بهنظر میرسد بازی انتخابات به بازی سیاسی تبدیل است. معنای وضعیت پیشآمده این است که انتخابات هیچ نتیجهای ندارد. هر نتیجه را که کمیسیون اعلام کند برای بیشتر طرفها قابل پذیرش نیست. فضا بهشدت غیرانتخاباتی شده و قاعده بازی رسما از «قانون» به رفتارهای سیاسی و بحران تغییر یافته است. دیروز دستهی انتخاباتی ثبات و همگرایی به رهبری عبدالله عبدالله در اعتراض به وضعیت انتخابات تظاهراتهای سراسری خود را آغاز کرد. این یعنی اینکه کمیسیون انتخابات نتوانسته برد یا باخت هیچ طرفی را از نظر قانونی و تخنیکی ثابت کند و از طرف دیگر امکان گفتوگو و تفاهم پیش از بحران برای پذیرش نتیجهی انتخابات هم به صفر رسیده است و انتخابات وارد راه بیبازگشت شده است.
کمیسیون انتخابات قافیه را باخته است. این نهاد انتخاباتی نتوانست قناعت دستههای معترض انتخاباتی را بهدست آورد. اعتراضها در حال گسترش و به خیابانآمدن است. تصمیم بازشماری آرا بدون توافق معترضان نیز به بنبست خورده است. تا حال معترضان اجازهی بازشماری را در هفت ولایت ندادهاند و بازشماری هم که در ولایتهای دیگر صورت گرفته، به گفتهی نهادهای ناظر که هیچ گرایش و سود سیاسی ندارند، غیرشفاف و پرسشبرانگیز بوده است. چه بپذیریم یا نه، این وضعیت جنجالها را پیچیدهتر کرده است. اکنون برای مردم روشن شده است که کمیشنران در کمیسیون انتخابات دچار اختلاف داخلی است. کمیسیون عملا نمیداند چه کند. از روز برگزاری انتخابات دو ماه گذشته و هنوز معلوم نیست که کمیسیون چه زمانی نتیجه را اعلام خواهد کرد. برای این تأخیر، کمیسیون انتخابات هر توجیه که دست و پا کند، برای مردم قابل قبول نیست. کمیسیون باید این ناتوانی خود را بپذیرد که نتوانست بهلحاظ تخنیکی قناعت دستههای معترض را حاصل کند و قانون در عملکرد کمیسیون تعیینکننده نبوده و مدیریت در کمیسیون پر از شک و ابهام است.
اکنون بازی در میدان نامزدان انتخابات ریاستجمهوری و کمیسیون انتخابات است. دستههای معترض انتخاباتی تلاش دارند از راه اعتراض به خواستههای خود دست یابند. نامزدان معترض میتوانند با اعتراض مسالمتآمیز خواستههای قانونی خود را دنبال کند، اما این اعتراضها به هیچ عنوان نباید جای خود را به آشوب و حرکتهای مخالف قانون اساسی بدهد. به یاد داشته باشیم که این کار مضاف بر اینکه مخالف قانون است، بر خلاف نظر مردم نیز هست. اگر اعتراضها به فلجسازی نهادهای دولتی و سختترشدن زندگی مردم منتهی شود، قطعا مردم از آن حمایت نخواهند کرد. بهویژه اینکه به اندازهی کافی زندگی برای مردم سخت شده و ناکامیهای پنج سال کار حکومت وحدت ملی باعث شده که مردم از سیاستمداران کنونی چندان دل خوشی نداشته باشند. برای نمونه، مشارکت بسیار کمرنگ مردم در انتخابات نشان بیاعتمادی مردم به سیاستمداران کنونی کشور است. در سوی دیگر محمداشرف غنی و تیم دولتساز است که بهعنوان یک نامزد و همزمان بر سر قدرت حضور دارد. دسته دولتساز از تصمیم کمیسیون همواره حمایت کرده و مخالفان را به فرافکنی و ماجراجویی برای جبران شکست در انتخابات متهم کرده است. بنابراین راهی را که در حال حاضر کمیسیون میرود، مطلوب تیم دولتساز است. آقای غنی اکنون تمام قدرت را در اختیار دارد. اگر آقای غنی به این تصور باشد یا حتا به آن فکر کند که دستههای معترض انتخاباتی را با زور نیروهای امنیتی وادار به عقبنشینی میکند، در اشتباه است. واقعیت این است که همیشه زور حکومتی کارساز نیست. استفاده از قوه قهریه در جنجالهای سیاسی مشکلات را بیشتر و دامن اعتراضها را گستردهتر میکند. مشکل پیشآمده در انتخابات افغانستان سیاسی است و مشکلات سیاسی تنها از طریق گفتوگو و تفاهم حلشدنی است.
به موازات که تنور بحران و اعتراضهای انتخاباتی گرمتر میشود، همزمان تلاشهای برای صلح نیز شدت میگیرد. اکنون گفتوگوهای صلح واشنگتن با طالبان در قطر جریان دارد. مقامهای مختلف امریکایی میگویند بیش از هر زمانی دیگری به صلح نزدیک شده است. برای نمونه در تازهترین مورد مارک میلی، رییس ستاد ارتش امریکا گفته است که شانس رسیدن به نتیجهی موفقیتآمیز صلح در افغانستان بیشتر از هر زمان دیگری شده و ممکن در آیندهی نزدیک این مذاکرات به نتیجه برسد. در چنین وضعیت هیچ کسی علاقه ندارد که بخواهد جنجالهای پیچیدهی افغانستان را تحمل و مدیریت کند. در بحران 2014 دستکم حامیان بینالمللی افغانستان از جمله امریکا این تحمل را داشتند و انتخابی غیر از حل مشکل پیشآمده نبود. این بار قضیه فرق میکند، هم گزینهی بدیل یعنی رسیدن به یک توافق با طالبان و در خوشبینانهترین حالت بهوجودآمدن حکومت موقت وجود دارد و هم تا حال چنین اراده در ظاهر دیده نمیشود. در شروع چهارمین انتخابات ریاستجمهوری افغانستان در سایهی صلح رنگ باخت و حمایتهای بینالمللی کمرنگ بود. بنابراین، سیاستمداران باید این واقعیت را درک کنند و بهجای ادامهی تقابل راه گفتوگو و تفاهم را در پیش بگیرند. وگرنه هم باید منتظر خطر فروپاشی کلان سیاسی باشیم و هم امید از انتخابات بریده و جنازهی آن را بر دوش بکشیم.