غنی و معمای تأمین ثبات

رییس‌جمهور غنی ساعاتی پس از رسیدن دونالد ترمپ، رییس‌جمهور امریکا به عربستان، عازم ریاض شد. او در نشست «سران کشورهای اسلامی و عربی» شرکت کرده و در حاشیه‌ی آن با ملک سلمان پادشاه عربستان نیز دیدار می‌کند. این، سومین سفر رییسجمهور به ریاض است؛ سفرهایی که بیشتر به هدف جلب حمایت سیاسی عربستان سعودی از روند صلح و جذب سرمایه‌گذاری بوده است. به همین دلیل لازم است که با نگاه دقیق‌تر میزان سود و زیان نزدیکی کابل به ریاض سنجیده شود. مهم است بدانیم که سیاست غنی در راستای کشورهای همسایه و اسلامی مبتنی بر چه منافعی تعریف شده است و احتمال دست‌یافتن به این منافع تا کجا مقدور است؟
در سطح منطقه‌یی، افغانستان از سیاست‌های چهار کشور بیش از دیگران متأثر است: پاکستان، هند، عربستان سعودی و ایران. در سنت معمول سیاسی، همواره رابطه‌ی پاکستان-افغانستان با رابطه‌ی سیاسی کابل-دهلی نو سنجیده می‌شود. به این دلیل که دو کشور اختلاف‌ دیدگاه عمیق سیاسی دارند و منازعه‌ی بی‌پایان کشمیر و چهار جنگ بر رابطه‌ی دو کشور و سیاست‌گذاری منطقه‌یی آن‌ها سایه‌ی سنگینی دارد. اما مسأله‌ی عربستان و ایران در افغانستان تا حدی متفاوت است. سیاست‌های این دو کشور، متأثر از گسترش هژمونی سیاسی در پناه اختلاف مذهبی در میان کشورهای اسلامی است. پس از «بهار عربی» و تشدید تنش فرقه‌یی در خاورمیانه، ایران و عربستان به‌عنوان دو رقیب اصلی این اختلاف‌ها و تنش‌ها تثبیت شده‌اند، تا آن‌جا که جنگ‌های عراق و سوریه و یمن به جنگ‌های نیابتی تهران و ریاض نیز معنا می‌شود.
دوری و نزدیکی سیاسی افغانستان از عربستان سعودی و ایران نیز در بافتار رقابت دو کشور در خاورمیانه و جنگ و تنش جاری در کشورهای اسلامی قابل سنجش است. چه این‌که از یک‌سو افغانستان به‌عنوان یک کشور اسلامی از تشدید تنش‌های فرقه‌یی متأثر می‌شود. از سوی دیگر دادوستد فرهنگی و اقتصادی با پیشینه‌ و مرز طولانی مشترک با ایران دارد. و در کنار آن، در دوره‌های سیاسی متفاوتی، با عربستان سعودی نزدیک بوده است و این کشور نفوذ وسیع سیاسی در میان گروه‌های سیاسی کشور از زمان مجاهدین تاکنون داشته است. علاوه بر آن، عربستان چنانچه اراده‌ی میانجی‌گری برای صلح داشته باشد، بر پاکستان، گروه‌های تندرو مذهبی و طالبان نفوذ دارد.
رییس‌جمهور غنی و حکومت وحدت ملی ناگزیر است مادامی که در جست‌وجوی نسخه‌ی ثبات برای افغانستان است، تنش‌ها و حساسیت‌های منطقه‌یی را در نظر بگیرد. به این معنا که موقعیت جیوپولیتیک و تنوع قومی-مذهبی افغانستان به‌گونه‌یی است که نمی‌تواند در روابط سیاسی‌اش با کشورهای منطقه و اسلامی، یک‌سویه عمل کند. افغانستان نه می‌تواند ارتباط سیاسی‌اش را با پاکستان قطع کرده و به هند کاملاً نزدیک شود و نه توانایی قرار گرفتن تمام‌قد در کنار عربستان سعودی را دارد. منطق سیاسی نیز چنین رفتاری را برنمی‌تابد. چه این‌که عربستان سعودی و ایران در تنش‌های خاورمیانه به‌دنبال تأمین حداکثری منافع خودشان هستند. هر دو کشور، ناقض حقوق بشر اند و از داشتن نظام سیاسی مقتدر و غیردموکراتیک رنج می‌برند. ایران در کشتارهای خوفناک مردم در سوریه به‌صورت مستقیم دخیل است و عربستان سعودی بارها بر سر غیرنظامیان یمنی بمب پرتاب کرده است. هر دو در رقابت خصمانه بر سر خاورمیانه، به‌دنبال بسط حوزه‌ی نفوذ خود هستند و نگران از تفوق نظامی-سیاسی یکی بر دیگری.
افغانستان اما از بی‌ثباتی داخلی رنج می‌برد و اولویت اصلی حکومت وحدت ملی و دولت تأمین نظم و تضمین ثبات داخلی است. چه این‌که در غیبت ثبات داخلی، راه بر توسعه، شکوفایی اقتصادی و غلبه بر چالش‌های اجتماعی کنونی بسته خواهد ماند و در نتیجه دموکراسی نحیف و نظام سیاسی کنونی با تهدیدهای جدی‌تری روبه‌رو خواهد شد. به این دلیل، در مرحله‌ی اول باید حکومت چارچوب و راهکار تأمین نظم و ثبات را در بستر مناسبات منطقه‌یی و بین‌المللی تعریف کند و در راستای آن سیاست متوازن، معطوف به تأمین منفعت کشور و پایدار را در تعامل با کشورهای منطقه به اجرا بگذارد. عدم تعریف و پایداری استراتژی سیاسی کشور در تعامل با این کشورها، به‌دلیل آشفتگی نظم سیاسی خاورمیانه و بی‌اعتمادی و دشمنی که میان دو کشور وجود دارد، به بی‌ثباتی و دخالت مخرب هر دو کشور در امور داخلی افغانستان منجر می‌شود.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *