اشاره: در طرحی که از سوی وزارت خارجه امریکا به حکومت، رهبران سیاسی افغانستان و گروه طالبان پیشکش شده، در مورد سرنوشت کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان آمده است که این کمیسیون مطابق قانون اساسی فعلی افغانستان ایجاد شده و در حکومت مشارکتی صلح به کارش ادامه میدهد، اما با اضافهشدن تعدادی از اعضای طالبان به هیأت رهبری این کمیسیون. در عینحال در طرح تازه امریکا چند بار به مسأله عدالت انتقالی اشاره شده که در شرایط کنونی بحث روی عدالت انتقالی با روند صلح جاری و واقعیتهای که در جریان است، بهخصوص رهایی زندانیان طالبان در تضاد است. در همین رابطه گفتوگویی داشتیم با شهرزاد اکبر، رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان.
افغانستان در شرایط حساس قرار دارد، از یکسو پروسه صلح در جریان است و از سوی دیگر جنگ و خشونتها شدت گرفته است. در این میان کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان که کارویژهاش حمایت، بهبود و نظارت بر رعایت حقوق بشر در افغانستان است، چقدر در این زمینه فعال بوده و به چه اندازه کارش را درست انجام داده است؟ بهخصوص در زمینهی مشارکت معنادار قربانیان جنگ در پروسه صلح افغانستان.
اکبر: شروع کار رهبری جدید کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان از تابستان سال ۲۰۱۹م، همزمان با شروع تشدید بحثها در مورد صلح بود. اتفاقا چند روز پیش از شروع کار ما، جلسه بزرگ میان نمایندگان جمهوریت و طالبان در دوحه برگزار شد. به همین خاطر وقتی ما کار خود را شروع کردیم مباحث برای ما تازه بود و ما از اینجا شروع کردیم که کمیسیون چه نقش میتواند داشته باشد.
نهادهای ملی حقوق بشری ساختارهای بینالمللی هستند، به این معنا که تمام اعضای خانواده ملل متحد باید یک نهاد ملی حقوق بشر داشته باشند. کشورهای همسایه و دیگر کشورهای جهان نهادهای ملی حقوق بشری دارند. ولی اکثر نهادهای ملی حقوق بشری تمرکزشان روی نظارت از برخورد دولتها در مورد مسائل حقوق بشر است. چون در شرایط صلحآمیز کار میکنند، بیشتر روی عملکرد یک گروه نظارت میکنند.
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان چون در کشوری در حال منازعه فعالیت میکند، باید بر عملکرد دولت و نیروهای مخالف دولت نظارت کند، بهخصوص در رابطه به حقوق بشردوستانه بینالمللی و رعایت حقوق افراد ملکی در منازعه. وقتی مطالعات خود شروع کردیم که نقش کمیسیون چگونه میتواند در روند صلح مؤثر باشد، متوجه شدیم که نمونههای زیاد وجود ندارد که نقش نهادهای ملی حقوق بشری در روند صلح را بررسی کرده باشد. چون معمولا نهادهای ملی حقوق بشری بعد از موافقتنامه و در نتیجهی موافقتنامه صلح بهوجود میآیند. چنانکه کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان نیز برای نخستینبار در توافقنامه بن ذکر شده بود.
آن وقت زمزمههایی وجود داشت که ممکن است برخی از اعضای رهبری کمیسیون شامل هیأت مذاکرهکننده باشند. بنابراین ما بعد از بحثهای طولانی به این نتیجه رسیدیم که این پیام را به طالبان و دولت برسانیم که کمیسیون بهعنوان یک نهاد بیطرف در این روند میخواهد بهعنوان یک ناظر عمل کند و نمیخواهد بخشی از ساختارهای دولتی و حکومتی باشد. بعد از اینکه پیام را به هر دو طرف رساندیم، این پیام را هم رساندیم که ما آمدهایم در جریان مذاکرات در مورد مسائل حقوق بشری به هر دو طرف مشوره بدهیم. در نهایت محور دادخواهی خود را در روند مذاکرات حقوق بشر و حقوق قربانیان تعیین کردیم. تا این مرحله بحث ما در مورد پروسه صلح بوده، چرا که تاکنون هر دو طرف مذاکرهکننده وارد بحث محتوایی نشدهاند، بلکه بیشتر بحث در مورد پروسه بود. در پروسه تأکید ما روی همهشمول بودن پروسه بود. به این معنا که دو طرف پروسهی را شکل بدهند که در صداهای مردم افغانستان، صدای زنان، صدای قربانیان و صدای گروههای مختلف شنیده شود. در این رابطه پیشنهادهای مشخص به دو طرف مذاکرهکننده و کشورهای دخیل در این پروسه داشتیم. تا ماه دسامبر تلاش کردیم که فضایی را ایجاد کنیم که وقتی بحث روی محتوا میآید قربانیان هم شرکت کنند و صدایشان توسط هر دو طرف مذاکرهکننده شنیده شود. ولی فراتر از آن میخواستیم که در آجندای مذاکرات حقوق قربانیان گنجانده شود و آجندای مذاکرات مسائل حقوق بشری را در قلب مذاکرات قرار بدهد تا ما بتوانیم به توافقنامهای دست بیابیم که بتواند دستاورهای حقوق بشری مردم افغانستان را حفظ کند.
