واجد روحانی
شاهگل حقدوست، مدافع پیگیر و سرسخت حقوق زنان در ولایت نیمروز است. او در سال 1348 شمسی در یک خانوادهی سنتی در ولایت نیمروز به دنیا آمده است؛ به دنیایی که برای زنان نیمروز، بیشتر از محیط یک خانه وسعت ندارد، اما او وقتی بزرگ شد، به افقهای باز چشم دوخت و مثل سایر زنانِ آن آب و خاک به چهاردیواری خانه بند نماند، به فعالیتهای اجتماعی و دادخواهی برای حقوق زنان رو آورد.
خانم حقدوست به سبب فعالیتهایش، حالا در ولایت نیمروز به «مادر سیستان» معروف است. این لقب پس از دو دهه فعالیت در عرصهی حقوق زنان از سوی حامد کرزی، رییسجمهور پیشین افغانستان به او تفویض شده است.
بانو شاهگل هنگامی که دانشآموز صنف هشتم مکتب بوده، با اسدالله حقدوست ازدواج میکند و با همسرش به ولسوالی بکوا، یکی از ولسوالیهای ولایت فراه میروند. در آنجا خانوادهی شوهرش را متقاعد میکند که زمینهی درسخواندن را برایش فراهم کند و سرانجام موفقانه از مکتب فارغ میشود.
او همیشه همسرش را بهدلیل تلاشها و حمایتهایش برای آموزشاش، ستایش میکند و بخشی از موفقیتهایش را مدیون او میداند. او در توصیف شوهرش میگوید: «شوهر من در فراه آدم روشنفکر بود. هیچ وقت مانع تحصیل من نشد. او دوست داشت که زن باسواد داشته باشد. سهپارچهی مکتب مرا از نیمروز به فراه آورد تا بتوانم ادامهی تحصیل بدهم.»
پس از سقوط حکومت داوود خان و شعلهورشدن جنگهای داخلی، شاهگل حقدوست از فراه به نیمروز میرود. در دوران ریاستجمهوری نجیبالله، وی زنان زیادی را در نیمروز فن و حرفه آموزش داده است.
شاهگل حقدوست، کار و فعالیتش را در جوانی، بهحیث کارمند شورای زنان در حکومت داکتر نجیبالله آغاز میکند و زمانی نمیگذرد که آمریت «کلوپ زنان» فراه را به دست میآورد. کلوپ زنان از ادارات زیرمجموعهی شورای زنان فراه بوده که در دورههای ششماهه، به زنان فن و حرفه یاد میداده است.
درواقع دولت مرکزی به شاهگل حقدوست مواد خام روان میکرده و زنان مشغول در کلوپ، پوشاک و صنایع دستی تهیه میکردند. پس از ختم هر دورهی یادگیری، خانم حقدوست برای معرفی و فروش تولیدات زنان، نمایشگاه برگزار میکرده است؛ ابتکاری که در زمان خود بینظیر بوده و موجب بلندرفتن عواید حکومت در بخش فروش این تولیدات میشده است. این ابتکار باعث میشود که او از طرف حکومت مرکزی وقت، یک «مدال طلا» دریافت کند.
دریافت مدال طلا و دیگر دستآوردها و فعالیتهایش او را در کارش بیشتر انگیزه میدهد. از آن پس، کمک به خانوادههای نیازمند، همواره جزء اولویتهای بانو شاهگل میشود. دولت نجیبالله به خانوادههای قربانیان نیروهای امنیتی کتابچهی کوپُون توزیع میکند، اما شماری از خانوادهها، سرپرستی برای دریافت بستههای کمکی کوپون نداشتهاند، شاهگل حقدوست پس از جمعآوری کتابچهها، مواد مورد نیاز بیش از صد خانواده را ماه به ماه دم دروازهی خانههایشان میرساند. تلاشهای شاهگل حقدوست در بخش کمک به این خانوادهها باعث جلب توجه بیشتر حکومت مرکزی میشود و متعاقبا وی موفق به دریافت تندیس «کبوتر صلح» از سوی حکومت مرکزی میشود.
هرچند خانم حقدوست برای ادامهی تحصیل همیشه مشتاق است، ولی نمیتواند جز یادگیری قابلگی در شفاخانهی نیمروز، در بیرون از افغانستان درس بخواند، درحالیکه فرصتش را در کشورهای اتحاد جماهیر شوروی وقت داشته است: «قرار بود که به شوروی سابق بروم و پیوند بیشتری میان شورای زنان افغانستان در بخش فرهنگی، اجتماعی و… ایجاد کنم، اما جامعه قبول نمیکرد که بروم به شوروی و من نرفتم.»
آموزش پنهانی در زیر سلطهی طالبان
در دوران حاکمیت طالبان که فراگیری آموزش برای دختران ممنوع و دشوار بود، شاهگل حقدوست با ایجاد دورههای سوادآموزی بهصورت پنهانی با رژیم سیاه طالبانی مبارزه کرده است. او میگوید: «من در نیمروز و فراه کورسهای سوادآموزی داشتم. نمیخواستم که زنان بیسواد بمانند. اگر طالبان خبر میشدند که من بهصورت پنهانی کورس سوادآموزی دارم، به مشکل برمیخوردم، اما خدا کمک کرد و آنها خبر نشدند.»
با وجود اینکه طالبان در جریان فعالیتهای او قرار نمیگیرد، اما شاهگل در دوران طالبان سختیهای زیادی متقبل میشود. همیشه در حال کوچ به ولایتهای فراه و نیمروز بوده است، ولی شوقش برای کمک به مردم هیچ وقت فروکش نکرده است.
شاهگل علاوه بر دیگر فعالیتهایش در دوران طالبان، در شفاخانهی نیمروز قابلگی هم میکند. در همین زمان دو تن از قابلگان آن شفاخانه به کشور ایران فرار میکنند و او سالها به تنهایی در این شفاخانه برای درمان بیماریهای شمار زیادی از زنان، بهخصوص در مواقع زایمان زنان کار و پیکار کرده است: «وقتی طالبان به نیمروز آمدند، من شفاخانه نرفتم، چرا که نمیخواستم برقع بپوشم. طالبان پشت دروازهی خانهی ما آمدند و گفتند که بیا شفاخانه که هیچ کس نیست، اما من گفتم که با برقع نمیروم شفاخانه. اگر با چادر نماز قبول میکنید، میروم. بالآخره طالبان مجبور شدند که قبول کنند. من هم رفتم شفاخانه و برای مردم خود خدمت کردم.»
به گفتهی او، در آن زمان شفاخانهی نیمروز از کمترین امکانات برخوردار بوده و او به تنهایی برای جلوگیری از مرگ و میر مادران و نوزدان تلاش زیادی کرده است. شاهگل حقدوست با سقوط رژیم طالبان برای مدت سه ماه در نهاد موسوم به «مرلین» آموزش بیشتر قابلگی میبیند که این آموزشها به اضافهی سالها تجربه و کارش، از او یک قابلهی قابل و با مهارت ساخته که همواره گره از کار باشندگان ولایت نیمروز میگشاید.
تهدید به مرگ
علاوه بر قابلگی، بخش زیادی از فعالیت شاهگل حقدوست معطوف به دادخواهی برای حقوق زنان است. او میگوید که بارها از سوی افرداد ناشناس بهدلیل دادخواهی و دفاع از حقوق زنان تهدید شده است: «بعضی وقتها مشکلات بسیار جدی خانوادگی، مثلا طلاق را حل میکنم. اخطار میآید که تو زنان را خراب میکنی و به تو مشکل پیش میآید، پیام میآید که تو کشته میشوی و ترور میشوی. باید دست از فعالیتهای خود بکشی، اما من از حق زنان دفاع میکنم.»
این زن فعال نیمروزی در کارنامهی خود حل و فصل 635 قضیهی خشونت علیه زنان را بدون راجع کردن به نهادهای عدلی و قضایی دارد.
شاهگل حقدوست، بهصورت پیگیر در راستای جلوگیری از ازدواجهای زیر سن دختران در نیمروز تلاش کرده است. در یکی از موارد در سال 1384 از نکاح دختر 19 ساله با پیرمرد 79 ساله در حومهی شهر زرنج، مرکز ولایت نیمروز جلوگیری کرده است: «پدر این دختر قرضدار شده بود، بهدلیلی که پول قرضش را نداشت، دختر خود را میخواست به نکاح آن پیرمرد دربیاورد. به من اطلاع دادند که این ازدواج صورت میگیرد. من رفتم با آنها صحبت کردم و به بسیار سختی مانع این ازدواج شدم، حتا از طرف پیرمرد تهدید به مرگ شدم.»
مورد دیگر مربوط میشود به فرار یک دختر ایرانی با یک پسر افغانی در سال 1397. این مورد در آن زمان در نیمروز خبرساز نیز شده بود. بستگان دختر ایرانی به نیمروز آمده بودند و افزون بر بازگرداندن دخترشان، قصد قتل پسر افغان را نیز داشتند. شاهگل حقدوست میگوید که تلاش کرده تا جلو اختلافات را بگیرد و زمینهی ازدواج این دو جوان را فراهم کند. به گفتهی او، هماکنون این زوج در کمال خوشی و خوشبختی در نیمروز زندگی میکنند.
