کتاب «فرهنگ فلسفه» در مرکز افغانستانشناسی رونمایی و نقد شد. این کتاب نوشته عبدالله نایبی در سال جاری توسط انتشارات تاک در ۴۵۵ صفحه نشر شده است. کتابی که بیشتر از ده سال روی آن کار شده و یک اثر «تک» و «پیشرو» در حوزه فرهنگ و اندیشه در افغانستان است. از جهتی میتوان گفت حتا این کتاب در حوزه زبان فارسی پیشرو و یگانه است، زیرا تنها فرهنگ فلسفه است که اصطلاحات و مکاتب فلسفی را با تمرکز بیشتر به اندیشه چپ و مارکسیسم مورد ارزیابی قرار داده است.
عبدالله نایبی در سال ۱۳۳۴ در کابل به دنیا آمده و اکنون ساکن فرانسه است. نایبی نویسنده، سیاستمدار و شاعر است و در شعر از پیروان نگرش رئالیسم سوسیالیستی میباشد. نایبی در سال ۱۳۷۹ نهضت آینده افغانستان و چهار سال قبل حزب نوین مردم افغانستان را بنیانگذاری کرد. همچنان در سال ۱۳۹۰ ائتلاف احزاب و سازمان های دموکراتیک و ترقیخواه را نیز در کابل ایجاد کرد. در کنار این فعالیتها، آقای نایبی چند کتاب را ترجمه کرده است که مهمترینشان عبارتاند از «مسائل اساسی ماتریالیسم دیالکتیک»، «انقلاب سوسیالیستی و روشنفکران» و «فردیت آفرینشی نویسنده».
فلسفه همچون نظرگاه بهسوی هستی
کارهای فرهنگی در افغانستان معمولا بازتاب چندان ندارد. واضح است که این کار دلایل فراوان دارد اما احتمالا مهمترین دلیلاش وضعیت آشفته سیاسی و اجتماعی باشد. مضاف براین، اما در کنار اینکه فعالیتهای فرهنگی در افغانستان بازتاب چندان ندارد، کارهای فلسفی در رده پایینتر قرار دارد. یعنی، اگر توجه به فعالیتهای فرهنگی را دارای سلسله مراتب در نظر بگیریم توجه به کار فلسفی در پایینترین مرحله قرار دارد. کار فلسفی در افغانستان نه دیده میشود و نه کسی ضرورت آن را درک میکند. در چنین وضعیتی انجام کار فلسفی حتا مایه استهزا و تمسخر بهحساب میآید و عقل همگانی انجام چنین کاری را مثل کوبیدن آب در هاون میدانند.
سخنرانان این برنامه عتیق اروند (دانشجوی فلسفه و پژوهشگر تاریخ) و سید حسین اشراق (نویسنده و پژوهشگر) بودند. اگرچند سخنرانان این برنامه در مجموع کتاب را مفید و مهم ارزیابی کردند اما در عینحال انتقاداتی را نیز بر کتاب وارد کردند.
سید حسین اشراق از فلسفه بهعنوان نظرگاهی بهسوی هستی نام برد و گفت «فلسفه همواره بهعنوان یک نظرگاه بهسوی هستی مطرح شده که حقیقت در کانون توجه آن قرار دارد.» آقای اشراق، با توجه به اهمیت کتاب «فرهنگ فلسفه» و کار فلسفی گفت «در رم باستان غذای مادری مادر بخشنده را فلسفه میگفتند» و ما باید ضرورت کارهای فلسفی را درک کنیم. همچنان اشراق از دشواریهای کار فلسفی، و بهخصوص فرهنگنویسی فلسفی سخن گفت و سخنانش را به نقل قولی مستند کرد: «بلندآوازگی آرزوی هر نویسنده است اما یک فرهنگنویس امیدی جز این ندارد که از آفت سرزنش برکنار باشد.»

آقای اشراق نکاتی را بهعنوان ویژگیهای مثبت کتاب تذکر داد. داشتن زبان شیوا و بیتکلف، آشنایی کافی نویسنده با فلسفه یونان باستان، فلسفه ابن سینا، فلسفه مارکس و برخورداری از استدلالهای منطقی مهمترین ویژگیهای مثبت و برجسته این کتاب شمرده شد. همچنان ایشان علاوه کرد که از سطوح استدلالی کتاب پیداست که نویسنده آشنایی قابل قبول با منطق صوری دارد و این در حالی است که به اهمیت منطق در افغانستان به اندازه کافی پی برده نشده. از اینرو همین امر میتواند یکی از نقاط قوت کتاب و نکته مثبت برای نویسنده کتاب قلمداد شود. در کنار اینها، آقای اشراق افزود که استفاده از منابع دست اول و به زبان فرانسوی به اعتبار و اهمیت این کتاب افزوده است. اشراق در بخش اخیر این قسمت از سخنانش افزود که برخورد انتقادی در بعضی موارد با مکتب مارکسیسم (با توجه به گرایش خود نویسنده به این مکتب) نکتهی قابل تأمل و قابل دفاع است. زیرا عموما کسانی که به یک نحله فکری گرایش پیدا میکنند چنان تحت تأثیر آن قرار میگیرند که به ندرت اتفاق میافتد از روزنه انتقادی به آن مکتب فکری نگاه کنند. این امر خودش یک نکته منفی است و اما خوشبختانه در این کتاب ما شاهد چنین چیزی نیستیم.
ترجمه و تفکر
سخنران بعدی این برنامه عتیق اروند بود. اروند در بخش اول سخنانش اشارههای بسیار مختصر به خود کتاب کرد اما بیشتر به مباحث کلیتر و تخصصی در حوزه فلسفه و ترجمه رو آورد. ایشان در بخشی از سخنانش به بازگشایی و توضیح مبحث «ترجمه-تفکر»، که برای اولینبار توسط مراد فرهادپور در ایران مطرح شد، پرداخت و از امکان تفکر در قالب ترجمه سخن گفت. به هرحال، به باور اروند کتاب فرهنگ فلسفه «در میانه روند مطالعات فلسفی یک فرد باید قرار گیرد. چرا که این کتاب برای فرد مبتدی بسیار دشوار است و برای فردی که سالهاست با مطالعات فلسفی درگیر است، به مثابه یک درآمد به واژگان تخصصی بهشمار میرود.»
عتیق اروند در بخش دوم سخنانش، که درباره «ترجمه» صحبت میکرد، با اشاره به ترجمه و معادلسازی در زبان فارسی گفت: «مبحث ترجمه خود مدتهاست که بدل به یک مفهوم فلسفی شده که میتوان پیرامون آن بحثهای فراوانی را به راه انداخت.» تأکید اروند در این مورد پیش از همه بر مواجهه بنیامین و دریدا بر سر چیستی و چگونگی ترجمه بود. اروند گفت «به باور دریدا، در ترجمه زبان اصل، زبان مقصد و به اصطلاح زبان مادری است. ترجمه باید با کمترین ابهام ارائه شود، واژهها بر پایه ریشهشناسی زبان مقصد انتخاب شود و متناسبسازی با درنظرداشت دایره واژگانی فلسفه یک فیلسوف صورت گیرد.»

همانطور که گفته شد عتیق اروند بیشتر به مباحث تخصصیتر و نه لزوما مرتبط به خود کتاب «فرهنگ فلسفه» پرداخت و به نقد و بررسی این کتاب نپرداخت اما سید حسین اشراق کتاب را از هر دو زاویه به بررسی گرفت. بهرغم اینکه آقای اشراق در بخش اول سخنانش از نکات مثبت کتاب یادآوری نمود اما از کاستیهای آن نیز بازگشایی کرد. اشراق نداشتن فهرست نمایه، شرح و بسط آراء و اندیشههای فیلسوفان قدیم بیشتر از مکاتب فلسفی و فیلسوفان معاصر، نقلهای قولهای گاها بیشازحد طولانی و تذکر بعضی مطالب بیربط به حوزه فلسفه را از جمله کاستیهای کتاب برشمرد.