در قالب وزارت دولت در امور صلح و همچنان در درون تیم مذاکرهکننده جمهوری اسلامی افغانستان، کمیتهای در رابطه به مسائل حقوق بشری بهویژه حقوق زنان و حقوق قربانیان ایجاد شده، کمیسیون چقدر با این کمیتهها هماهنگ است؟
اکبر: ما از بودن یک کمیته در داخل هیأت مذاکرهکننده که تمرکزش روی حقوق قربانیان و حقوق بشر است، استقبال کردیم و اعلام آمادگی کردیم که همراه آنها همکاری کنیم. همچنان در وزارت صلح. اینها کمک میکند که گفتمان حقوق بشر بخشی از مذاکرات صلح باشد. اما برای اینکه واقعا بتوانیم به مسائل حقوق بشری بهطور جدی در روند صلح بپردازیم و حقوق قربانیان جدی گرفته شود، نیاز داریم که هر دو طرف مذاکرهکننده به این موضوعات بپردازند. با فهم اینکه این موضوعات سیاسی نیستند. دید ما این نیست که حقوق بشر به نفع یکی از طرفین مذاکرهکننده است. حقوق بشر برای همه است و در دولت آینده که طالبان بخشی از آن باشند، به نفع طالبان و حکومت است.
بسیار مهم است که به یاد بیاوریم با تغییر در ترکیب حکومت و تغییر در ساختارها در تعهدات تغییر نمیآید. بخشی از تعهدات پابرجا میماند و حکومت پساصلح مکلف است که به این تعهدات پایبند بماند. به هر میزان در مورد تعهدات بینالمللی و مکلفیتهای افغانستان در مورد مسائل حقوق بشری در میز مذاکره بحث شود، طبعا کمک میکند که در آینده از صلح بهتر محافظت کنیم.
در تجربه کشورهای دیگر در زمینه حل منازعه و مذاکرات صلح، تجربههای موفق بوده که مسائل حقوق بشری را جدی گرفتهاند. بهطور مثال تجربه کلمبیا که در آنجا گروههای قربانیان جنگ در جریان مذاکرات نقش برجسته داشتند و بهطور مدیریتشده آنها در پروسه دخیل شدند. کمیسیون حقوق بشر با توجه تجربههای اینچنینی در جریان پروسه صلح چه کارهای را کرده و چقدر موفق بوده؟ اصلا در این زمینه برنامه دارید؟
اکبر: ما در تابستان سال گذشته چهار پیشنهاد مشخص را با هر دو طرف مذاکرهکننده مطرح کردیم. با الهام از تجربه کلمبیا یکی از پیشنهادهای ما حضور و روایتهای قربانیان جنگ بود. بحثهای متعدد دربارهی این پیشنهاد داشتیم، مشخصا با جمهوری، چون طالبان کمتر به این موضوعات حداقل در آن زمان علاقهمندی نشان میدادند. در اصول مخالفت وجود نداشت. فهم ما هم همین بود که وقتی بحث روی آجندای مذاکرات میآید، در این مرحله قربانیان را وارد بحث میکنیم که بیایند در مورد آجندا صحبت کنند و بعد خواستها، دیدگاهها و روایتهایشان را با هر دو طرف مطرح کنند تا در چارچوب سیاسی که بعد از ختم جنگ ساخته میشود، این دیدگاهها و خواستها در نظر گرفته شوند. مذاکرات صلح را از جاییکه ما شروع کردیم و از جاییکه کلمبیا شروع کرد، بسیار متفاوت است. وقتی کلمبیا وارد پروسه صلح شد آنها یک قانون قربانیان داشت، یک سند قانونی که مشخصا در مورد حقوق قربانیان بود. در کلمبیا یک دیتابیس ملی قربانیان وجود داشت و میزان انسجام نهادهایی که در راستای حقوق قربانیان کار میکردند، بهتر از وضعیت افغانستان بود. واقعیت این است که در بعضی بحثها ما پس ماندهایم، مثلا در افغانستان برای بهبود یک چارچوب حقوقی در حمایت از قربانیان جنگ بهصورت همهشمول کار نشده است. مثلا برای قربانیان تروریسم کار شده، ولی میفهمیم که قربانیان منازعه افغانستان به یک تعریف گستردهتر نیاز دارد.
