حرفهای معاون اول رییسجمهور در مورد طالبان از این جهت که طالبان اعتماد به نفس پیدا کرده است، عین حقیقت است. اما این بخش از سخنان آقای امرالله صالح که اعتماد به نفس طالبان پوشالی است، زیاد درست بهنظر نمیرسد. طالب امروز یک واقعیت سیاسی و نظامی است. جهان این واقعیت را به رسمیت شناخته است و به همین دلیل با طالبان روی میز گفتوگو نشسته است؛ همچنین حکومت افغانستان. ایالات متحده و ناتو، حکومت افغانستان، طالبان و پاکستان بهعنوان طرفهای مستقیم جنگ افغانستان و قدرتهای منطقهای و همسایگان افغانستان بهصورت یکدست هماهنگ و همسو شدهاند که برای شکستن بنبست نظامی جنگ افغانستان، به دنبال دستیابی به یک توافق سیاسی باشند؛ توافقی که طالبان به موجب آن در ساختار سیاسی افغانستان ادغام شده و جنگ در این کشور پایان یابد.
برای پوشالیخواندن اعتماد به نفس طالبان دیگر بسیار دیر شده است. باید سالها پیش که طالبان دوباره از حوزههای پکتیا و قندهار سر برآوردند و شورششان را در برابر حضور نظامی و سیاسی ائتلاف بینالمللی ضدتروریزم و حکومت تحت حمایتاش در کابل آغاز کردند، نهادهای امنیتی به آنان تفهیم میکردند. در زمانی که حکومت افغانستان حمایت گستردهی شهروندان را داشتند، کمکهای جهانی بیحساب و کتاب به افغانستان میآمد، طالبان به مراتب ضعیفتر از امروز بودند، سیاست اشتباه و برخورد قوممحور با پدیدهی طالبانیزم در رأس هرم قدرت به منصهی اجرا گذاشته شد. در زمانی که طالبان از دید جهان یک گروه تروریستی بود، در افغانستان یا برادران ناراضی بودند یا مخالفان سیاسی. در آن زمان سیاست راهبردی فشار حداقلی بر طالبان بود و حتا گاهی به نیروهای هوایی خارجی اجازه حمله بر پایگاههای نظامی تروریستها داده نمیشد. حالا جهان طالبان را بهعنوان یک واقعیت سیاسی-نظامی به رسمیت شناخته و حکومت افغانستان اکنون بهصورت وسیع، حمایت سیاسی و اجتماعیاش را در افغانستان از دست داده است.
حدود یک هفته دیگر قرار است دور دوم مذاکرات بینالافغانی آغاز شود. درحالیکه دور دوم مذاکرات صلح سرنوشتساز و پرچالش است، در افغانستان چندصدایی به گوش میرسد. این سخنان امرالله صالح که گفته است نهادهای امنیتی به طالبان تفهیم کنند، معنای کوبیدن بر طبل جنگ را میدهد. درحالیکه در شورای عالی مصالحه حرف اصلی از صلح است. یک بخش میگوید، راه حل تنها از دوحه و قطر نمیگذرد و بخش دیگر به این نظر است که محل مذاکرات اهمیتی ندارد در کجا باشد. منظور ما این نیست که نباید بر علیه طالبان از فشار نظامی استفاده کرد، میدانیم که طالبان هنوز سیاست امیتاز در میز گفتوگو را از طریق میدان جنگ دنبال میکنند، اما اگر ترجیح جنگ است یا صلح در جمهوری اسلامی افغانستان باید یکصدایی وجود داشته باشد. نبود انسجام سیاسی و یکصدایی به سقوط جمهوری اسلامی به کام امارت اسلامی یا دستکم نافذشدن طالبان بر جمهوریت در مذاکرات و توافق صلح منجر میشود. بنابراین، افغانستان باید مسألهی خلق انسجام سیاسی در آستانهی دور دوم مذاکرات صلح افغانستان را جدی بگیرد.
بهرغم همهی نگرانی دور اول مذاکرات بینالافغانی در قطر خوب پیش رفت. هیأتی که از افغانستان در این نشست نمایندگی میکرد، یکدست و باروحیه ظاهر شد. اتفاقی که برای طالبان غیرمنتظره بود. دلیل موفقیت نسبی در مذاکرات هشتادروزه یکصدایی نسبی در داخل کشور و در سطح نیروهای سیاسی بود. انتظار این است که باید بهجای اینکه بخشی از حکومت بر طبل جنگ بکوبد و بخش دیگر بر ساز صلح توان همه برای نقشه راه، همصدایی و چارهاندیشی در مرحله بعدی مذاکرات با طالبان متمرکز شود. دور بعدی مذاکرات بینالافغانی بهلحاظ سیاسی و تاکتیکی پیچیدگیهای زیادی دارد و الزام همصدایی در افغانستان انکارناپذیر است.