هیل ـ ارل انتونی وین و کریستوفر کولندا
ترجمه: جلیل پژواک
امکان این وجود دارد که روند صلح در افغانستان موثر و مطلوب باشد. با اینحال، موفقیت آن مستلزم روندی گامبهگام و حسابشده برای آزمایش حسن نیت طرفین، اعتمادسازی، کاهش خشونت و آغاز مذاکرات دشوار است که در آن خود افغانها برای آیندهی سیاسی افغانستان تصمیم بگیرند.
زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه ایالات متحده برای مصالحه افغانستان تا کنون تلاش کرده است تا از طریق دیدارهای منطقهای، گفتوگو با بازیگران بینالمللی و فراهمکردن زمینهی تبادل زندانیان، روند صلح را احیا کند. اخیرا دو استاد ربودهشده «دانشگاه امریکایی افغانستان» در ازای آزادی سه زندانی طالبان از زندان دولت افغانستان، از بند این گروه رها شدند.
آزادی زندانیان نشان میدهد که حکومت افغانستان و طالبان به ادامه تلاشها برای صلح علاقهمند هستند. این امر همچنین به رویکردی تازه در اعتمادسازی بین طرفین، امیدواری خلق میکند. با اینحال، روند پیچیدهی تبادل زندانیان و دشواریهایی که انجام این کار به همراه داشت، نشاندهندهی چالشهای جدی فراروی تلاشهای برای پایاندادن به جنگ 40 ساله افغانستان و درگیری 18 ساله ایالات متحده در این کشور است.
رویکردهای قبلی دولت اوباما و ترمپ مبتنی بر تحلیل منطقی نحوهی کشاندن دو طرف به میز مذاکره بود. تلاشهایی که از سال 2010 آغاز شد به این هدف بود تا با ایجاد اعتماد بین طرفین، طالبان را به گفتوگو با دولت افغانستان تشویق کند. پس از سلسلهای توافقات بین امریکاییها و طالبان، حامد کرزی رییسجمهور وقت افغانستان اعتراض کرد که مقامات دولت وی باید قبل انجام اقدامات دیگر، با طالبان ملاقات کنند. این اعتراض روند را برای بیش از یک سال از مسیر خارج کرد.
در سال 2013 با ایجاد دفتر سیاسی برای طالبان در دوحه، تلاش شد تا بین طرفین پیشرفت صورت گیرد. ایالات متحده به دولت افغانستان اطمینان داد که دفتر طالبان در دوحه مانند سفارت عمل نمیکند و از اسم «امارت اسلامی افغانستان» استفاده نخواهد کرد. وقتی طالبان با برگزاری یک مراسم افتتاحیه خودنمایانه برای دفترشان این ضمانتها را نقض کردند، کرزی که از قبل به انگیزههای امریکا به دیدهی شک مینگریست، عصبانی شد و تلاشها متوقف شد.
امیدواریها به آغاز روند صلح در سال 2018 با آتشبس سهروزه بین دولت افغانستان و طالبان، دوباره افزایش یافت. پس از آن دولت ترمپ مذاکرات با طالبان را به رهبری زلمی خلیلزاد آغاز کرد. حکومت افغانستان با اصرار طالبان از این مذاکرات کنار گذاشته شد. در مقابل شایعاتی در کابل پخش شد که خلیلازد در پی ایجاد دولت موقت است. برجستهترین مورد آن اظهارات حمدالله محب، مشاور امنیت ملی دولت غنی بود که در آن خلیلزاد را به تلاش برای ایجاد دولت موقت متهم کرد. مذاکرات خلیلزاد و نمایندگان طالبان با حملات مکرر طالبان و تلفات گسترده ناشی از آن، همراه بود. با اینوجود، پس از 9 دور گفتوگو، مذاکرهکنندگان توافقی را سامان دادند که در آن طالبان ضمانتهای مبنی بر مبارزه با تروریسم ارائه داد و توافق کرد که مذاکرات صلح را با دولت افغانستان در بدل خروج نیروهای امریکایی از این کشور، آغاز کند. این توافق باید از جانب رهبری ایالات متحده و رهبری طالبان تأیید میشد.
رییسجمهور ترمپ طالبان را به «کمپ دیوید» دعوت کرد تا توافقنامه را امضا و گفتوگوها با دولت افغانستان را آغاز کنند. با اینحال، پس از کشتهشدن یک سرباز امریکایی در حملهی طالبان، رییسجمهور ترمپ روند را لغو کرد. این امر مایه خوشحالی کسانی در واشنگتن و کابل شد که شک داشتند توافقنامه منجر به مذاکرات صلح بینالافغانی جدی شود. از آن زمان به بعد درگیریها شدت گرفته و تلفات افزایش یافته است.
آنچه در بالا آمد نشاندهنده چیزی است که دانشمندان علوم رفتاری به خوبی آن را میدانند؛ اینکه وقتی مخاطرات بسیار زیاد باشد، تصامیم اغلب مبتنی بر احساسات است تا واقعیت. چهل سال میشود که افغانها درگیر جنگ هستند. صدها هزار نفر در این جنگ جان خود را از دست دادهاند. زخمهای عاطفی عمیق است.
