هادی خوشنویس
وزیرگل میگوید که چندی قبل صمیم، فرزند 14 سالهاش در شفاخانهی دولتی صحت طفل «اندراگاندی» در کابل توسط تیم پزشکی شفاخانه در «یک عملیات جراحی اشتباه» و «بدون گرفتن اجازه از والدینش» جان داده است. وزیرگل، پدر صمیم در ولایت غور زندگی میکند و برای درمان پسرش را به کابل آورده بود. او میگوید، برای عملیات دوم پسرش در شفاخانه صحت طفل، داکتر معالج از او پول خواسته است. پدر و باز ماندگان صمیم ادعا دارند که داکتر با عمل اشتباهش باعث مرگ صمیم شده است، اما داکتر این ادعا را رد و تأکید میکند که اشتباه از معاینات شفاخانهی فرانسویها بوده است.
شرح ماجرا
وزیرگل به اطلاعات روز میگوید که دو ماه پیش وقتی صمیم برای درسهای مکتب و امتحان سالانهاش آمادگی میگرفت، درد و ناراحتی در قفسه سینهاش پیدا شد و بهدنبال آن نفستنگی شدیدی به او دست داد. حال صمیم با گذشت هر لحظه وخیمتر میشد و صمیم برای درمان به شفاخانهی دولتی غور برده میشود. به گفتهی پدر صمیم داکتران شفاخانهی دولتی غور بعد از معاینات به او میگوید، پسرش هرچه عاجلتر باید به کابل انتقال داده شود؛ چون امکانات شفاخانهی ولایتی غور محدود است و امکان تداوی صمیم وجود ندارد.
با اینکه در ولایت غور بهدلیل مشکلات حمل و نقل و نبود جادههای اسفالتشده و راههای دشوارگذر انتقال بیماران به ولایتهای دیگر کار آسانی نیست، اما وزیرگل شب را به صبح نرسانده، راه کابل را در پیش میگیرد. زیرا طاقت دردکشیدن فرزندش را ندارد. او میگوید: «آن شب درحالیکه صمیم از شدت درد به خود میپچید، جادههای ناامن را در پیش گرفتیم تا صمیم را هر چه زودتر به کابل برسانیم». آنها وقتی به کابل میرسد و به شفاخانه اندراگاندی «صحت طفل» مراجعه میکنند، مسئولان شفاخانه صحت طفل صمیم را برای تشخیص و معاینات به شفاخانهی فرانسویها میفرستند و بعد از تشخیص آنها، صمیم در شفاخانه صحت طفل زیر اولین عملیات میرود. عملیات اول صمیم موفقانه سپری میشود. به گفتهی وزیرگل عملیات پسرش را بهشدت ضعیف و ناتوان میسازد.
داکتر حیاتالله خپلواک، رییس تیم عملیات پزشکی صمیم میگوید شفاخانه فرانسویها دو غده میکروبی «کیست» را در دو طرف شکم صمیم شناسایی کرده بود که در اولین عملیات یک غده به شکل موفقانه کشیده شد: «عملیات اول موفقانه سپری شد. اما صمیم با انرژی که از دست داده بود، قادر نبود عملیات دوم را تحمل کند و ما برای اینکه صمیم انرژی از دسترفتهاش را دوباره بهدست آورد، آنها را از شفاخانه رخصت کردیم.»
بعد از عملیات اول، داکتر معالج از وزیرگل میخواهد پسرش را خوب تغذیه کند تا برای عملیات دوم آماده شود. به گفتهی وزیرگل داکتر معالج گفته بود قرار است دو ماه بعد عملیات دوم صمیم انجام شود و تا آن زمان صمیم باید خوب تعذیه شود: «داکتر به ما گفت صمیم را غذاهای انرژیزا و خوب بدهید. کباب بدهید تا برای عملیات دوم آمده باشد.»
با رخصتشدن صمیم از شفاخانه، آنها به دهمزنگ خانهی یکی از آشنایانش میروند و بعد از خوردنِ کباب حال صمیم دوباره وخیم میشود و مجبور میشود دوباره به شفاخانه مراجعه کنند. وزیرگل میگوید داکتر خودش به ما خوراکی انرژیزا مثل کباب را توصیه کرد. صمیم همان روز که از شفاخانه رخصت شده بود، دوباره به شفاخانه آورده شد و برای بار دوم زیر عملیات جراحی رفت تا غدهای دومی از بطن او بیرون کشیده شود. فقیراحمد پسر مامای صمیم که در جریان عملیات قرار داشت، میگوید داکتران در عملیات دوم وقتی به نتیجهای نرسیدند و برای بار سوم دست به عملیات زدند، صمیم در زیر سومین عملیات جان داد.
وزیرگل به اطلاعات روز میگوید که داکتر بابت عملیاتِ صمیم از او اجازه نگرفته و از طرف دیگر در زمان عملیات از او شیرینی مطالبه کرده است «تیم داکتران که صمیم را عملیات میکردند به من گفتند شیرینی ما را میدهی؟ من برایشان گفتم که یکبار صمیم جور شود من همهی زندگیام را به شما میدهم.» وزیرگل در بخشی از سخنانش گفت که شخصا پنج هزار افغانی را در معاینهخانهی داکتر حیاتالله خپلواک تحویل داده است.
