، شورای عالی صلح افغانستان را در سنبله‌ی 1389 تشکیل داد. پس از آن کرزی در چند مرحله، محدودیت هایی بر عملیات‌های نظامی نیروهای امریکایی بر مواضع طالبان وضع کرد تا بلکه بتواند تمایل طالبان به گفت‌وگو با حکومت‌اش را جلب کند. آقای کرزی مضاف بر این اقدامات، با تقسیم کردن طالبان به «طالبان خوب» و «طالبان بد» و «شورشیان داخلی» و «تروریستان بین‌المللی»، تلاش کرد که زمینه‌‌های اعتمادسازی و تسامح را در گفت‌وگو با این گروه ایجاد کند. طالبان اما، سیاست مسالمت‌آمیز او را با کشتن برادرش احمدولی کرزی در تابستان 1390 پاسخ دادند.

در برجسته‌ترین مورد از پیشرفت‌های مذاکرات صلح افغانستان میان امریکایی‌ها و طالبان، در دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری آقای کرزی، دفتر سیاسی طالبان در اوایل تابستان 1392 در دوحه پایتخت قطر گشایش یافت. در واکنش به این اتفاق، آقای کرزی که سهمی در این پروسه نداشت، اقدام امریکایی‌ها در خصوص ایجاد تسهیلات برای گشایش دفتر سیاسی رسمی طالبان با بیرق رسمی این گروه در دوحه را به رسمیت‌شناختن ضمنی این گروه توسط ایالات متحده تفسیر کرد. دفتر سیاسی طالبان در دوحه، یک روز پس از گشایش مسدود شد، اما پس‌لرزه‌های این اتفاقات، روابط آقای کرزی با ایالات متحده را به سطح شدیدتری از وخامت رساند. پروسه‌ی صلح افغانستان تا پایان دور دوم ریاست‌جمهوری آقای کرزی به پیشرفت قابل توجهی نرسید.

حامد کرزی، رییس‌جمهور پیشین افغانستان
عکس از شبکه‌های اجتماعی

پس از کرزی، محمداشرف غنی در پی انتخابات جنجال‌برانگیز و بدنام 2014، به ریاست حکومت وحدت ملی تکیه زد. رییس‌جمهور غنی، در اولین ماه پس از مراسم تحلیف‌اش در مراسم گشایش نشست وزیران قلب آسیا موسوم به روند استانبول در شهر بجینگ، از گروه طالبان به‌عنوان مخالفین سیاسی دولت افغانستان یاد کرد و در ادامه‌ی رویکردی که کرزی در آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش روی دست گرفته بود، از این گروه خواست که با حکومت افغانستان وارد گفت‌وگو شود. آقای غنی در این نشست، از مقامات چین تقاضا کرد که به شکل‌گیری گفت‌وگوهای صلح میان حکومت افغانستان و طالبان کمک کند. در طول سه ماه نخست پس از تشکیل حکومت وحدت ملی، مقامات عالی‌رتبه‌ی سیاسی و نظامی افغانستان و پاکستان، دست‌کم ده سفر رسمی به کابل و اسلام‌آباد انجام دادند. برای رییس‌جمهور غنی پس از ورود به ارگ ریاست‌جمهوری، توجه به وضعیت روابط میان کابل و اسلام‌آباد که در اواخر دور دوم ریاست‌جمهوری حامد کرزی به وخامت رفته بود، یکی از اولویت‌های اساسی بود. پاکستان به‌عنوان بزرگ‌ترین حامی سیاسی و نظامی طالبان در دوره‌ی حاکمیت امارت اسلامی بر افغانستان و پس از آن شورش این گروه در برابر نظام سیاسی جدید، نقش محوری در منازعه و مصالحه‌ی افغانستان داشته است. رییس‌جمهور غنی سعی می‌کرد با ایجاد دور جدیدی از روابط مؤثر با پاکستان همکاری این کشور در کمک به آغاز گفت‌وگوهای صلح افغانستان را جلب کند که البته توفیقی در این امر نیافت.

