از بندجستگان

از بندجستگان

در اقتصاد و علوم رفتارشناختی مفهوم نسبتا ساده‌ای هست به‌نام «هزینه‌ی فرصت از دست‌رفته» یا Opportunity Cost. مفهوم آن این است که هر انتخابی هزینه‌‌ای دارد. یعنی وقتی چیزی را انتخاب می‌کنید، برای این انتخاب‌تان هزینه‌ای می‌پردازید که با آن هزینه می‌توانستید چیز دیگری را انتخاب کنید. حالا که تصمیم گرفته‌اید «الف» را انتخاب کنید، دیگر نمی‌توانید در عین زمان «ب» را هم انتخاب کنید. در اینجا «ب» یک فرصت از دست‌رفته است. چرا؟ برای این‌که فقط می‌توانستید یکی (الف یا ب) را انتخاب کنید. مثلا، می‌خواهید فردا شب به کنسرت فرهاد دریا بروید یا به مجلس عروسی رفیق‌تان. اگر به مجلس عروسی بروید، برای این انتخاب‌تان هزینه داده‌اید. هزینه‌اش «چشم‌پوشی» از کنسرت فرهاد دریاست.

از این قصه گریزی نیست. زندگی آدمی پر است از این هزینه‌ها/فرصت‌های از دست‌رفته. مسأله‌ی مدیریت و هوشمندی هم نیست. این تنگنا خاصیت درمان‌ناپذیر زندگی در این دنیاست.

حال، ما این قاعده را پذیرفته‌ایم. مردم عام و درس‌نخوانده در توضیح این پدیده از کلمه‌ی «زدن» استفاده می‌کنند. می‌گویند «از خوابم زدم، از آسایشم زدم، از خوراکم زدم، از جوانی‌ام زدم تا تو درس بخوانی». یعنی برای به دست‌آوردن یک چیز (درس‌خواندن تو) این هزینه‌ها را متحمل شدم/ یعنی گذاشتم این فرصت‌ها از دستم بروند.

بسیاری از ما (اگر مالک شرکت آمازون نباشیم) می‌دانیم که اگر هر شب و روز سفره‌ی رنگینی داشته باشیم، ناگزیریم در همین خانه زندگی کنیم و نه در آن خانه‌ی مجلل دیگر. اگر بخواهیم در آن خانه‌ی مجلل زندگی کنیم، چاره‌ای نداریم جز این‌که از خیر فلان خواسته‌های دیگر بگذریم. برای مالک آمازون هم، در سطحی دیگر، این قصه پابرجاست.

اکنون، در جهان حکومتی پیدا شده به‌نام جمهوری اسلامی افغانستان. این حکومت معجزه می‌کند. برای کسانی که کار در حکومت و هماهنگی با ارگ ریاست‌جمهوری را انتخاب می‌کنند، «هزینه‌ی فرصت از دست‌رفته» را از میان برمی‌دارد. آنانی که با ارگ ریاست‌جمهوری راه بروند، دیگر مجبور نیستند تحت قاعده‌ی opportunity cost زندگی کنند. هر جا کم آوردند و مجبور به انتخاب از میان چند هزینه شدند، حکومت جمهوری اسلامی افغانستان به آنان می‌گوید «نگران نباشید. همه‌شان را انتخاب کنید. ما از کُد ۹۱ می‌پردازیم.»

در حالت نرمال، قرار این است که کارمند دولت معاش خود را بگیرد و با آن معاش انتخاب کند که چگونه زندگی کند. تحت سیستم کُد ۹۱، کارمند همراه با ارگ می‌تواند خرج دسترخوان خود را از دولت بگیرد. او دیگر مجبور نیست -مثل فلان کارگر معدن زغال- از سفره‌ی رنگین خود «بزند» تا اولادش در جای خوبی درس بخوانند. آن خرج دسترخوان را کد ۹۱ تأمین می‌کند. البته به یاد داشته باشید که خرج دسترخوان اسمش خرج دسترخوان است. واقعیتش پولی است که داده می‌شود تا کارمند همراه با آن به تشخيص خود فرصت‌های از دست‌رفته را ترمیم کند.

همه‌ی ما، به استثنای نورچشمی‌ها و رقیبان غیرقابل‌چشم‌پوشی ارگ، تحت محدودیت‌های طبیعی و زیر قاعده‌ی «هزینه‌ی فرصت‌های از دست‌رفته» زندگی می‌کنیم. یک عده با کمک کُد آسمانی ۹۱ از این قاعده رها می‌شوند. معجزه هنوز ممکن است.