انتخابات
تنها علت وجودی انتخابات، ایجاد این تصور است که مردم در قدرت سهیم اند. اما حقیقت آن است که در انتخابات، قدرت مردم صرفا تمثیل میشود و نه تقسیم؛ زیرا سیستمهای کارآمد درون نظام، که تقسیم و تشریک قدرت را برای مردم تضمین کنند، عملا وجود ندارد.
در کشوری مثل افغانستان انتخابات خواستها و تضادهای پیچیده و درونی را به سطح میکشد، اما آن را باز نمیکند، بلکه صرفا به تقابلهای چندتایی تقلیل میدهد. از اینرو، راهکار تثبیت قدرت مردم، به ابزار تحفظ منافع افراد تبدیل میشود.
اگرچند دموکراسی گزینهای بود که بشریت از روی ناچاری به آن تن داد، اما در افغانستان این امر مضاعف است. ناچاری مخالفان به تن دادن به دموکراسی و ناچاری برندگان به پذیرفتن نتیجهی انتخابات.