در افغانستان تنها گروه طالبان نیستند که علیه حکومت فعالیت نظامی دارند، گروههای مختلف تروریستی در اینجا علیه نظام فعالیت دارند. ولی عمدهترین این گروهها طالبان بودهاند. در ۱۹ سال گذشته حکومت افغانستان هیچگاه یک تعریف مشخص از گروه طالبان ارائه نکرده است و هنوز هم در پروسه دوحه یک تعریف مشخص از گروه طالبان ندارد. شما که بهطور متمرکز بر فعالیتهای این گروهها نظارت میکنید، فعالیتهایی که همواره منجر به کشتار افراد ملکی شده است، در چنین شرایطی تعریف کمیسیون مستقل حقوق بشر از گروه طالبان چیست؟
اکبر: از دید کمیسیون حقوق بشر تمام گروهها بهشمول دولت و نیروهای خارجی، تمام کسانیکه در منازعه افغانستان دخیل هستند و بر حفاظت از افراد ملکی مسئولیت دارند. طالبان هم همین مسئولیت را دارند. وقتی ما گزارش سالانه تلفات افراد ملکی را منتشر میکنیم، عاملان را دستهبندی میکنیم که گروههای مخالف دولت بهصورت عموم و مشخصتر طالبان و داعش را بهعنوان دو گروهی که مسئولیت بیشتر حملات را برعهده میگیرند و حضورشان در جنگ و آسیبرساندن به افراد ملکی پررنگتر بودهاند، دستهبندی میکنیم.
در مواردی با استفاده از متدولوژی که داریم اگر بتوانیم تثبیت کنیم که دقیقا چه کسانی عاملان تلفات افراد ملکی بوده، نیروهای حکومت، نیروهای خارجی یا نیروهای طالبان و داعش بوده. ما عاملان را مشخص میکنیم و در مواردی که مشخص نیست، ذکر میکنیم که عاملان نامشخص است. ولی برای ما چیزی که مهم است این است که تمام طرفهای جنگ قواعد جنگ را بپذیرند و رعایت کنند تا افراد ملکی آسیب نبینند.
این موارد «بایدها» است، میخواهم در مورد «استها» صحبت کنیم، مشخصا تعریف شما از گروه طالبان چیست؟
اکبر: من فکر نمیکنم که وظیفهی ما تعریف گروه طالبان باشد. طالبان یکی از گروههای مخالف حکومت است که عملا بر علیه حکومت افغانستان میجنگند. موارد نقض حقوق بشر توسط طالبان بسیار گسترده است. یکی از نهادهای که موارد نقض حقوق بشر از سوی طالبان را مستند ساخته، کمیسیون حقوق بشر است. تمام مواردی که حملات عمدی به افراد ملکی شده و طالبان مسئولیت آن را برعهده گرفته، مثل حمله بالای خبرنگاران طلوع، حملاتی که در روستاها بالای مساجد صورت گرفته و مشخصا طالبان مسئولیتاش را برعهده میگرفتند یا منابع کافی وجود داشت که مشخص میکرد این حملات را طالبان انجام دادند؛ بهشمول حملاتی که مصداق «جنایات جنگی» هستند و توسط طالبان اتفاق افتاده. ولی ما برخورد و عملکرد تمامی گروهها را در جریان منازعه مستندسازی میکنیم. هر عملکرد را بر مبنای تعریف حقوقی که با توجه به مصداقها داریم، دستهبندی میکنیم. تمام این موارد را نهتنها دستهبندی میکنیم، بلکه در اختیار مردم هم قرار میدهیم تا در آینده بتواند برای محاکمه عاملان، حسابدهی و حقوق قربانیان استفاده شود.
