امیدآریا، کارشناس روابط بینالملل
مقدمه
گروههای تروریستی از بدو شکلگیری در کشورهای مختلف جهان، فعالیتهایشان را از رهگذر دینی-مذهبی توجیه کردهاند. تفسیر این گروهها از آموزههای دینی همواره خشونتبار و برخلاف ارزشهای انسانی بوده و با تمدن بشری سر سازگاری نداشته است. رویکرد خشونتبار و غیرانسانی این گروهها ناشی از ناآگاهی و عقبماندگی فکریشان بوده است که عمدتا برای رسیدن بهقدرت و ثروت انجام یافته است.
پیشینه این نوع نگاه و تفسیر از دین در جهان، به سدههای گذشته برمیگردد که میلیونها انسان را قربانی کرده است.
در سدههای میانه که به «قرون وسطا» نیز معروف است، کشیشهای مذهبی، دین مسیحیت را بزرگترین ابزار برای رسیدن به ثروت و قدرت قرار داده بودند. کشیشها با سوءاستفاده از جایگاه کلیساها و آموزههای دین مسیحی، آزادی مردم را سلب کرده و آنها را به بیرحمانهترین شکل ممکن مورد ستم قرار میدادند. در حال حاضر، نقش کشیشهای مذهبی سدههای میانه در اروپا را گروههای تکفیری و تروریستی بهخصوص طالبان در افغانستان بازی میکنند.
طالبان بهمثابه گروه خشونتگر و ناآگاه نسبت به ارزشهای واقعی اسلامی و انسانی، برای رسیدن به قدرت همهروزه بیش از صدها مسلمان بیگناه این سرزمین را به خاک و خون کشانیده و دهها خانواده را داغدار میکنند. حرص قدرت و جاهطلبی طالبان آنقدر عمیق، غیراسلامی و غیرانسانی است که حاضرند جنگ ناروایشان را در برابر مردم مسلمان افغانستان «جهاد مقدس» بنامند و با کشورهای غیراسلامی پیمان دوستی ببندند.
شباهت طالبان با خوارج در اسلام
براساس منبعهای معتبر جهانی و دستنوشتههای نویسندگان مطرح دنیا، شکلگیری طالبان پیش از آنکه سبب تقویت دین اسلام شود، به تضعیف این دین و خشن جلوهدادن آن نزد جهانیان کمک کرده است. این گروه بهدلیل وابستگی بیحد و حصر به سازمانهای استخباراتی کفری و قرائتهای ضدانسانی از آموزههای دین اسلام، اهدافشان را از طریق خشونت و انسانکشی پیگیری کرده و با ارزشهای واقعی دینی و انسانی در ستیز قرار داشتهاند. خواجه بشیراحمد انصاری، نویسنده سرشناس کشور در کتاب «مذهب طالبان» مینویسد:
طالبان از لحاظ اجتماعی به خوارج قرون اولیه تاریخ مسلمانان شباهت زیاد دارند:
- عملکرد طالبان و خوارج پیشین، نشان میدهند که هردو گروه خود را پرهیزگارتر از پیامبر اسلام تصور میکردهاند. در تاریخ اسلام، هیچ مذهبی بغاوت در برابر دولتهای که خود را مسلمان میانگارند و مانع نماز مسلمانان نمیشوند، جایز ندانسته است بهجز خوارج و گروههای تکفیری چون طالبان، القاعده و داعش؛
- تحجر فقهی شباهت دیگر این دو جریان است. هم طالبان و هم خوارج قدیم، گروههای مذهبی کاملا میلیتاریستی بودهاند که با سازندگی و توسعه سر سازش نداشتهاند و به تأسیس جامعه بدوی مبتنی به زور تأکید ورزیدهاند؛
- ذهنیت قبیلوی ویژگی دیگر این دو گروه است و انتقامگیری و خشونت، سرشت مشترک این دو گروه را شکل داده است؛
- به لحاظ طبقاتی، هم طالبان و هم خوارج منسوب به لایههای اقتصادی پایین جامعه بودهاند؛ امری که زمینه را برای تولید عقدههای بزرگ آماده میکند؛
- خوارج قدیم کسانی بودهاند که هنوز از درک معانی ژرف دین محروماند. طالبان هم منسوب به گروهیاند که در میانشان هیچ دانشمند معروف و شناختهشده دینی دیده نمیشود. رهبران رده نخست این گروه، تنها از لحاظ ظاهری خود را به مسلمانان شباهت دادهاند، اما بهلحاظ فکری با مسلمانان واقعی فرسخها دورند.
در بخش دیگر این کتاب آمده است: یکی از حربههای اساسی تحریک طالبان استفاده ابزاری از دین برای مشروعیتبخشی فعالیتها و نقش عمده این مشروعیت در تداوم جنگ، بسیج و سربازگیری افراد عقبمانده در افغانستان است. از اینرو، مشروعیتزدایی دینی از این رویکرد طالبان، یکی از عمدهترین راههای پایان بخشیدن به استفاده ایدئولوژیک و ابزاری این گروه از دین تلقی میشود.
طالبان از دید علمای جهان اسلام
طالبان با تداوم جنایتها و اعمال ضدانسانیشان که منجر به شهادت صدها هزار هموطن بیگناه ما شده است، همواره مورد انزجار جهانی قرار گرفته و رفتارهای غیراسلامی و انسانیشان بهدور از اخلاق بشری خوانده شده است. فعالیتهای خشونتبار و ظالمانه طالبان بارها از سوی علمای دین در گوشههای مختلف افغانستان و جهان مورد نکوهش قرار گرفته است. در سال 1397 خورشیدی، علمای جهان اسلام در نشستی که در شهر «جده» عربستان سعودی برگزار شد، جنگ افغانستان و خشونتهای بیرویه طالبان را حرام دانستهاند. در این نشست دو روزه، علمای جهان اسلام که از کشورهای مختلف اسلامی حضور داشتهاند، دولت افغانستان را دولت اسلامی، مردم افغانستان را ملت مسلمان و جنگ طالبان در برابر مردم و دولت مسلمان افغانستان را مطابق به نصوص صریح قرآن کریم ناجایز خواندهاند.
پیش از آن نیز علمای کشورهای اسلامی در نشستی که در شهر «بوگور» کشور اندونیزی در رابطه به جنگ افغانستان برگزار شد، جنگ طالبان با دولت و مردم افغانستان را ناروا و حرام گفته بودهاند. در واپسین نشست شورای علمای دین در کابل و بنگلادیش، جنگ طالبان در برابر افغانستان یکبار دیگر حرام خوانده شده است.
محمد محق، نویسنده و پژوهشگر دین در مقاله «طالبان از کدام اسلام سخن میگویند» نوشته است: «عملکرد طالبان در کشتن زنان و کودکان بیگناه و انفجار مساجد و قتل عالمان دینی منتقد نشان میدهد که طالبان به هیچ یک از اصلهای دین اسلام پابند نیستند و از آن اطاعت نمیکنند. طالبان با کسانی که از نظر آنان بیدین هستند، اقدام به مصالحه میکنند، اما خون مسلمانان بیگناه را با انتحار، انفجار و جنگ میریزند.»
علمای نامآشنای اسلامی دیگر مانند یوسف قرضاوی، فرید واصل و فهمی هویدی پس از تحقیقهای بیشمار درباره طالبان بیان داشتهاند که «طالبان جندالله فیالمعرکة الغلط، یعنی طالبان لشکر خدا در نبردی نادرستاند».
در واپسین روزها، اما شیخ احمدالریسونی، رییس اتحادیه جهانی علمای اسلام که در دوحه قطر فعالیت میکند، در مصاحبهای، کشتار مسلمانان را گناه بزرگ دانسته و حملههای انتحاری بهویژه در برابر مسلمانان را ناروا خوانده است. الریسونی قتل انسانهای بیگناه را ظلم آشکار تلقی کرده و آن را از لحاظ دین و شریعت عمل حرام دانسته است.
با بررسی منابع و دیدگاههای مختلف درباره عملکرد طالبان در افغانستان درمییابیم که جنگ و انسانکشی این گروه، هم از لحاظ دینی و شرعی و هم از لحاظ اخلاق انسانی در مغایرت با تمام موازین اسلامی و بشری قرار داشته و هیچ سنخیتی با آموزههای دینی و انسانی بشریت ندارد.
بهقول استاد محمد محق، اسلام در بسط تاریخیاش با رنگارنگی در ابعاد مختلف همیشه دینی بوده است و آنچه مسلمانان در برابر دنیا به آن افتخار میکنند و تمدن بشری را از بابت آن مدیون خود میدانند، اعمال طالبان و القاعده و داعش و بوکوحرام نه، بل کارنامه کسانی مانند مولانا جلالالدین محمد بلخی، فارابی، ابن سینا، ابن رشد، ابن خلدون، ابن عربی، خوارزمی، ابوریحان بیرونی، ابن نفیس و صدها شخصیت دیگر بوده است که هیچ کدام اسلام را به گونه طالبان نمیفهمیدند.
ادامه دارد…