پیش‌بینی سال 1395

وطنپوستان حکومت!

ماه‌ها قبل حرف از معلم و مکتب خیالی شد. یک بررسی سطحی نشان داد که وزیر معارف قبلی جناب فاروق وردک، هزاران معلم و مکتب خیالی داشته و از حساب آن‌ها حساب خویش را چاق و چله می‌کرده. بعدها کدام آدم خییر نگاهی به محافظین و معاش‌خوران وکلای پارلمان انداخت و کشف شد که وکلای ملت هم سربازان خیالی دارند، هم معاش‌خوران خیالی.
البته قبل از این‌که موجودات خیالی کشف و در بازار به رونق برسند، ما با مجموعه‌ای از کارمندان بلندپایه‌ی دولتی سروکار داشتیم که از لحاظ فزیکی غایب و از لحاظ حرفه و عقل تعطیل بودند، اما وجود داشتند و خیالی نبودند. مثل مجموعه‌ی از پسران و دردانه‌های وزیران که هر ثانیه‌ی عمر شان در بدل چندهزار دالر سپری می‌شد. یعنی اگر خیلی واضح بگویم، بودند کارمندان بلندرتبه‌ی حکومتی که همه جا می‌رفتند و همه کار می‌کردند و بابت تمام کارها و رفتن‌های شان از خزانه‌ی دولت پول دریافت می‌کردند. به‌طور مثال، اگر دختر بودند حتا پول آرایش صبحگاهی خویش را از وزارت می‌گرفت، اگر پسر بود، نیکر و کمربندش را با دالر وزارت می‌خرید. یعنی گلاب بروی تان! اگر تشناب هم می‌رفتند، بالای بخش مالی وزارت چارج می‌شد. دور از دل تان، هم زیاد می‌خوردند، هم زیاد تشناب می‌رفتند. به همین خاطر میلیاردها دالر کمک جامعه‌ی جهانی، هیچ درک افغانستان را نگرفت اما به درک‌های این مجموعه از کارمندان، واقعاً بند نغلو ایجاد کرد.
معلمین و مکاتب خیالی فاروق وردک بعد از چند سال جوانه زدند و سر از پرده‌ی راز برون کردند. سپس محافظین خیالی وکلای پارلمان شگوفه دادند و هیچ اتفاقی نه برای فاروق وردک افتاد نه برای وکلای پارلمان که محافظین خیالی داشتند. متعاقباً ما با معلولین خیالی مواجه شدیم، وزارتی که به‌نام معلول کلاه انداخته بود و پول جمع می‌کرد. برای وزارتی که معلول پرورش داده بود هم هیچ اتفاقی نیفتاد. سپس نیروهای امنیتی را شمردیم و دیدیم که سربازان خیالی داریم. ما با سربازان خیالی، با سنگرهای خیالی، با اسلحه و تجهیزات خیالی با دشمنی به نام طالبان، القاعده، شبکه حقانی، حزب اسلامی، داعش و غیره مواجه شدیم. باید هم طبیعی باشد که هر روز انتحار، انفجار، اختطاف و ترور از ما قربانی بگیرد. وقتی زور قانون به وزارت معارف و وزارت معلولین و وکلای پارلمان نرسد، به وزارت‌های امنیتی که به هیچ عنوان نمی‌رسد.
با این همه موجودات خیالی من به خودم شک کردم. گفتم شاید من مریض هستم و بهتر آن است که دنبال علاج خویش بگردم. دست به دامن وزارت صحت عامه شدم، دیدم این وزارت یک عالم کلینیک و شفاخانه‌ی خیالی دارد. گفتم جناب وزیر! ما به دنبال درمان خویش می‌گردیم، اما شما امکانات مملکت را زدید به حساب شفاخانه‌ها، کلینیک‌ها و داکتران خیالی! ما کجا شویم؟ عکس قبر را نشان داد و گفت:
برو بمیر و شکایت ز حکومت مکن
که فرصت است و عمرش به ما چند سال است
چو خواهی مثل وزیران شوی، برو خاص باش
که در نظام حکومت، عوام پامال است
فرصت نشد خاص بودن شان را بفهمم. چون محو عکس قبر شده بودم، نامرد قبر را با نقشه‌ی افغانستان کنده بود. گفت دوست داری در کدام ولایت دفنت کنم؟
اکنون نوبت به شورای عالی صلح و گروه طالبان است. منظور این‌که چند سال بعد که آقای غنی دیگر رییس جمهور افغانستان نخواهد بود، یک دفعه گزارش شود که شورای عالی صلح هیئت‌های خیالی برای مذاکره با طالبان فرستاده. در حالی‌که هیچ مذاکره‌ی صورت نگرفته اما گاوبوجی‌های دالر یکی پی دیگر مصرف شده. یا طالبان خیالی، یعنی گزارش شود که بعد از این همه سال تلاش‌های یک‌جانبه و چندجانبه برای صلح، اکنون ثابت شده که شورای عالی صلح و کشورهای درگیر صلح، با طالبان خیالی گفت‌وگو و مصالحه می‌کرده.
حالا خوب است که خانم‌های این بزرگواران معاش‌خور نیستند. ورنه شوقی که من در این جماعت می‌بینم، هرکدام شان تا حالا صدها زن خیالی داشتند و کلی پول به جیب زده بودند. تازه من خرج شامپو و صابون این مسئله را حساب نکرده‌ام، شما حساب کنید. حد اقل 100 خانم خیالی را برای هر یکی در نظر بگیرید و هر کدام هم روزانه یک‌بار حمام می‌رود، حساب کنید چند می‌شود؟ اگر لازم می‌بینید، هزینه‌ی بقیه مخلفات و مکلفات زن-شوهری را حساب کنید، اگر نمی‌بینید خپ شما و چُپ ما. (اگر مقامات بنا به هر دلیلی خواستار حداقل معاش برای همسر یا همسران خویش شدند، بدانید که کار دیگه هم خراب میشه)
من با اجازه‌ی تان بروم سرم را به دیوار بزنم، ببینم درد می‌کند یا نه. اگر درد کرد که معلوم است که من خیالی نیستم. اگر درد نکرد، قصاب را خبر کنید که حرام نشوم…

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *