روشنفکران جایزالچهارتا | طنز

روشنفکران جایزالچهارتا | طنز

امروز در حاشیه‌ی یک مجلس زیبای فرهنگی به مناسبت هشتم مارچ، روز بین‌المللی زن، لحظه‌ای با داکتر پوینده، برگزارکننده‌ی این مجلس، گفت‌وگو کردم. آقای داکتر پوینده هرساله محفل تجلیل از این روز را برگزار می‌کند.

من: جناب پوینده، من از پیرارسال به این‌سو می‌خواهم از شما سوالی بپرسم اما می‌ترسم ناراحت‌تان کنم.

داکتر پوینده: خواهش می‌کنم. بپرسید، ولی تبلیغات بود. حقیقت نداشت.

من: شما می‌دانید سوال من درباره‌ی چیست؟

داکتر پوینده: حتما درباره‌ی همان کلیپ ویدیویی است که نشان می‌دهد من در محفل چهار سال پیش با مشت به صورت خانم پروین آزاد می‌زنم.

من: نه نه، من از آن ماجرا اطلاع ندارم.

داکتر پوینده: خوب، مقصد آن کلیپ را ساخته بودند تا مرا بدنام کنند. من با مشت زدم البته. مشت هم نبود. با کاردک بغل دست خود زدم. به خاطری که آن خانم مرا نامرد گفت؛ ولی در کلیپ طوری نشان می‌دهند که گویا من با مشت به صورت خانم آزاد زده‌ باشم. سرعت و شدت ضربه را ادیت کرده‌اند.

من: به هر حال، من آن کلیپ را ندیده‌ام و از آن ماجرا اطلاع ندارم. سوال من درباره‌ی زندگی شخصی خودتان بود.

داکتر پوینده: بفرمایید.

من: شما هر سال محفل تجلیل از روز بین‌المللی زن را برگزار می‌کنید. ولی خودتان سه همسر دارید. درست است؟

داکتر پوینده: بلی، درست است.

من: می‌خواستم نظر خودتان را در این مورد بدانم. چه توجیهی برای این قضیه دارید؟

داکتر پوینده: هیچ توجیهی ندارم.

من: یعنی به نظرتان داشتن سه همسر به‌ صورت همزمان نادرست است؟

داکتر پوینده: صددرصد. نادرست کلمه‌ی ملایمی است. این کار جفا و خیانت است در حق زنان.

من: ولی شما سه همسر همزمان دارید.

داکتر پوینده: درست است. من متاسفانه زمانی مرتکب این خطای شنیع شدم که نادان بودم. جوان بودم، خام بودم، مغرور بودم، نمی‌فهمیدم. زشتی این کار را درک نمی‌کردم. ولی حالا متوجه شده‌ام. باور کنید، شده که خیلی شب‌ها به خاطر همین مسأله‌ی سه همسری تا صبح بیدار بوده‌ام. غصه دارد. رنج دارد.

من: ولی…

داکتر پوینده: ولی چه؟ چاره‌ چیست؟ این بیچاره خانم‌ها را حالا طلاق بدهم و به امان خدا رها کنم؟ کاری است که در زمان جهالت من شده. اگر من این توانایی فکری فعلی را می‌داشتم به هیچ صورت سر خانم اول خود دو زن دیگر نمی‌آوردم. احمق بودم؛ کله‌ام کار نمی‌داد. از حقوق زن هیچ چیز نمی‌دانستم.

من: ولی اگر اشتباه نکنم با این همسر سومی خود چهار سال پیش ازدواج کردید. درحالی‌که سال‌های قبلش هم از روز زنان تجلیل می‌کردید.

داکتر پوینده: همین را می‌خواستم عرض کنم. من تا چهار سال پیش یک انسان نادان و خودخواه بودم و فکر می‌کردم که احترام به حقوق زنان یعنی برگزاری مجلس و این چیزها. سعی می‌کردم به صورتی کاذب خودم را مدافع حقوق زنان نشان بدهم. اما به کمک همین خانم سوم به تدریج متوجه شدم که حقوق زن عمیق‌تر از این چیزهاست و باید به راستی به زن به عنوان یک انسان احترام گذاشت.

من: شاید حرف‌تان درست باشد. ولی همین ماه گذشته خانم شامیلا منصوری، شاعر و هنرپیشه، ادعا کرد که شما از او خواستگاری کرده‌اید.

داکتر پوینده: من از خانم منصوری معذرت می‌خواهم. آن کار من انصافا بسیار نابجا بود. او هم بی‌درنگ تقاضای ازدواج مرا رد کرد.

من: اگر رد نمی‌کرد، با ایشان ازدواج می‌کردید؟

داکتر پوینده: به هیچ وجه.

من: پس چرا درخواست ازدواج دادید؟

داکتر پوینده: این که می‌گویند انسان جایزالخطاست یعنی چه؟ یعنی همین. من در آن زمان متأسفانه عقلم را از دست داده بودم و مثل یک انسان جاهل رفتار کردم. حالا که یادم می‌آید به خود می‌گویم یک مرد چقدر باید نسبت به حقوق همسران دیگر خود بی‌اعتنا باشد که دست به چنان کاری بزند. واقعا خجالت‌آور است.

من: تشکر از فرصتی که دادید. سپاسگزارم.

داکتر پوینده: تشکر از شما. خانم منصوری مرا بلاک کرده.

دیدگاه‌های شما
  1. آقای هاتف خوب می نویسد، ولی انصافاً همین طنز که طنز نبود. چیزی که در این به اصطلاح نبود دیده نمیشود خنده است. شما یکی دو بار بخوانید تا متوجه منظور بنده شوید.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *