صلح به مثابه روند، نه محصول؛ درس‌های روند صلح فیلیپین

صلح به مثابه روند، نه محصول؛ درس‌های روند صلح فیلیپین

در ۲۷ مارچ ۲۰۱۴ دولت فیلیپین و «جبهه آزادی‌بخش اسلامی مورو» توافق نامه‌ای را برای پایان دادن به درگیری مسلحانه که از سال ۱۹۶۹ آغاز و باعث کشته‌شدن بیش از ۱۲۰ هزار نفر و آوار‌گی هزاران تن دیگر شده بود، امضا کردند.

فیلیپین یک مجمع الجزایر است که از حدود هفت‌هزار جزیره تشکیل شده است. لوزون و میندانائو از جمله بزرگ‌ترین جزیره‌هاست. فیلیپین تنها کشور آسیایی با اکثریت جمعیت مسیحی است. حدود ۱۰۰ میلیون نفر در سرزمینی با مساحت ۳۰۰ هزار کیلومتر مربع زندگی می‌کنند. سیستم حکومتی ریاست‌جمهوری است که قدرت اجرایی آن محدود به یک دوره شش ساله است.

«سیر تکاملی روند صلح فیلیپین» عنوان مقاله‌ای است که توسط کریستین هربولزهایمر نوشته و از سوی «مرکز منابع صلح‌سازی ناروی» نشر شده است. این مقاله در کنار این‌که عوامل جنگ، پیامدهای انسانی آن و روند صلح در فیلیپین را بررسی کرده است، شماری از درس‌های مختصر و مفید را که سایر روند صلح در جهان می‌توانند از فیلیپین بیاموزند، فهرست کرده است:

ریشه‌ها و پیامدهای جنگ

جمعیت مسلمان میندانائو از زمان مستعمره اسپانیا بین سال‌های ۱۵۶۵ تا ۱۸۹۸ با آزار و تبعیض مواجه بودند. فیلیپین در سال ۱۸۹۸ زمانی‌که تحت استعمار دولت ایالات متحده قرار گرفت، دولت استعماری ایالات متحده (۱۸۹۸-۱۹۴۵) فرآیندی را برای توزیع زمین آغاز کرد و این فرایند شهرک‌نشینان مسیحی را که از سایر جزیر‌های مجمع الجزایر می‌آمدند، ممتاز می‌کرد. پس از استقلال در سال ۱۹۴۵ این سیاست همراه با سیاست‌های دولت به هدف جذب اقلیت مسلمان، ادامه یافت. در حال حاضر، جمعیت مسلمانان تنها در بخش غربی میندانائو و جزایر مجاور که تا مرزهای مالزی و اندونزی تکثیر می‌شوند ، اکثریت هستند. ده درصد از جمعیت این منطقه مردمان بومی غیر مسلمان هستند.

در سال ۱۹۶۸ قتل عام نیروهای تازه نفس ارتش مسلمان در مانیلا منجر به ایجاد «جبهه آزادیبخش ملی مورو» شد که مبارزه مسلحانه برای استقلال را آغاز کرد. در سال ۱۹۹۶ دولت و جبهه آزادیبخش ملی مورو توافقنامه‌ای صلح را امضا کردند واین توافقنامه به ایالاتی که دارای جمعیت اکثریت مسلمان بود، خودمختاری اعطا کرد. در نتیجه جبهه آزادیبخش ملی مورو از به جنگ پایان داد اما یک گروه فرعی زیر عنوان جبهه «آزادیبخش ملی اسلامی مورو» از توافقنامه جدا شد و مفاد آن‌را رد کرد. با این حال، ترجیح این شورشیان برای یک راه‌حل مذاکره منجر به امضای آتش بس دو جانبه در سال ۱۹۹۷ و آغاز مذاکرات رسمی صلح در سال ۱۹۹۹ شد.

درگیری مسلحانه در میندانائو، به‌ویژه در دهه ۱۹۷۰ باعث مرگ ۱۲۰ هزار نفر شده است. با آغاز قرن ۲۱ از شدت این درگیری مسلحانه کاسته شد اما بی ثباتی مداوم باعث ایجاد پدیده‌ای از جابجایی‌های متعدد شده است. آخرین بحران سیاسی در روند صلح در سال ۲۰۰۸ باعث جابه‌جایی حدود ۵۰۰ هزار نفر شد که طی چند هفته سبب شدیدترین بحران انسانی در جهان شد.

