مشارکت سیاسی یا سودای امارت

مشارکت سیاسی یا سودای امارت

طالبان از گفت‌‌وگوهای صلح چه می‌خواهند؟

قبل از این‌که گفت‌‌وگوهای بین‌الاافغانی شروع شود، این ادبیات در جامعه به‌وجود آمد که گروه طالبان چهره متفاوت‌تری از گذشته دارد. نگاه آنان نسبت به زنان و بسیاری از مسائل افغانستان، همچون گذشته نیست و در مجموع واقعیت‌های جامعه افغانستان و جهان را متفاوت از گذشته می‌بینند. همچنین این ایده که طالب کنونی با طالب 1996 متفاوت است از سوی برخی حلقات داخل حکومت افغانستان، برخی رسانه‌های داخلی و خارجی تقویت شد. همچنین آن‌ها در ایام سه‌روزه آتش‌بس در عید رمضان تلاش کردند چهره تازه‌ای از خود برای مردم به نمایش بگذارند.

گفت‌‌وگوهای صلح و خواست طالبان

با وجود نگرانی های بسیاری که از ماهیت ایدئولوژیک طالب وجود داشت و با امید به پایان منازعه و جنگ، بیش از 5000 زندانی این گروه آزاد و روند گفت‌‌وگوهای صلح کلید خورد. فرسایشی بودن جنگ و هزینه های طاقت فرسای اقتصادی، سیاسی و امنیتی آن باعث شده بود که مردم انتظار داشته باشند تا طرف های مذاکره کننده به زودترین زمان ممکن، نتایج مثبتی از مذاکرات دوحه ارائه کنند. اما بیشتر از یک ماه از شروع گفت‌‌وگوهای دوحه گذشته است و هنوز بن بست مذاکرات شکسته نشده است. به نظر می رسد دو چالش اساسیِ مبنا قراردادن توافق طالبان با امریکا و همچنین قرار گرفتن فقه حنفی به عنوان بستری برای ادامه گفت‌‌وگو در کارشیوه مذاکرات عامل بن بست گفت‌‌وگوهاست.

تجربه سایر کشورها در مذاکرات صلح مانند کلمبیا نشان می دهد که طرفین گفت‌‌وگو نزدیک به چهار سال گفت‌‌وگو کردند تا توانستند به یک توافق جامع دست پیدا کنند. واقعیت این است که گفت‌‌وگو بر سر منازعه ای که بیش دو دهه ادامه داشته و آن هم با گروهی ایدئولوژیک کار آسانی نیست. با توجه پاسخ های مبهم سخنگویان و کسانی که در دوحه در حال مذاکره هستند، پرسش اساسی این نوشته این است که طالب به دنبال چه الگویی از نظام سیاسی است؟ آیا آنها می خواهند مالک نظام آینده باشند یا شریک نظام؟

تعهد‌نداشتن طالبان به ختم منازعه

زبیح الله مجاهد در مصاحبه تلویزیونی ای در تاریخ Jun 18, 2018 گفته بود ما تا زمانی جنگ را در افغانستان ادامه می دهیم که آمریکا حاضر به گفت‌‌وگو شود و حاضر به این مسأله شود که اشغال افغانستان را ترک بگوید و مسائلی که با ما دارند را از طریق سیاسی حل کنند، آن زمان منازعه حل خواهد شد.

شدت یافتن جنگ و تغییر تاکتیک های نظامی طالبان در حمله به شهرها و پادگان های اردوی کشور این طور نشان می دهد که در عمل این وعده طالبان تحقق پیدا نکرد. چرا که با امضای توافق نامه صلح میان این گروه و امریکا و متعهد شدن امریکا مبنی بر خروج از افغانستان، انتظار می رفت که منازعه خاتمه پیدا کند و طالبان به تعهد خود مبنی بر ختم منازعه عمل کنند. اما شهرها و روستاهای افغانستان با موج تازه‌ای از حملات و خشونت‌های این گروه مواجه شدند. زنان، کودکان و در مجموع مردم عادی و غیرنظامی بیشترین قربانیان حملات این گروه هستند.