پاسخ مسئولان
داکتر حیاتالله خپلواک، پزشک معالج صمیم گفتههای پدر صمیم را رد میکند. داکتر خپلواک دربارهی عملیات و اجازه نگرفتن از خانوادهی مریض به اطلاعات روز گفت عملیات آنها براساس دادهها و تشخیص شفاخانهی فرانسویها بوده و برای عملیات اول صمیم، از والدینش اجازه گرفته است: «در قسمت راست مریض نظر به فیصلهی تیم جراحی یک عدد «کیست» به اندازه 15 در 20 سانتی را که در پهلوی شش قرار داشت، عملیات کردیم و موفق شدیم آن غده را به شکل سالم بکشیم. اجازهی این عملیات را از والدین مریض گرفته بودیم. مریض بعد از اینکه از شفاخانه رخصت شد و ظهر همان روز وقتی دوباره با حالت وخیم شفاخانه مراجعه کرد، ما براساس تشخیص شفاخانه فرانسویها صمیم را کاندید عملیات دوم کردیم در جریان عملیات متوجه شدیم که راپور سیتیاسکنِ که به ما ارسال شده بود، اشتباه است.» داکتر خپلواک میگوید، عملیاتی که طی آن جان صمیم از دست رفت، اشتباه او نه، بلکه تشخیص نادرست شفاخانهی فرانسویها بوده است.
در پیوند به این موضوع، شفاخانه فرانسویها به تماسهای پیهم اطلاعات روز پاسخ نداد.
داکتر خپلواک میگوید، برای عملیات دوم تمام ماجرا و خطرات احتمالی را به پدر صمیم تفهیم کرده است. اما از نوع عملیات و نوع شکافتن اجازه گرفته نمیشود: «در جریان عملیات ممکن است یک مشکل پیش بیاید و ما نمیتوانیم بابت هر مشکل پیش پایواز مریض برویم و اجازه بگیریم و از طرفی ممکن است آنها موافقت نکنند و مریض از دست برود.»
به محض رسانهایشدن این موضوع، وزارت صحت عامه برای بررسی و چگونگی وقع این رویداد کمیسیونی را تشکیل میدهد تا ابعاد این قضیه را بررسی کنند. داکتر نظامالدین جلیل، رییس شفاخانههای کابل، رییس این کمیسیون است. آقای جلیل دربارهی یافتههای این کمیسیون به اطلاعات روز میگوید: «وقتی مریض بستری شد و بعد از آن که معاینات مریض تکمیل میشود مریض به بخش جراحی منتقل میگردد. با بازکردنِ صدر معلوم میشود که مریضی به شکل ولادی در اعشای داخلی بوده است و داکتران مجبور میشود تا مریض را عملیات کند و تلاشهای که تیم جراحی کرده صرف بهخاطر نجات مریض بوده است.» آقای جلیل همچنان میگوید که در سه ماه گذشته در شفاخانه صحت طفل بیش از یکهزار و 800 عمل جراحی صورت گرفته و 86 هزار طفل به این شفاخانه مراجعه کرده است و داکتران تمام تلاشهایشان را میکنند تا کودکی از دست نرود.
داکتر نظامالدین جلیل خطاهای طبی را تأیید میکند و میگوید خطاهای طبی نهتنها در افغانستان، بلکه در اکثر کشورها رُخ میدهد. اما آقای جلیل باور دارد که میان اعضای مسلکی شفاخانهها و مریضداران افهام و تفهیم درست صورت نمیگیرد و «پیامها درست انتقال نمییابد.»
به گفتهی آقای جلیل ریاست شفاخانههای کابل تصمیم گرفتهاند که در پروتکلهایشان تجدید نظر کنند: «وقتی مریض میآید مرض و شیوههای مقابله با آن باید بهصورت مکمل برای پایواز مریض تشریح شود. از خطرات و پیامدهای آن برای پایواز مریض وضاحت داده شود تا گرفتار مشکلات این چنینی نشویم.»
پرونده صمیم هنوز باز است. کمیسیون نتایج بررسیهایشان را به شورای عالی طبی سپردهاند تا علاوه بر بررسی بیشتر این قضیه، ادعایی را که توسط پدر طفل مریض مطرح شده که «داکتر از آنها پول گرفته» هم پیگیری کنند.
«صمیم لایق و آرام بود»
صمیم آخرین پسر وزیرگل است. او دانشآموز صنف هشتم مکتب بود. وزیرگل میگوید، وقتی او مریض شد و برای عملیات به بخش جراحی انتقال داده شد، گریه میکرد. پدرش به او وعده داده بود که بعد از عملیات او را به زیباترین پارک شهر ببرد. حالا صمیم در زیر خروارها خاک آرمیده است. رفتن صمیم، رویای وزیرگل که رفتن به پارک با پسر «آرام و لایق»ش بود، رنگ حقیقت به خود نگرفت و حالا فقط برای وزیرگل عکس پسرش مانده و نالههای همسرش. «حالا که صمیم رفته هر کاری کنم او دوباره برنمیگردد. پس هرچه در توانم باشد انجام میدهم تا طفلی دیگری به سرنوشت او دچار نشود.»