ساختار و توسعه مذاکرات

مذاکرات صلح فیلیپین به مدت ۱۷ سال به طول انجامید و در ابتدا در فیلیپین و بدون مداخله انجام شد. از سال ۱۹۹۹ تیم‌های مذاکره کننده با پشتیبانی از یک تیم فنی متشکل از حدودا ده نفر، پنج عضو نمایندگی کامل داشتند. شدت و مدت مذاکرات طی سال‌ها در نوسان بود. در آخرین دوره بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴طرفین در هر ۲۶ دور مذاکره، بین سه تا پنج روز با هم دیدار کردند.

مذاکرات سه بار متوقف شد و درگیری‌های مسلحانه جدیدی در سالهای ۲۰۰۰، ۲۰۰۳ و ۲۰۰۸ آغاز شد. بعد از آن‌که طرفین با طراحی سازوکارهای جدیدی برای تقویت زیرساخت‌های توافق کردند، در سال ۲۰۰۱ دولت مالزی درخواست دولت فیلیپین برای میزبانی و تسهیل مذاکرات را پذیرفت. در سال ۲۰۰۴ طرفین توافق کردند که برای تأیید آتش‌بس یک تیم نظارت بین‌المللی متشکل از ۵۰ عضو غیرمسلح نیروهای مسلح مالزی، لیبیا و برونای در پنج شهر شامل منطقه درگیری، تشکیل شود. این تیم در سال ۲۰۰۹ گسترش و تقویت شد: دو افسر ارتش ناروژی مولفه امنیتی را تقویت کردند، در حالی که اتحادیه اروپا دو متخصص در زمینه حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بین‌المللی ارائه داد. تیم نظارت بین‌المللی به موازات آن یک مولفه حمایت از غیرنظامیان را شامل می‌شد که شامل یک سازمان بین‌المللی و سه سازمان غیردولتی محلی بود.

ناروی یکی از میزبانان مذاکرات طولانی‌‌مدت فیلیپین بود/ عکس از Noref
ناروی یکی از میزبانان مذاکرات طولانی‌‌مدت فیلیپین بود/ عکس از Noref

در سال ۲۰۰۹ طرفین مذاکره توافق کردند که یک گروه تماس بین‌المللی ایجاد کنند تا به‌عنوان ناظر در مذاکرات عمل کرده و به طرفین مشاوره دهند. این گروه تماس بین‌المللی با حضور چهار کشور به‌شمول انگلیس، جاپان، ترکیه و عربستان سعودی همراه با چهار سازمان بین‌المللی تشکیل شد.

توافقنامه‌های صلح

مذاکرات صلح در سال ۱۹۹۷ با توافق در مورد آتش‌بس جامع آغاز شد. در توافقنامه طرابلس در سال ۲۰۰۱ طرفین یک دستور کار مذاکره را با سه عنصر اصلی تعریف کردند: امنیت (که قبلاً در سال۲۰۰۱ توافق شده بود). واکنش بشردوستانه، توان‌بخشی و پیش‌رفت در امور اقتصادی (توافق شده در سال ۲۰۰۲) و سرزمین‌های اجدادی (۲۰۰۸).

سرانجام در اکتبر ۲۰۱۲ طرفین چارچوب توافقنامه را تصویب کردند که نقشه راهی برای گذار سیاسی ایجاد می‌کرد. در ۱۵ ماه بعدی، طرفین پیوست‌های مربوط به روش‌های انتقالی (فبروری ۲۰۱۳)، تولید درآمد و تقسیم ثروت (جولای ۲۰۱۳)، تقسیم قدرت (دسمبر ۲۰۱۳) و عادی سازی (جنوری ۲۰۱۴) را منعقد کردند. سرانجام، در مارچ ۲۰۱۴ توافقنامه جامع در کاخ ریاست‌جمهوری امضا شد.

محور اصلی توافقنامه ایجاد یک قلمرو خودگردان جدید به‌نام «انگسامورو» است که پس از انتقال به رهبری جبهه آزادی‌بخش اسلامی مورو جایگزین منطقه خودمختار مسلمان میندانائو شد. این توافقنامه فرایندی را برای اصلاحات در منطقه خودمختار جدید پیش‌بینی می‌کند که با یک سیستم پارلمانی جای‌گزین سیستم ریاست‌جمهوری حاکم بر بقیه کشور می‌شود.

درس‌هایی که این روند طولانی برای سایر روندهای صلح آموخته است

هر روند صلح به درگیری خاصی پاسخ می‌دهد که به دلایل مشخص و در شرایطی خاص اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و زمانی به‌وجود می‌آید. با این حال، تحلیل مقایسه‌ای در هر پروسه صلح اساسی است. برخی از درس‌های فیلیپین می‌تواند برای سایر کشورهای درگیر جنگ و روند صلح آموزنده باشد:

۱. صلح یک محصول نیست، بلکه یک فرایند است. ظرفیت تحول‌آفرینی یک توافقنامه صلح و پایداری آن در طول زمان به مشروعیت آن بستگی دارد، که این مشروعیت به نوبه خود به میزان مهارت بازی‌گران اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که در روند صلح احساس مالکیت دارند و مشورت‌های‌شان در روند منجر به توافق می‌شود، بستگی دارد.

۲. مذاکرات تنها یکی از مسیرهای مختلف صلح است. به موازات مذاکرات بین دولت و مخالفان، سایر فرایندهای گفت‌وگو باید روابط بین بخش‌هایی از جامعه را که در طول درگیری مسلحانه تقسیم شده یا باقی مانده‌اند، ایجاد یا بازیابی کند. این امر برای دست‌یابی به تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی لازم برای غلبه بر یک درگیری مسلحانه طولانی‌مدت، ضروری است.

۳. زمینه موجود خواستار تلاش برای تسهیل مشارکت بخش‌های که از نظر تاریخی محروم بوده‌اند، مانند زنان، قربانیان جنگ و اقلیت‌هاست. گنجاندن این بخش‌ها به افزایش مشروعیت بین‌المللی روند صلح کمک زیادی می‌کند.

۴. بحران‌هایی که در جریان مذاکرات به‌وجود می‌آیند همچنین فرصت‌هایی برای بهبود سازوکارهای پشتیبانی از گفت‌وگوها هستند.

۵. یک دولت درگیر در یک روند صلح باید دستگاه قانون‌گذاری را نیز شامل باشد و برداشت‌های قوه قضائیه را قبل از امضای توافقنامه در نظر بگیرد. اصلاحات قانون اساسی بهترین تضمین برای تحکیم تحول ساختاری یک کشور است.

۶. فرصت دادن به یک شورش برای تبدیل شدن آن به یک حرکت سیاسی عاری از زورگویی و تهدید، بهترین تضمین عدم تکرار درگیری‌های مسلحانه است. چنین تحولی را می‌توان با جلوگیری از انزوای بالقوه اجتماعی و سیاسی شورش، و همچنین توافق در مورد اقدامات انتقالی برای مشارکت سیاسی پیش از آن‌که یک گروه شورشی بتواند در شرایط برابر با جنبش‌های سیاسی تثبیت شده رقابت کند، افزایش دهد.

۷. کنار گذاشتن اسلحه توسط شورشیان و تغییر مکان و اصلاح بخش امنیتی دولت، فرایندهای تدریجی و وابسته به یک‌دیگر هستند که به ایجاد اعتماد کمک می‌کنند. شورشیان باید بدانند مشروعیت سختی که به‌عنوان یک بازیگر صلح به دست آورده‌اند را تنها با یک اشتباه در مدیریت سلاح‌ها از بین ببرند.

۸. اجرای توافقنامه‌ی صلح می‌تواند به سختی مذاکرات باشد. این امر در فیلیپین از طریق ایجاد نهادهای اجرایی توافقنامه ترکیبی که اجازه کار مشترک و تکمیلی بازی‌گران ملی و بین‌المللی، مدنی و نظامی، نهادی و جامعه مدنی را می‌دهد، مدیریت شده است.

۹. اجرای توافقنامه صلح به معنای رابطه نامتقارن قدرت است که برای دولت مطلوب است. اگر یک جنبش شورشی با اجرای توافقنامه موافقت نکند، مسلما توافقنامه مشروعیت خود را از دست می‌دهد.

۱۰ جامعه بین‌المللی نقش تعیین کننده در همراهی و حمایت از روند صلح دارد. اما نقش آن همیشه ثانویه است و جایگزین رهبری ملی نمی‌شود. دستور کار مذاکرا، جدول زمانی ، طراحی رایزنی‌ها، شرایط مرجع پشتیبانی بین‌المللی و سایر عناصر اساسی روند صلح بایدمنحصراً در اختیار بازی‌گران ملی باشد.