غیرنظامیان، بیشترین قربانیان موج جدید حملات طالبان

نمایندگی سیاسی سازمان ملل در افغانستان (یوناما) در گزارش تازه‌اش اعلام کرد که گفت‌‌وگوهای صلح نتوانسته باعث کاهش تلفات غیرنظامیان در افغانستان شود. این گزارش اشاره می‌کند که میزان بالای خشونت‌ها تأثیر مخربی را بر غیرنظامیان وارد کرده و این امر موجب شده که افغانستان همچنان به‌عنوان «مرگ‌بارترین» کشور در جهان برای غیرنظامیان شناخته شود. همچنین یوناما تأکید می‌کند که میزان تلفات غیرنظامیان ناشی از حملات گروه طالبان در مقایسه با سال گذشته شش درصد افزایش یافته است.

تمامیت‌خواهی و سودای خلافت

مفتی عبدالله رشاد افغانی در سلسله نوشته‌هایی که در سایت امارت اسلامی افغانستان منتشر کرده بر این باور است، «زمانی‌که در دهه نود میلادی خلای زعامت در افغانستان وجود داشت، پانزده صد تن علمای کرام با امیرالمؤمنین ملا محمدعمر مجاهد بیعت نمودند و او بر بنیاد اصول شرعی زعیم مسلمانان مقرر شد و این سلسله به‌رهبری علما تا شیخ الحدیث هبة الله حفظه الله رسید. امریکایی‌ها هجوم آوردند، چند تن غلامان‌شان را به ارگ رساندند و به‌حیث زعیم کشور مقرر کردند. از نگاه شریعت، کفار نمی‌توانند در برابر امیر شرعی مسلمانان کسی دیگری را امیر تعیین کنند.»

مفتی رشاد بر این باور است که اگر در حضور یک امام شرعی، کسی دعوای امامت می‌کند و بین مسلمانان تفرقه و فتنه ایجاد می‌کند، این عمل از نگاه شریعت ناروا و بغاوت آشکارا است و بر حاکم وقت و امام شرعی واجب است که نخست او را از راه دعوت از فتنه منع کند و اگر به بغاوت خود ادامه بدهد، در برابر او دست به مبارزه مسلحانه بزند، تا او را به راه راست بیاورد. خداوند متعال فرموده است: وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا النساء:۱۴۱ و در حدیث شریف آمده است که در موجودیت یک امیر اگر با امیر دیگر بیعت شود، امیر دوم کشته شود. إذا بويع لخليفتين، فاقتلوا الآخر منهما. صحيح مسلم.

همچنین او معتقد است که ائتلاف امریکایی‌ها و ناتو با تهاجم کفری‌شان کرزی، اشرف غنی و سرور دانش را زیر بال اشغالگران و بی۵۲ به ارگ رساندند. از نگاه شریعت، ایشان در چنین حالت نه‌تنها همکاران و مناصرین کافران حربی شمرده می‌شوند و قتل‌شان حکم قتل اشغال‌گران را دارد، بلکه ایشان تفرقه‌اندازان بین مسلمانان و تجاوزگران بر امام شرعی نیز هستند و همکاری با کافران محارب و اعلان امام دیگر در حضور امام شرعی، دو جرم‌ بزرگ است.

سخن‌گوی طالبان درباره موقف‌ اخیر برخی علمای افغانستان می‌گوید اکنون که قوای اشغال‌گر امریکایی به این آماده شده‌اند که نیروهای خود را از افغانستان بیرون کنند، اما انخلای کامل هنوز صورت نگرفته ‌است. همچنان آنانی‌که در 20 سال گذشته به‌حیث مأموران اشغال‌گران برای تحقق اهداف امریکایی‌ها بر افغان‌ها مسلط ساخته شده بودند هنوز بر سر قدرت هستند. وی همچنین هدف از ادامه جنگ را چنین بیان می‌کند. هدف نهایی جهاد اعلای کلمة‌الله (ایجاد نظام خالص اسلامی) است. تا آن‌گاهی که این هدف بزرگ شرعی به‌دست نیامده، جهاد با مشروعیت و افضلیت خود دوام می‌داشته باشد.