قواعد و قوانین حقوق بشردوستانه بینالمللی انواع جرمها را مشخصا تعریف کرده. مثلا نسلکشی، جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی و …، گروه طالبان کدام یک از نوع جرمها را در افغانستان مرتکب شدهاند و شما کدام موارد را مستندسازی کردهاید؟
اکبر: من باید دوباره به گزارشهایم مراجعه کنم، بهخاطریکه تعریف نسلکشی بسیار مشخص است و تعریف جنایت علیه بشریت هم مشخص است. ولی مواردی است که طالبان دخیل بودهاند که میتواند مصداق جنایت جنگی باشد. هدف قراردادن افراد ملکی جنایت جنگی است. فرد ملکی اگر تصادفا در جریان جنگ آسیب میبیند مسألهی جدا است، ولی اگر بهصورت عمدی فرد یا محل ملکی مورد هدف قرار میگیرد، این میتواند مصداق جنایت جنگی باشد، که شامل حملات انتحاری در محلات مزدحم که افراد ملکی در آنجا رفتوآمد دارند، مثل مکاتب، شفاخانهها و مساجد.
من دقیق گفته نمیتوانم، ولی مصادیق جنایت جنگی در مورد طالبان وجود دارد. باید تصریح کنم اتهامات جنایت جنگی در مورد نیروهای خارجی و نیروهای امنیتی افغانستان نیز وجود دارد.
در طرح پیشنهادی وزارت خارجه امریکا برای صلح افغانستان که اخیرا با حکومت و رهبران سیاسی افغانستان شریک شده، آمده است که کمیسیون حقوق بشر مطابق قانون اساسی فعلی ایجاد گریده، به کار خودش ادامه میدهد، اما با اضافه شدن اعضای طالبان در این کمیسیون. با حضور اعضای طالبان در بدنهی کمیسیون، مشروعیت حقوق بشری کمیسیون را چگونه میبینید؟ گروهی که عملا مرتکب جنایات جنگی و نسلکشی شدهاند.
اکبر: شما را یک قدم پیش از این سوال میبرم؛ کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در یک چارچوب قانونی عمل میکند. این چارچوب قانونی یک چارچوب ملی و بینالمللی است. براساس چارچوب بینالمللی کمیسیون حقوق بشر افغانستان باید اعضایش بر مبنای اصول پاریس انتخاب شود. بر مبنای اصول پاریس یکی از لازمهها این است که اعضای هیأت رهبری کمیسیون حقوق بشر افغانستان در یک پروسه مشورتی با نهادهای جامعهی مدنی شناسایی شوند؛ یعنی پروسه باید مشورتی باشد. افراد مستقل باشند و بتوانند تنوع دیدگاهها در جامعه را انعکاس بدهند. به همین دلیل در ساختار فعلی کمیسیون یک عالم دین است. عالمان دین یک قشر بسیار مهم در جامعهی افغانستان است. ولی شرط این است که افراد غیرسیاسی باشند. کسانیکه کمیشنر کمیسیون حقوق بشر هستند باید از تعلقات سیاسی قبلی خود ببرند و یا اینکه افرادی نباشند که صرفا بهخاطر فعالیتهای سیاسیشان شناختهشده هستند. یعنی افرادی باشند باشند که بیشتر پیشینه حقوق بشری دارند. برعلاوه دانش حقوق بشری داشته باشند. در کنار مواردی که اصول پاریس تعیین کرده، تعداد کمیشنران کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان براساس قانون کمیسیون تعیین شده است. یعنی اگر بخواهید تعداد کمیشنران را افزایش دهید، باید در قانون تغییرات بیاید که آن هم پروسه خودش را دارد.
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در اواخر سال ۲۰۱۹م، یکبار دیگر در رتبهیندی جهانی در بین نهادهای حقوق بشری بهخاطر استقلالش رتبه الف را گرفت. این رویداد بعد از آن بود که رهبری جدید کمیسیون معرفی شد. فکر میکنم تا حدی منتظر بودند که هیأت رهبری جدید معرفی شوند تا براساس آن تصمیم بگیرند که کمیسیون تا چه حد میتواند استقلال خودش را حفظ کند. به اینخاطر اینها توضیح میدهم که هر تصمیمی که در مورد کمیسیون گرفته میشود، به اعتبار کمیسیون و اعتبار افغانستان از لحاظ رعایت حقوق بشر تبعات دارد.
اگر اعضای طالبان عضو کمیسیون شوند، مشروعیت حقوق بشری کمیسیون را چگونه میبینید؟
اکبر: قضاوت در مورد مشروعیت کمیسیون کار من نیست، کار مردم افغانستان است. من یک عضو کمیسیون هستم و کمیسیون هم بهعنوان یک نهاد ملی در یک چارچوب بینالمللی فعالیت میکند. من فکر میکنم که قضاوت در مورد مشروعیت کمیسیون را در آن زمان هم از مردم خواهد داشتیم و هم از نهادهای که کمیسیون را ارزیابی و رتبهبندی میکنند.
با حضور اعضای طالبان در بدنهی کمیسیون مشکل ندارید؟
اکبر: من با نقض اصول پاریس مشکل دارم. بهعنوان یک فعال حقوق بشر فکر میکنم که کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان بهعنوان یک نهاد ملی حقوق بشری یکی از دستاوردها است که برای افغانستان اعتبار میآفریند. افغانستان در سطح منطقه و جهان شدیدا به این اعتبار نیاز دارد. من فکر میکنم که در صورت اصول پاریس رعایت شود، اعبتار کمیسیون و اعتبار افغانستان آسیب نمیبیند و کمیسیون میتواند کار خود را دوام بدهد. اختطلافنظر و اختطلافدیدگاه بخشی از کار کمیسیونی است. اگر کمیسیون در وضعیتی قرار بگیرد که بهخاطر معاملات سیاسی و قرارداد صلح که در واقع بیشتر یک قرارداد سیاسی است، اعتبار و استقلالیتاش زیرسوال برود، طبعا عواقبش واضح است.
اگر کمیسیون توان کار خود را بهعنوان یک نهاد مستقل از دست بدهد، برای من و همکارانم دشوار است که برای کمیسیون کار کنیم. آن وقت نهتنها بستگی به عضویت دارد، بلکه به فضای کاری و قانون اساسی هم ربط دارد؛ یعنی تا چه حد قانون اساسی فعلی و تعهدات حقوق بشری افغانستان رعایت میشود. فرض کنیم که یک نفر هم از سیاسیون طالب به کمیسیون نپیوست، ولی فضا برای کار نماند و به استقلال کمیسیون احترام گذاشته نشد، در آنصورت با سوالات جدی روبهرو میشویم.
در طرح پیشنهادی وزارت خارجه امریکا، شورای عالی فقه اسلامی در نظر گرفته شده، آیا ایجاد چنین شورا، با توجه به شناختی که از طالبان داریم و تأکید آنها بر اجرای قوانین شرعی، در تضاد با مبانی و ارزشهای حقوق بشری نیست؟ مثلا در مسائلی همچون حقوق زنان، آزادیهای فردی و بسیاری از ارزشهای بنیادی حقوق بشری.
اکبر: در مورد طرح این شورا سوالات بسیاری وجود دارد که تا پاسخ آنها را ندانیم قضاوت درباره آن بسیار دشوار است. ما این سوالات را با امریکاییها در میان گذاشتهایم، در واقع از طرف کمیسیون ۳۴ سوال در مورد این طرح مطرح کردهایم. بیشتر تمرکز ما روی مسائل حقوق بشری بوده است. سوالات در این مورد که هر ساختاری که ساخته میشود تا چه حد تنوع افغانستان را انعکاس میدهد. در این ساختار جایگاه اقلیتهای مذهبی چیست؟ جایگاه زنان چیست؟ ساختارها چقدر دموکراتیک است؟ با وجود اینهمه ساختارهای متفاوت چگونه میتوانیم استقلال قضایی را احترام بگذاریم؟ این اصل را که ما سه قوه داریم چطور میتوانیم احترام بگذاریم؟ اکثر سوالات ما بر محور همهشمول بودن، رعایت تنوع افغانستان و رعایت حضور معنادار زنان و همچنان عواقب همهی آن تغییراتی که در آنجا پیشنهاد شده، است. عواقب آنها بر وضعیت حقوق بشری تکتک مردم افغانستان تأثیر میگذارد. اگر با این طرح پیش برویم نهتنها اینکه نگرانیهای جدی را خلق میکند، بلکه عملیبودن بسیاری از ساختارهایی که پیشنهاد شده هم زیر سوال است.
در طرح پیشنهادی وزارت خارجه امریکا، چند بار به مسأله عدالت انتقالی پرداخته شده، میخواهم بپرسم که در شرایط کنونی تعریف کمیسیون از عدالت انتقالی چیست؟
اکبر: وقتی شما عدالت انتقالی یا حق قربانیان را در سند امریکاییها میبینید، آن را امریکاییها مطرح نکرده. متأسفانه حکومت قبلی امریکا در مورد رسیدگی به حقوق قربانیان بسیار عملکرد ضعیف داشته است. شما از واکنش حکومت پیشین امریکا به محکمه جزایی بینالمللی میتوانید ببینید که واقعا حقوق قربانیان چقدر برای آنها مهم بوده است.
اینکه در طرح به عدالت انتقالی اشاره شده یک گپ خوب است و ما از آن استقبال میکنیم، ولی این در نتیجهی تلاش نهادهای مدنی افغانستان، رسانههای افغانستان بهشمول «اطلاعات روز» و سایر افراد است که در سالهای گذشته تلاش کردند تا حقوق قربانیان را به یک موضوع بحث مبدل کردند. از این لحاظ این ابتکار خود افغانها است که این موضوع را زنده کردند، با آنکه مطرح کردن این مسائل میتواند عواقب جانی برای رسانه و نهادهای جامعهی مدنی داشته باشد. با وجود آن با قربانیان کار کردند، قصههایشان را انعکاس دادند که در نهایت به موضوعی تبدیل شد که در روند صلح اجتنابناپذیر است که موضوع حقوق قربانیان را نایده بگیرند.
وقتی از عدالت قربانیمحور صحبت میکنیم، برای کمیسیون مهم است که بدون کدام تبعیض و تمایز تمامی قربانیان ملی جنگ و تمام انواع آسیبهای که دیدهاند به رسمیت شناخته شوند. ما وقتی در مورد قربانیان فکر میکنیم، در این مورد فکر نمیکنیم که این را طالب قربانی کرد، این را حکومت قربانی کرد یا داعش قربانی کرد، ما به این فکر میکنیم که چقدر افغانها از حملات انتحاری آسیب دیدهاند، چقدر افغانها از ماینهای کنار جاده آسیب دیدهاند، چقدر افغانها از عملیات شبانه آسیب دیدهاند و چقدر افغانها از حملات هوایی آسیب دیدهاند. متأسفانه خانوادههای هستند که چندین نوع آسیب را پی در پی تجربه کردهاند؛ یکبار از یک نوع خشونت آسیب دیدهاند، یکبار از نوع دیگر. ما میخواهم تمام این قربانیان با تمام تنوع به رسمیت شناخته شوند. حکومتی که پس از صلح به میان میآید به جبران خسارت تعهد داشته باشد. این مسأله بسیار مهم است، آنهم در شرایط اقتصادی افغانستان. وقتی ما از جبران خسارت میگوییم، منظور ما این نیست که یک معاش ماهانه در نظر گرفته شود یا مقدار پول به خانوادهها داده شود، بلکه واقعا فکر شود که قربانیان چطور میتوانند بخشی از توسعه افغانستان باشند و به تمامی نیازهایشان مثل رواندرمانی و خدمت اجتماعی در حد ممکن رسیدگی شود.
در کنار این مسائل، درک ما این است که افغانستان به یک پروسه حقیقتیابی نیاز دارد. پروسه حقیقتیابی که بهطور رسمی از سوی حکومت و دولت پس از صلح حمایت شود. چرا که افغانها رنج و آلام را که دیدهاند بتوانند بیان کنند. مستندسازی شود تا در پروسههای قضایی از آن استفاده شود. در کنار آن بتوانند یاد و خاطره عزیرانشان را گرامی بدارند و در عینحال خود را بخشی از تاریخ این کشور بدانند و دردهایشان از این طریق التیام پیدا کند. طبعا وقتی بحث عفو و بخشش میشود – چنانکه در توافقنامه نیز اشاره به جرمهای سیاسی شده که من نمیدانم منظور از جرم سیاسی چیست؟ چرا که در جوامع دموکراتیک جرم سیاسی نداریم – میخواهیم طرفین این را به خاطر داشته باشند که طرفین مذاکرهکننده صلاحیت بخشش نقض گسترده حقوق بشر و جرایم جنگی ندارند.
برنامهي کمیسیون برای صلح قربانیمحور چیست؟
اکبر: کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان چند کار را همزمان انجام داده است. یکی طرحهای مشخص در مورد حضور قربانیان در پروسه به هر دو طرف و امریکاییها پیشنهاد کرده. در مرحلهی دوم یک سلسله اصول اساسی برای مذاکرات صلح مطرح کردیم که امیدواریم این اصول اساسی در موافقتنامه صلح انعکاس داده شود تا بتواند حقوق قربانیان را در وضعیت پس از صلح تضمین کند. در کنار آن ما در حال افزایش دانش همکاران خود و نهادهای جامعهی مدنی در مورد میکانیزمهای مشخص هستیم. چرا که میکانیزمهای عدالت قربانیمحور ساده نیست. وقتی شما از کمیسیون حقیقتیاب صحبت میکنید، ممکن طرفین روی ورق امضا کنند که بله ما کمیسیون حقیقتیاب تشکیل میدهیم، ولی ۲۰ سال بعد هنوز کمیسیون تشکیل نشود، بهخاطریکه جزئیات در مورد ترکیب، چگونگی کار، استقلال و منابع مالی بهطور تخنیکی روی کار آن کار نشود، به نتیجه نمیرسیم. به همین خاطر تلاش داریم تا خود را آماده کنیم که برای میکانیزمهای مختلف چه نسخههایی را میتوانیم ارائه کنیم که فراتر از چیزی روی ورق باشد.
در طرح امریکاییها مشخصا به حقیقتیابی، آشتی و عفو اشاره شده، این مفاهیم در کنار همدیگر یک نقشهی راه را ترسیم میکند، شما چقدر با این نقشهی راه در زمینه عدالت انتقالی موافق هستید؟
اکبر: دقیقا، به همین دلیل ما روی رسیدگی به نیازهای قربانیان تأکید میکنیم. فقط بیان حقیقت کافی نیست که به نیازهای متنوع قربانیان رسیدگی کرده بتوانید. وقتی یک نفر آسیب میبیند مسئولیت دولت پس از صلح است که این آسیب را در حدی ممکن است ترمیم کند. این مسئولیت اخلاقی، حقوقی و دینی است، بهخاطریکه در متون دینی نیز به جبران خسارت به افراد ملکی که در جنگ آسیب میبیند، تأکید شده است. از اینخاطر این مسأله را میخواهیم جدی گرفته شود.
مسأله دیگری که مرتبط به عفو است، دسترسی به عدالت است. در روندهای صلح معمول است که عفو صورت میگیرد، ولی پیمانه عفو و کدام نوع جرایم عفو شود. یعنی جزئیات بسیار مهم است. آیا کسی را میتوانید ببخشید که بین مردم ملکی انتحاری کرده است؟ آیا شما میتوانید قومندانی را که عقده شخصی با کسی داشت و رفت چهار نفر جوان را به نام طالب کشت، میتوانید ببخشید؟ نه. به اینخاطر بسیار مهم است که در مورد عفو باید گپ بزنیم که چه نوع عفو؟ کدام نوع جرایم شامل عفو شود و حدود آن چقدر میباشد. چنانکه کمیسیون در مورد رهایی زندانیان یک نامه با یک سلسله پرسشها منتشر کرد و یکبار اعلامیه داشت و در مورد اینکه مشخصا مواردی را بهعنوان اصول در روند رهایی زندانیان ذکر کرد. کاش در آن زمان امریکاییها و حکومت افغانستان گپ ما را جدی میگرفتند تا همان میتوانست یک چارچوب باشد برای حالا که در مورد عفو گپ میزنیم یک چارچوب اصولی میداشتیم. کسانی که آزاد شدند هنوز هم مشخص نیست که آیا آنها عفو شدند؟ آزادی به معنای عفو نیست، اینکه اگر دوره حبسشان کامل نشده، در زمان دیگر باید آن را جبران کنند؟ وقتی آزادی زندانیان میگویید فقط آزادی و تبادله زندانیان است. بین زندانیان افرادی متهم به جرایم جنگی هستند.
در پروسه صلح برای شما کدام یک از موارد بیشتر ارجحیت دارد؛ عدالت انتقالی با زیرمجموعهی حقیقتیابی، آشتی، عفو و جبران خسارت یا همهي اینها یک طرف، فقط صلح؟
اکبر: در تعریف ما از صلح جایگاه قربانیان بسیار واضح است. یعنی تعریف ما از صلح فقط ختم خشونت نیست. تعریف ما از صلح وضعیتی است که در آن قربانیان حس میکنند که صدایشان شنیده میشود و دردهایشان التیام مییابد. اگر ما یک موافقتنامه سیاسی داشته باشیم که به مسأله قربانیان نمیپردازد، ما هنوز از صلح فاصله داریم. مثلیکه در ۲۰ سال گذشته در افغانستان از صلح فاصله داشتیم. از سوی دیگر نمیتوانیم دستهبندی کنیم، چون من نمیتوانم به نمایندگی از همهي قربانیان افغانستان صحبت کنم. قربانیان خواستهای بسیار متفاوت دارند. ما با اکثریت قربانیان جنگ ننشستهایم که بپرسیم دیدگاه شما در مورد پروسه صلح چیست. ممکن بعضی قربانیان اولویتشان این باشد که آتشبس شود، دیگر آسیب نبینند و تا حدی جبران خسارت شود. ولی ممکن است قربانیانی باشند که بگویند که هیچ چیزی کمتر از عدالت نمیخواهم، چرا که این حقالعبدی من است، شریعت این را پذیرفته، قوانین این را پذیرفته و نظام حقوقی دنیا نیز این را پذیرفته، عزیزم را در حملهای که فلان کس دست داشته از دست دادهام و میخواهم به عدالت دست بیابم. بنابراین حق او است و باید زمینهاش وجود داشته باشد که به عدالت دست یابد.
رییسجمهور غنی در روز جهانی صلح گفته بود که الگوی مورد نظرش در زمینه صلح، الگوی اسپانیا است. الکوی اسپانیا یعنی فراموشی گذشته. هر چیزی در گذشته را در گذشته بگذاریم و روند صلح معطوف به آینده باشد. بهنظر شما یک چنین الگوی صلح در افغانستان ممکن و معقول است؟
اکبر: توصیهی من بهعنوان یک فعال حقوق بشر به تمام سیاسیون بهشمول رییسجمهور این است که بگذاریم قربانیان خودشان خواستهایشان را مطرح کنند. ما از آنها بشنویم. در حق مردم ملکی افغانستان بسیار جفا شده. هیچ کس صلاحیت این را ندارد که کسی را به نمایندگی از مردم ببخشد. من صلاحیت این را ندارم که به نمایندگی از یک قربانی کسی را ببخشم یا وعده فراموشی بدهم.
بهعنوان آخرین سوال، کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان پروسه صلح جاری را چگونه ارزیابی میکند؟
اکبر: ما در مورد گامهای بعدی پروسه بسیار نگران هستیم. بهخاطریکه برای ما واضح نیست راههای رسیدن به آن متن [طرح پیشنهادی وزارت خارجه امریکا در مورد حکومت مشارکتی صلح] چیست؟ پروسه چیست؟ پروسه برای ما مهم است. مردم فکر میکنند که پروسه مهم نیست، ولی هرقدر ما در مورد مسائل دشوار گپ زده باشیم و تلاش کرده باشیم که فهم مشترک پیدا کنیم، راهِ پس از امضا آسانتر میشود. ولی هرچه سوالات را موکل کنیم، آن سوالات با موکل کردن از بین نمیرود، بلکه پس میآید و روبهروی ما میایستد. به همین خاطر تمام تمرکز ما در این مرحله این است که پروسه را همهشمول بسازیم و به یاد طرفین بیاوریم که در موفقتنامه صلح اصول اساسی چه باید باشد. در مورد حفاظت از حقوق شهروندان چقدر موفق میشویم، این را برای شما گفته نمیتوانم. بسیار سخت است که این مسائل بسیار دشوار را شما بخواهید در دو یا سه هفته جلسه سیاسی با حضور رهبران سیاسی حل کنید. از اینخاطر متأسفانه گفته نمیتوانم که خوشبین یا امیدوار هستم.