مترجم: جلیل پژواک
برای دونالد ترمپ شاید هیچچیزی خواستنیتر از جایزه صلح نوبل بهعنوان هدیهی بهبودیاش از کووید۱۹ نبود. افسوس، ترمپ این جایزه را که مدتهاست به آن چشم دوخته دریافت نکرد و امسال هم مانند سال گذشته رد شد. البته، آدم میتواند استدلال کند که با توجه به اینکه جایزه امسال به برنامه جهانی غذا داده شد، اعتبار آن تاحدی به ترمپ نیز میرسد، چرا که دیوید بیسلی، فرماندار جمهوریخواه سابق کارولینای جنوبی و رییس برنامه جهانی غذا را دولت ترمپ در سال ۲۰۱۷ برای این سمت معرفی کرد.
تعداد اندکی از کارشناسان جدی سیاست خارجی طرفدار اعطای این جایزه به ترمپ به جای برنامه جهانی غذا بودند که بهطور متوسط هر سال برای حدود ۹۱.۴ میلیون نفر در ۸۳ کشور غذا فراهم میکند و در مبارزه علیه گرسنگی جهانی در جریان سال کرونایی جاری نقش مهمی را ایفا کرده است. با اینحال اعطای جایزه صلح نوبل به یک رییس جمهور امریکا با اعتبارات سوالبرانگیز بیسابقه نیست: باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ تنها چند ماه پس از شروع دوره ریاستجمهوریاش این جایزه را دریافت کرد. گیر لوندستاد، دبیر تأثیرگذار (اما بدون حق رأی) سابق کمیته نوبل بعدا از اعطای جایزه صلح نوبل به اوباما ابراز پشیمانی کرد و گفت که کمیته نوبل انتظار داشت جایزه صلح نوبل به تقویت موضع باراک اوباما منجر شود، اما برعکس اعطای جایزه او را در معرض انتقادهای داخلی شدید قرار داد. او گفت: « به این معنا کمیته نوبل به آنچه که میخواست نرسید.»
اما اگر کمیته نوبل به مشورهی کارشناسان اعتماد میکرد و جایزه صلح سال ۲۰۰۹ را به سیما سمر اعطا میکرد، نیاز به اینهمه ندامت و پشیمانی نبود. خانم سمر یک پزشک افغان و فعال حقوق بشر است که در سال ۲۰۰۹ به گفته کریستین برگ هارپویکن، رییس «موسسه تحقیقات صلح» مستقر در اسلو «بهترین گزینه» برای نوبل صلح بود. هارپویکن در سال ۲۰۱۰ با اعلام رتبهبندی سالانه این سازمان گفته بود که با اعطای این جایزه به سمر «نادیدهگرفتن مسائل حقوق بشری به مراتب دشوارتر میشد.»
بهرغم تصامیم مکرر کمیته نوبل به کنارگذاشتن سیما سمر از فهرست برندگان جایزه نوبل، کار وی هم در آنزمان و هم در حال حاضر ارزش توجه دارد. سمر که در سال ۱۹۵۷ در ولایت غزنی متولد شده است، یک اقلیت مضاعف بود. سمر نهتنها یک زن، بلکه یک هزاره است، قومی فارسیزبان و یکی از ستمدیدهترین اقلیتهای افغانستان.
با اینوجود او برخاست تا یکی از برجستهترین کنشگران این قرن شود. او در سال ۱۹۸۲ اولین زن هزاره بود که از دانشگاه طبی کابل سند فراغت بهدست میآورد. سمر پس از دستگیرشدن (و ناپدیدشدن) شوهرش توسط رژیم موردحمایت شوروی، در سال ۱۹۸۴ به پاکستان آواره شد. او که بهعنوان پزشک معالج آوارگان در «Mission Hospital» کار میکرد، در سال ۱۹۸۹ سازمان و کلینیک شهدا را در کویته پاکستان تأسیس کرد. تمرکز سازمان شهدا زنان و دختران افغان بود؛ این نهاد آنها را از نظر جسمی درمان و از نظر آکادمیک پرورش میداد.
سمر نزدیک به دو دهه دور از وطن در پاکستان مهاجر بود، اما همچنان توانست به کمک به هموطنان خود ادامه دهد. او کلاسهای خانگی آموزشی زیرزمینی را در کابل برای دختران افغان برگزار میکرد. و حتا وقتی در سال ۲۰۰۲ برای خدمت در کابینه اداره انتقالی افغانستان به رهبری حامدکرزی به افغانستان بازگشت، به مبارزهی خود ادامه داد، تا جایی که بهعنوان اولین وزیر امور زنان به خاطر زیرسوالبردن قوانین دینی که حقوق زنان را محدود میکند، با تهدید مرگ روبهرو شد و مجبور به استعفا از کابینه شد. مبارزه و دادخواهی او برای حقوق زنان، باعث شد که سمر توسط مخالفان محافظهکار و مذهبیاش، از همهی مردم، «سلمان رشدی افغانستان» نامیده شود.
او قبل از بیرون آمدن از کابینه با کمک به کارمندان زن برای گرفتن مشاغل دولتی، شمولیت دختران به مکاتب، راهاندازی یک اداره حقوقی برای حمایت از زنان و ایجاد کارگاههای صنایع دستی برای زنان متأهل، تأثیر خود را برجا گذاشت. وقتی فبروری ۲۰۰۹ فرا رسید، سمرِ ۵۲ ساله بهعنوان رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان و گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در خصوص وضعیت حقوقبشر در سودان خدمت میکرد و به مبارزی شناختهشده در سطح جهانی بدل شده بود.
اوایل سال ۲۰۰۹ سمر در مصاحبه با «مرکز کارتر» مشکلات افغانستان را تنها به گردن سیاستهای دولت بوش نینداخت و گفت که سیاستها در قبال افغانستان «هشت سال نه، بلکه ۳۰ سال است ناکام بوده.» او برآنچه که اوبامای تازه رویکارآمده میتوانست در دوره ریاستجمهوری خود انجام دهد تمرکز کرد. سمر با تأکید بر تمرکز به «امنیت انسانی» که از طریق بهبود منابع آموزشی و بشردوستانه، میتواند تروریسم را مهار کند، اظهار داشت که هنوز نیازهای اصلی مردم افغانستان برآورده نشده است.
او گفت: «هفت سال از سقوط طالبان میگذرد و ما هنوز در پایتخت برق نداریم. ما باید خدمات اجتماعی اساسی و امنیت انسانی را برای مردم فراهم کنیم.» او با اینکه امیدوار به بهبود وضعیت در دوره اوباما بود، به افغانها و خارجیهایی که معتقد بودند دوره رییسجمهور الهامبخش ایالات متحده به دریایی از تغییرات مثبت منجر خواهد شد، گفت: «هیچکس نمیتواند که وضعیت را در افغانستان یک شبه یا حتا طی یک سال تغییر دهد. اما اگر اراده سیاسی وجود داشته باشد، امکان تغییر وجود دارد.»
«تغییر»، موضوع کارزار انتخاباتی اوباما بود، و «امید»، بزرگترین دلیل برای کمیته نوبل شد که بعدا در همان سال جایزه معروف خود را به اوباما اعطا کند. اما جایزه صلح نوبل به اوباما، به یک فاجعه سیاسی تبدیل شد. لوندستاد در خاطرات خود اعتراف میکند که «حتا بسیاری از هواداران اوباما معتقد بودند که دادن این جایزه به او اشتباه بود.» در واقع خود اوباما که اولین سال ریاستجمهوریاش معطوف به رسیدگی به بحران اقتصاد داخلی ایالات متحده بود، از گرفتن این جایزه شگفتزده شده بود، به حدی که کارمندان وی ابتدا پیشنهاد کردند که از شرکت در مراسم اعطای جایزه در اسلو خودداری کند، اما بعدا متوجه شدند که برندگان جایزه صلح نوبل مگر در شرایط وخیم، دیگر به ندرت این سفر را از دست میدهند.
از آنزمان تاکنون وضعیت در افغانستان بهبود نیافته است. نیروهای امریکایی ۱۹ سال پس از آغاز طولانیترین جنگ ایالات متحده هنوز در افغانستان اند. توافق با رهبران کنونی طالبان پیشرفت نکرده و خشونت همچنان ادامه دارد؛ این همه در حالی است که ترمپ روز پنجشنبه در توییتر وعده داد که همه سربازان را تا کریسمس از افغانستان به خانه میآورد. اما سمر همچنان هست و اکنون دوباره در حکومت بهعنوان وزیر دولت در امور حقوق بشر خدمت میکند و دوباره توسط کمیته نوبل نادیده گرفته میشود.