در ثور 1395، رییس‌جمهور غنی در مراسم افتتاح ساختمان جدید پارلمان افغانستان، برای چندمین بار از گروه طالبان خواست که با حکومت افغانستان وارد گفت‌وگو شود. آقای غنی در این سخنرانی‌اش تصریح کرد که از ورود طالبان به مذاکرات صلح استقبال می‌کند، اما حکومت و مردم افغانستان به‌زعم او با دیگر گروه‌های تروریستی گفت‌وگویی ندارد و آن‌ها محکوم به نابودی هستند. رییس‌جمهور غنی در ماه حوت 1396، تمایل‌اش به مذاکره با طالبان را شدیدتر از گذشته نشان داد. او در مراسم افتتاحیه‌ی دومین کنفرانس «پروسه‌ی کابل»، گفت که حاضر است بدون هیچ پیش‌شرطی با طالبان گفت‌وگو کند. رییس‌جمهور غنی در این مراسم اعلام کرد که در صورت پذیرش پیشنهاد مذاکره توسط طالبان، زمینه‌ی تعدیل قانون اساسی نیز وجود دارد. همزمان دومین کنفرانس «پروسه‌ی کابل»، روزنامه‌ی آسوشیتدپرس گزارش داد که تماس‌های منظمی میان دو مقام ارشد امنیتی حکومت وحدت ملی (حنیف اتمر، مشاور امنیت ملی پیشین رییس‌جمهور غنی و معصوم استانکزی، رییس عمومی امنیت ملی) با نمایندگان طالبان وجود دارد. در همین حوالی، دونالد ترمپ رییس‌جمهور ایالات متحده برخلاف موضع حکومت افغانستان اعلام کرد که تمایلی به گفت‌وگو با طالبان ندارد.

در میانه‌ی ماه اسد 1396، دونالد ترمپ، استراتژی جدید دولت‌اش برای جنوب آسیا (افغانستان در این حوزه قرار می‌گیرد) را اعلام کرد. مبتنی بر این استراتژی، ایالات متحده به حمایت همه‌جانبه‌اش از حکومت افغانستان در برابر شورش طالبان و دیگر تهدیدات امنیتی ادامه داده و حامیان طالبان را تحت فشار قرار خواهد داد. با اعلام این استراتژی، دولت پاکستان تحت فشار اقتصادی و دیپلماتیک ایالات متحده قرار گرفت، بلکه حمایت‌اش از طالبان را قطع کند. به‌نظر می‌رسید هدف از این اعمال فشار بر حامیان طالبان در استراتژی ترمپ برای جنوب آسیا، زمینه‌سازی برای کشاندن طالبان به پای میز مذاکرات بود.

استراتژی ترمپ برای جنوب آسیا به نتایج ملموسی در افغانستان رسید. پاکستان تحت فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک ایالات متحده، به تشویق و کشاندن طالبان به پای میز مذاکرات تن داد. یک سال و دو ماه پس از اعلام استراتژی ترمپ برای جنوب آسیا، نخستین دور مذاکرات صلح میان دیپلمات‌های ایالات متحده و نمایندگان طالبان به تاریخ 20 میزان 1397 در دوحه پایتخت قطر برگزار شد. اگرچه افکار عمومی در افغانستان نسبت به جدیت این مذاکرات و دوام و پیشرفت آن بدبین بودند، اما این مذاکرات دوام یافت. دیروز برخی منابع خبری گزارش داد که در آستانه‌ی پایان هشتمین دور مذاکرات صلح افغانستان در دوحه، احتمال امضای توافقنامه‌ی صلح میان دیپلمات‌های امریکایی و نمایندگان طالبان ظرف یک هفته‌ی آینده وجود دارد.

توافق‌های به‌دست‌آمده چیست؟

در پی حملات تروریستی یازدهم سپتامبر 2001 به دو برج تجارت جهانی در نیویورک و مقر وزارت دفاع ایالات متحده (پنتاگون)، که مسئولیت آن را سازمان القاعده به عهده گرفت، ایالات متحده از طالبان خواست که رهبر این گروه را به آن‌ها تحویل دهد. اسامه بن لادن رهبر القاعده و مسئول حملات تروریستی یازدهم سپتامبر، در آن زمان تحت حمایت گروه طالبان در افغانستان زندگی می‌کرد. طالبان به درخواست ایالات متحده پاسخ منفی دادند. در پی امتناع طالبان از تحویل‌دهی بن لادن به امریکایی‌ها و قطع روابط‌اش با این گروه، چند هفته بعد، ائتلاف بین‌المللی ضد تروریزم به رهبری ایالات متحده، حمله‌ی نظامی‌اش به افغانستان را آغاز کرد. امارت اسلامی طالبان سقوط و نظام سیاسی مبنی بر قانون اساسی جدید شکل گرفت. پنج سال پس از سقوط، جنبش طالبان بار دیگر از قندهار سربرآورد و با شعار جهاد در برابر اشغال افغانستان، جنگ چریکی‌اش علیه حضور ده‌ها هزار نیروی خارجی مستقر در کشور و حکومت نوپای افغانستان را آغاز کردند. طالبان بارها و به مناسبت‌های مختلف اعلام کردند که تا خروج آخرین سرباز خارجی از افغانستان به شورش‌شان ادامه خواهند داد.

در 11 سپتامبر 2001، مأموران القاعده، مرکز تجارت جهانی در نیویورک را هدف قرار دادند

هجده سال پس از سقوط امارت اسلامی و شکل گیری نظم سیاسی جدید در افغانستان، مطالبات دو طرف جنگ (طالبان و ایالات متحده) کماکان همان مطالبات قدیمی و همیشگی است. مهم‌ترین درخواست ایالات متحده از طالبان، قطع روابط‌شان با گروه‌های تروریستی است. بالمقابل، طالبان از ایالات متحده می‌خواهند که نیروهایش را از افغانستان خارج کرده و به‌زعم آن‌ها، به «اشغال افغانستان» پایان دهد. ترتیب و اعلام جدول زمانی خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، اعلام و اجرای آتش‌بس، ادغام سیاسی و نظامی طالبان با نظام قانون اساسی افغانستان، آغاز گفت‌وگوهای بین‌الافغانی، میکانیزم اجرای توافقنامه‌ی صلح و تضمین‌های اجرایی‌شدن توافقنامه از دیگر موضوعاتی مورد بحث دو طرف مذاکره بوده است.

پس از هفت دور مذاکرات فشرده، اکنون هشتمین دور مذاکرات صلح دوحه میان دوطرف رو به اختتام است. در این دوره‌ها، دو طرف بر سر دو مطالبه‌ی درشت به توافق رسیده‌اند؛ ترتیب و اعلام جدول زمانی خروج نیروهای بین‌المللی از افغانستان و قطع روابط طالبان با دیگر گروه‌های تروریستی خاورمیانه. چند روز قبل، روزنامه‌ی واشنگتن‌پست از آمادگی دولت ترمپ برای خروج حدود 6 هزار از 14 هزار سرباز امریکایی مستقر در افغانستان خبر داد. به نقل از این روزنامه، خروج این تعداد از سربازان امریکایی به قطع روابط طالبان با گروه‌های تروریستی، اعلام آتش‌بس و آغاز مذاکرات افغانی مشروط شده است. مایک پمپئو وزیر خارجه‌ی ایالات متحده یک هفته قبل اعلام کرد که خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، پیش از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور آغاز خواهد شد.

چرا حکومت افغانستان تغییر موضع داد؟

طالبان، بیش‌تر جناح‌های سیاسی داخلی و ایالات متحده به پیشبرد مذاکرات صلح و اجرای مراحل این پروسه تمرکز کرده‌اند. به‌زعم طرف‌هایی که به پروسه‌ی صلح اولویت می‌دهند، برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان به تحقق صلح آسیب می‌زند. رییس‌جمهور غنی اما برخلاف چشم‌انداز مطرح در مذاکرات صلح و تمایل ویژه‌اش به این پروژه در چهارسال اول حکومت‌اش، این روزها مصمم به برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان است. چه اتفاق افتاد که رییس‌جمهور غنی از پیشنهاد مذاکره‌ی بدون قید و شرط‌اش با طالبان برگشت و اکنون مصمم است که در مسیری مخالف با فضا و چشم‌انداز مذاکرات صلح، انتخابات ریاست‌جمهوری را برگزار کند؟

یک ماه و نیم پس از آغاز نخستین دور مذاکرات صلح میان دیپلمات‌های ایالات متحده و نمایندگان طالبان در دوحه، رییس‌جمهور غنی در کنفرانس جنوا، از تشکیل یک هیأت مذاکره‌کننده‌ی 12 نفری دولت افغانستان به ریاست عبدالسلام رحیمی رییس دفترش خبر داد. اکثر اعضای این هیأت را مقامات دولت افغانستان تشکیل می‌دادند. آقای غنی در این نشست تأکید کرد که پروسه‌ی صلح افغانستان باید به رهبری افغان‌ها به پیش برده شود. دو هفته بعد، ارگ ریاست‌جمهوری تشکیل بورد مشورتی صلح متشکل از رهبران و مقامات نهادهای کلیدی حکومت و رهبران سیاسی و جهادی کشور را اعلام کرد. اعتراض به هیأت مذاکره‌کننده‌ی 12 نفری به‌دلیل حکومتی‌بودن بیش‌تر اعضای آن میان جناح‌های داخلی بالا گرفت و بورد مشورتی صلح نیز در عمل مقبولیتی نیافت.

شش روز پس از اعلام هیأت مذاکره‌کننده از سوی دولت افغانستان، به تاریخ 26 قوس، دور سوم مذاکرات صلح افغانستان در شهر ابوظبی برگزار شد. نمایندگان طالبان در این نشست، به هیأت مذاکره‌کننده‌ی دولت افغانستان که برای اشتراک در مذاکرات به ابوظبی رفته بودند، اجازه‌ی ورود ندادند. طالبان اعلام کردند که حکومت وحدت ملی را به عنوان طرف گفت‌وگو به رسمیت نمی‌شناسند و مذاکره‌ای با آن ندارند.

ممانعت طالبان از ورود هیأت مذاکره‌کننده‌ی دولت افغانستان به محل سومین دور مذاکرات صلح افغانستان در ابوظبی، خشم ارگ ریاست‌جمهوری را برانگیخت. یک هفته پس از آغاز نشست، ارگ ریاست‌جمهوری دست به یک جابجایی استراتژیک در سطح رهبری دو نهاد امنیتی حکومت زد. امرالله صالح و اسدالله خالد، دو تن از چهره‌های ضدطالبانی که به همین ویژگی شهره هستند، به سرپرستی وزارت‌های داخله و دفاع منصوب شدند. با تقرری‌های جدید، استراتژی امنیتی حکومت افغانستان در مواجهه با طالبان از تسامح و دفاع به تشدید حملات تغییر کرد. پس از تقرر آقای خالد به سرپرستی وزارت دفاع، حملات ارتش افغانستان بر مواضع طالبان به‌صورت بی‌سابقه‌ای تشدید شد و فشارهای نظامی بر این گروه شدت گرفت.

در نیمه‌ی دلو 1397، اولین نشست بین‌الافغانی میان نمایندگان طالبان و رهبران جهادی و سیاسی افغانستان و عمدتا از مخالفان رییس‌جمهور غنی در مسکو برگزار شد. در این نشست، از حکومت افغانستان دعوت نشده بود. ارگ ریاست‌جمهوری در واکنش به نشست مسکو، به الزام روابط دولت با دولت تأکید کرد و سعی کرد در افکار عمومی این نشست را بدنام کند.

مخالفان سیاسی رییس‌جمهور غنی در کنار نمایندگان طالبان در نشست بین‌الافغانی مسکو
عکس از شبکه‌های اجتماعی

در اواخر ماه حمل 1398، نشست بین‌الافغانی که قرار بود در دوحه پایتخت قطر برگزار شود، به‌دلیل تلاش حکومت برای نفوذ برتر در ترکیب هیأت گفت‌وکننده، لغو شد. هیأتی که قرار بود از جانب افغانستان در این نشست اشتراک کند، بیش‌تر از رهبران و چهره‌های جهادی و عمدتا از مخالفان رییس‌جمهور غنی بود. ارگ ریاست‌جمهوری به ترکیب این هیأت دست زد و با شامل‌کردن نمایندگانی از حکومت، جامعه‌ی مدنی، زنان و رسانه‌ها، تعداد آن را به حدود 250 نفر رساند. طالبان در واکنش به افزایش تعداد اعضای هیأت، اعلام کرد که نشست دوحه مراسم عروسی نیست. دولت قطر نیز واکنش نشان داد و گفت که آمادگی لازم برای پذیرایی از این هیأت طویل و عریض را ندارد. طالبان باز هم از دیدار با هیأتی که در آن تعداد زیادی از نمایندگان حکومت افغانستان شامل بود، امتناع کردند.

یک ماه و اندی پس از نشست نافرجام دوحه، دومین نشست بین‌الافغانی مسکو از راه رسید. باز هم حکومت افغانستان در این نشست جایگاهی نداشت. گروهی از مخالفان و رقبای سیاسی رییس‌جمهور غنی در این نشست اشتراک کردند. مخالفان رییس‌جمهور غنی و نمایندگان طالبان در غیبت نمایندگان حکومت افغانستان، دو روز پشت درهای بسته با هم گفت‌وگو کردند. باز هم رییس‌جمهور غنی از جرگه‌ی گفت‌وگوها حذف شد.

بی‌اعتنایی طالبان به رییس‌جمهور غنی و امتناع سفت و سخت از گفت‌وگو با او از یک طرف و تمایل طالبان به گفت‌وگو با مخالفان و رقبای سیاسی ارگ ریاست‌جمهوری از طرف دیگر، باعث شد که آقای غنی به این نتیجه برسد که حیات و نفوذ سیاسی‌اش به‌عنوان رییس‌جمهور افغانستان با تهدید مواجه شده است. طالبان وجاهت سیاسی رییس‌جمهور غنی را به هیچ شمردند و به‌جای جدی‌گرفتن او به‌عنوان طرف گفت‌وگوهای صلح، با مخالفان و رقبای سیاسی ارگ ریاست‌جمهوری به گفت‌وگوهای چند نشستند. وقتی طالبان جایگاه و وجاهت سیاسی آقای غنی را تحقیر کردند و مهم‌تر از آن، حیات سیاسی او را در معرض خطر قرار دادند، رییس‌جمهور افغانستان چاره‌ای جز تمرکز بر برگزاری انتخابات و تلاش برای بقا در قدرت نداشت. پروسه‌ای که با توجه به چینش‌ برنامه‌های سیاسی در افغانستان، در برابر مذاکرات صلح قرار می‌گیرد. وقتی برای رییس‌جمهور غنی، اعمال نقش نافذ در مذاکرات صلح ناممکن شد و با تمرکز بر برگزاری انتخابات، در برابر آن قرار گرفت، گلایه‌ی مخالفان سیاسی‌اش بالا گرفت. آن‌ها به تکرار، رییس‌جمهور غنی را به تخریب پروسه‌ی صلح افغانستان متهم کردند و ادعا کردند که آقای غنی برای حفظ جایگاه‌اش در قدرت، در برابر این پروسه قرار گرفته و «مانع اصلی صلح» است.

تقابل دو پروسه؛ صلح یا انتخابات؟

در صورتی که مذاکرات صلح افغانستان، به عقد یک توافق سیاسی میان ایالات متحده و طالبان بینجامد و این توافق معطوف به چشم‌اندازی مبتنی بر ادغام سیاسی و نظامی طالبان با نظام قانون اساسی افغانستان باشد، به‌نظر می‌رسد سازوکاری جز برپایی یک حکومت موقت ممکن نباشد. برپایی حکومت موقت به‌عنوان زمینه‌ی لازم برای ادغام سیاسی و نظامی طالبان و مشارکت این گروه در قدرت، بارها از سوی طرف‌های داخلی و خارجی مذاکرات صلح افغانستان مطرح شده است. مخالفین سیاسی رییس‌جمهور غنی و زلمی خلیل‌زاد نماینده‌ی ویژه‌ی ایالات متحده برای صلح افغانستان در جلسات علنی و خصوصی از برپایی حکومت موقت در صورت دست‌یابی به توافق صلح و آغاز اجرایی‌شدن مراحل آن سخن گفته‌اند.

برپایی حکومت موقت اما، در عمل، به معنای خارج شدن رییس‌جمهور غنی از رأس قدرت در افغانستان است. طرف‌های اصلی حکومت موقت -اگر شکل بگیرد- طالبان و گروه‌های مختلف سیاسی افغانستان هستند که بیش‌تر از مخالفان و رقبای جدی رییس‌جمهور غنی هستند. گروه‌ها و چهره‌های سیاسی دخیل در تشکیل حکومت موقت، هرگز به سهم و نفوذ برتر رییس‌جمهور غنی در این ساختار عبوری تن نخواهند داد. رییس‌جمهور غنی، بر روی کاغذ هیچ شانسی برای ریاست حکومت موقت حتا اگر دوره‌ای نیز باشد، ندارد. اکنون که رییس‌جمهور غنی در نوبت اول توسط طالبان به‌عنوان طرف گفت‌وگو به رسمیت شناخته نشد و از جرگه‌ی مذاکرات صلح و گفت‌وگوهای بین‌الافغانی به دور ماند و در نوبت دوم، بقای حیات سیاسی‌اش را در صورت برپایی حکومت موقت ساقط شده می‌داند، تمام تلاش‌اش را به کار بسته است تا انتخابات ریاست‌جمهوری را برگزار کند. آقای غنی با چشم‌داشت به در اختیارداشتن قدرت سیاسی، اعمال نفوذ بر سیستم انتخابات، استفاده از تقلب و جعل رأی، برخورداری از منابع مالی سرشار دولتی و استفاده از توزیع مناصب دولتی در بدل جلب حمایت‌های انتخاباتی، تصور می‌کند که برنده‌ی قطعی انتخابات ریاست‌جمهوری خواهد شد. در صورتی که او موفق به برگزاری پروسه و پیروزی شود، دوام حیات سیاسی‌اش را به‌عنوان رییس‌جمهور کشور برای یک دوره‌ی دیگر تضمین می‌کند.

تقریبا همه‌ی طرف‌های سیاسی داخلی که عمدتا مخالفان و رقبای سیاسی رییس‌جمهور غنی هستند، بیش از آن که برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری را جدی گرفته باشند، به پروسه‌ی صلح چشم دوخته‌اند. برعکس تیم انتخاباتی دولت‌ساز به رهبری آقای غنی که کارزارهای انتخاباتی وسیعی به راه انداخته است، هیچ یکی از رقبای انتخاباتی جدی او کارزارهای انتخاباتی‌شان را به‌صورت وسیع آغاز نکرده‌اند. طالبان نیز طی یک اعلامیه‌ی رسمی در واکنش به برگزاری انتخابات، از شرکای بین‌المللی افغانستان خواسته‌اند که به‌جای «ضیاع وقت و پول»شان در انتخابات، به پروسه‌ی صلح توجه کنند. ایالات متحده نیز در صورت دست‌یابی به توافق نهایی صلح، برپایی حکومت موقت را در دستور کارش قرار خواهد داد.

تقابل پروسه‌ی صلح و انتخابات، در واقع تقابل رییس‌جمهور غنی با مخالفان سیاسی داخلی، طالبان و ایالات متحده است. در صورتی که مذاکرات صلح افغانستان به امضای توافق میان طالبان و ایالات متحده بینجامد، به‌نظر می‌رسد در این تقابل، عقب‌نشینی و شکست جبهه‌ی رییس‌جمهور غنی، قطعی است و برگزاری انتخابات منتفی خواهد شد. رییس‌جمهور غنی تمام تلاش‌اش را به کار خواهد بست که در گام اول، انتخابات ریاست‌جمهوری را برگزار کند و در صورت شکست در این پروسه، جایگاه و نقش نافذ و برترش در میکانیزم اجرای توافق صلح و برپایی حکومت موقت را تضمین کند. با توجه به جبهه‌ی ضعیف و شکننده‌اش در تقابل صلح و انتخابات و قرارگرفتن در برابر صف طویلی از مخالفان سرسخت سیاسی (طالبان و جناح‌های سیاسی و جهادی) در سازوکار اجرای توافق صلح و برپایی حکومت موقت، امکان شکست او بسیار بیش‌تر از موفقیت‌اش است.