خانم حقدوست، در واکنش به قتل فرخنده که به گونهی فجیع در مسجد شاه دوشمشیرهی کابل توسط مردان خشمگین به اتهام اهانت به قرآن، به قتل رسید، نخستین راهپیمایی زنان نیمروز را با حضور 150 زن در شهر زرنج رهبری کرده است.
فعالیتهای فرهنگی و ادبی
خانم حقدوست با روی کار آمدن حکومت جدید و با نیازسنجی زنان نیمروز، بهصورت جدیتر به دادخواهی حقوق زنان روی آورد. او با تأسیس نهاد موسوم به «د افغان میرمن ادبی و او کلتوری تولنه» زمینه را برای دادخواهی حقوق زنان و رشد استعدادهایشان در نیمروز فراهم کرد: «فعالیت این انجمن از سال 1381 آغاز شد، اما جوازش را در سال 1387 گرفتیم. این نهاد برای ایجاد تغییر مثبت در جامعه، بهصورت خاص در بخش ادب و فرهنگ کار میکند، اما در این انجمن قضیهی زنان و قضایای خانوادگی را هم حل و فصل میکردیم. زنان را تشویق میکردیم که درس بخوانند. هم اکنون 600 زن عضویت این انجمن را دارند.»
خود او نیز در بخش نویسندگی و شاعری دست به قلم است. تا کنون دو مجموعه شعر با نامهای «ورک ملغلره» در سال 1383و «لعلونه په لمن کی» در سال 1397 از او چاپ شده و دو کتاب دیگر با نامهای «انستیوت زنان، صلح و امنیت» و کتاب «سفیران صلح» نیز زیر ماشین چاپ رفته است.
مجموعهی شعری «ورلک ملغلره» به زبان پشتو است و مجموعهی شعری «لعلونه په لمن کی» شعرهای به زبانهای پشتو، فارسی و بلوچی را در خود جای داده است. شاهگل حقدوست در بخش نویسندگی و سرودن انواع قالبهای شعری دست بالایی دارد و مدعی است که نخستین زنی است که در نیمروز موفق به چاپ کتاب شده است.
مجلهای به نام «غوریدلی غوتی» یا غنچهی نوشکفته، نیز با تلاش شاهگل حقدوست چاپ شده است. او افزون بر بازتاب فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی زنان، بیشتر موارد خشونتآمیز علیه زنان را که بهگونهی مسالمتآمیز حل شده، در این مجله به نشر رسانده است.
مادر سیستان
حامد کرزی، رییسجمهور پیشین کشور در سال 1390 به نیمروز سفر کرد. شاهگل حقدوست شعری را تحت عنوان «د هیواد مشر تا به ته» که روایتگر زندگی دشوار مردم بود، در محفلی به خوانش گرفت که زمینهی آشنایی خانم حقدوست با آقای کرزی را فراهم کرد.
در هنگام مشاعرهی «رنا» در کابل، علمگل سحر، مسئول پیشین نشرات ارگ و نمایندهی وزارت اطلاعات و فرهنگ، به پاس فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی شاهگل حقدوست، لقب «مادر سیستان» را از طرف حامد کرزی به وی اهدا کرد و چادر مادر سیستان را بر سرش انداخت.
خانم حقدوست با حامد کرزی، رییسجمهور پیشین، اشرف غنی، رییسجمهور کنونی، بیبیگل، بانوی نخست کنونی، عبدالله عبدالله، رییس اجراییه و دهها چهرهی مشهور و تاثیرگذار از نزدیک دیدار و گفتوگو کرده است.
وزارت امور زنان در سال 1392 پس از بررسی فعالیت صد زن برتر و فعال در افغانستان، شاهگل حقدوست را بهعنوان هفتمین زن برتر کشور معرفی کرد.
خانم حقدوست بهعنوان معاون کمیتهی ولایتی صلح نیمروز نیز کار کرده است. او میگوید که بیشتر با برقراری ارتباط با بستگان خانوادههای طالب، تلاش کرده است تا طالبان را متقاعد به دستکشیدن از جنگ در نیمروز بکند، اما حکومت به تلاشهایش در این بخش بیپروا بوده است.
با همهی اینها، بزرگترین آرزوی شاهگل حقدوست ختم جنگ و زندگی در جامعهی عاری از خشونت است. او حالا سن و سالش گذشته و به این فکر میکند که پس از وی زنان بتوانند جای خالیاش را در راستای دادخواهی و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی پر کنند.