سوگیری تأییدی دیدگاهها را غیرقابل تعدیل میسازد. برای کسانی که از طالبان میترسند، اظهارات منسوب به فرماندهان طالبان مبنی بر اینکه طالبان دولت افغانستان را شکست داده و حقوق زنان را به رسمیت نمیشناسند، نسبت به اظهارات رسمی طالبان در مورد مبارزه با تروریسم، حقوق بشر و صلح، وزن بیشتری دارد. کسانی که طرفدار روند صلح سریع هستند، تمایل دارند طور دیگری نتیجهگیری کنند. استدلال به راحتی ذهن را تغییر نمیدهد.
برای اینکه یک روند صلح شانس موفقیت بالا داشته باشد، باید خصومت و بیاعتمادی طرفین در آن مورد توجه قرار گیرد. ایالات متحده باید واضح سازد که تصمیمگیرنده افغانستان خود افغانها هستند و صلح جداگانه بین ایالات متحده و طالبان در کار نخواهد بود. مهم است توجه کنیم که حکومت افغانستان فکر میکند که طرفی است که بیشترین ضرر را میکند. مطالبه امتیازات کلان از حکومت افغانستان، باعث خواهد شد که طالبان مطالبات غیرواقعبینانه داشته باشند.
ایالات متحده باید رویکردی را در پیش بگیرد که گام به گام حسن نیت طرفین را آزمایش و اعتمادسازی کند و در صورت موفقیت، در راستای کاهش خشونت و آغاز مذاکرات سیاسی بین افغانها تلاش کند. تلاشها احتمالا در صورتی بهترین نتیجه را خواهند داشت که ابتدا طرفین از اقدامات ساده که مستلزم امتیازات کلان نیستند، آغاز کنند و از آنجا اعتمادسازی را در پیش بگیرند. این اقدامات میتواند شامل اعلامیههای هماهنگ در مورد اصول صلح، ایجاد مجرای مشترک برای رسیدگی به فاجعهها و تحقیقات مشترک دربارهی تلفات غیرنظامیان و غیره موارد باشد. اگر طالبان در چنین اقداماتی سهم نگرفتند، آنوقت سود و زیان تلاشهای دیگر مشخص خواهد شد. ولی با آنهم دو طرف باید از خود حسن نیت نشان دهند و اعتمادسازی کنند.
هرگاه هر یک از طرفین آزمونهای اولیه حسن نیت را عبور کردند، آنوقت اقدامات اعتمادسازی باید به تدریج از لحاظ اختصاصیبودن و اقدام ملموس، افزایش یابد. وقتی تلاشها به مشکلی برخورد، طرفین میتوانند به اقدامات سادهتر بازگردند. نکته این است که هریک از طرفین ضمن تلاش برای مشارکت مستقیم دولت افغانستان و توافقنامه صلح پایدار، با حسن نیت به هدف نهایی متعهد باشند و تعهداتشان را حفظ کنند.
موفقیت در اعتمادسازی باید انگیزهی طرفین برای کاهش خشونت را افزایش دهد. کاهش خشونت میتواند برای مثال با اعمال محدودیتها بر فعالیتهای نظامی، آتشبس محلی موقت برای واکسیناسیون پولیو و تلاش در جهت تعهداتی که از نظر دامنه بزرگ و مدتزمان بیشتری نیاز دارند، آغاز شود تا زمینه برای آتشبس عمومی فراهم شود.
روند مذاکرات سیاسی باید با تلاشها در جهت اعتمادسازی و کاهش خشونت، همپوشانی کند. درحالیکه سایر اقدامات اعتمادسازی در حال انجام است، گفتوگوهای بینالافغانی غیررسمی مانند گفتوگویی که در جولای 2019 در دوحه برگزار شد، باید ادامه یابند و عمیقتر شوند. هرچه افغانها بیشتر درباره آیندهی سیاسی خود بحث کنند، به همان اندازه مذاکرات سیاسی واقعبینانهتر میشود. حمایت کشورهای همسایه و شرکا در تشویق و میزبانی از گفتوگوها حیاتی خواهد بود. خلیلزاد در حین تلاش برای انجام مبادله زندانیان، برای بسیج حمایت و مشارکت بینالمللی نیز تلاش کرده است. این کار میتواند با رهایی زندانیان از جانب طرفین ادامه یابد اما به زمان نیاز دارد. اعتمادسازی به آسانی حاصل نمیشود و باید پس از دستیابی به هرگونه توافق ادامه یابد.
هرکسی میتواند افغانهایی را که خواهان زندگی صلحآمیز هستند، جانبازان امریکایی که خواهان پایان جنگ هستند، بشردوستانی که خواهان حفظ دستاوردهای حقوقبشری هستند، امریکاییها که خواهان بازگشت سربازانشان به خانه هستند و کارشناسان امنیتی که به دنبال اطمینان از مبارزه با تروریسم هستند، درک کند و در احساسات آنها شریک شود.
در گذشته روند صلح گام بهگام و همراه با تلاش در جهت اعتمادسازی بین طرفین، نسبت به معاملات پنهانی و توافق بین نخبگان موفقتر بوده است. این رویکرد میتواند رییسجمهور ترمپ را قادر سازد تا به صورت مسئولانه، جنگ ظاهرا «بیپایان» افغانستان را پایان دهد.