اصرار بر بازگشت به سنت و شریعت

از سخنان و نوشته‌های سخن‌گویان و نظریه‌پردازان گروه طالبان چنین استنباط می‌شود که آن‌ها به دنبال الگوی امارت اسلامی به‌عنوان نظام آینده افغانستان‌اند. با توجه به تغییر و تحولات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی افغانستان و جهان، پرسش این است که این الگو چقدر می‌تواند مطابق با واقعیت این جهانی افغانستان باشد؟

عباس دلجو، پژوهشگر تاریخ با اشاره به صحبت‌های ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان طی گفت‌‌وگویی که در تاریخ چهارم عقرب سال جاری (۱۳۹۹) با خبرنگار الاماره داشته و گفته است: «نظام اداره کنونی کابل اسلامی نیست. این را همه می‌پذیرند که نظام کنونی ساخته امریکایی‌هاست و کودک افغان هم می‌داند که هدف از اشغال افغانستان از سوی امریکا ایجاد نظام اسلامی نبود. آیا منطق می‌پذیرد که امریکایی‌ها برای ما نظام اسلامی می‌سازند؟» بر این باور است که طالبان هیچ‌گاه حاضر نیستند قانون اساسی افغانستان را که مبتنی بر ارزش‌های دموکراتیک است، بپذیرند. دلجو بر این باور است که گروه طالبان، آدم‌کشی و جنایت را جزء واقعیات روزمره، متداول و مرسوم زندگی‌شان به حساب آورده و به آن افتخار می‌کنند و بدون ترس از انجام جنایت، آدم می‌کشند، سر از قفا می‌برند، شلاق می‌زنند، خانه‌ها و مدارس را ویران می‌کنند، مزارع را به آتش می‌کشند و هیچ دلهره‌ای از ارتکاب این اعمال ضدانسانی‌شان ندارند. آن‌ها در کمال خونسردی و آرامش و در سکوت سازمان‌های بین‌المللی مدافع حقوق بشر، اعمال ضدبشری‌شان را به نمایش می‌گذارند. طالبان بعد از رسیدن به قدرت با توجه به قرائت سلفی از دین، برای خویش وظیفه احیای خلافت اسلامی را ترسیم کرده‌اند و رهبرشان را امیرالمومنین خطاب کردند تا به همه تفهیم کنند که در محدوده جغرافیای افغانستان محدوده‌ای نمانده و رسالت جهانی و فرامرزی برای خویش قائلند و اکنون نیز جز تجدید حیات امارت اسلامی طالبانی به هیچ نوع حاکمیتی دیگری تن نمی‌دهند.

جمع‌بندی

اختلافات سیاسی و ضعف کارکردهای دولت در ارائه خدمات و حکومت‌داری سبب شد تا گروه طالبان، فرصتی برای احیای خود در درون جامعه و بیرون از آن پیدا کنند. بنیادگرایی دینی، جزم‌اندیشی و ذات‌گرایی از ویژگی‌های اصلی گروه‌های اسلام‌گرا مانند طالبان است. در واقع این مولفه‌ها هستند که خط آنان را روشن می‌کنند، نه واقعیت اجتماعی، فرهنگی و تاریخی امروز افغانستان. بنابراین شدت‌بخشیدن جنگ در میدان مبارزه از این جهت معنادار است که آن‌ها سودای خلافت و امارت را در سر می‌پرورانند، نه مشارکت سیاسی را. ساده‌انگارانه است که تصور کنیم طالبان، طرح صلح دولت را مبنی بر مشارکت سیاسی در الگوی جمهوریت، احترام به قانون اساسي، حمايت از روند دموكراسي و رعایت حقوق بشر را خواهند پذیرفت و به الگوی مشارکت سیاسی تن خواهند داد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *