جامعهی خدازده
یکی از ویژگیهای جامعهی خدازده این است که عقل و خرد انسانی در آن تعطیل است. و چیزی که هرگز به آن میدان و فرصت داده نمیشود، همین عقل و خِرد لعنتی است. مگر نمیدانید که این دو، آدم را از درون میخورند و نابود میکنند.
در جامعهای که عقل و خرد تعطیل بود، اصلا چیزی بدی در آن اتفاق نمیافتد. راستی نه اینکه اتفاق نمیافتد، بلکه هر اتفاقی که میافتد، بد و ناگوار و غیرانسانی هست. اما چون همه را به خداوند نسبت میدهیم، پس نمیفهمیم و نمیدانیم که بد است، بلکه احساس میکنیم که خوب است؛ چون از طرف خداوند هست و تقدیر ما چنین بوده است. اگر اموال ما دزدیده شود، بر ما تجاوز شود، تمام اعضای فامیل خود را در یک ساعت از دست بدهیم. همه را به خداوند و تقدیری که از طرف او بر پیشانهی سرنوشت ما نوشته شده است، نسبت میدهیم و بعد از آن هم راحت راحت هستیم و احساس میکنیم که هیچ اتفاق بدی پیش نیامده است.
من شخصا جامعهی خدازده و انسانهای خدازده را دوست دارم؛ چون اگر میتوانند زمین و زمان را برای خودشان و برای انسانهای اطرافشان جهنم بسازند. این هنر را هم دارند که در آن جهنم هم بهشتگونه زندگی میکنند. خدازدگی یکی از ضروریات امروز انسان افغانستانی هست. یعنی اگر خدازده نباشیم، یک روز هم در این جهنم نمیتوانیم زندگی کنیم. این خدازدگی ماست که عقل و خرد را از مردار وجود ما بیرون میکند و حیوان تمامعیار ما میسازد، تا به دور بدبختیهایمان دور زده و به آن بخندیم.
هرچند خدازدگی را در وجود خود تقویت کنیم، بیشتر و موفقتر میتوانیم در درون سرزمین انتحار و انفجار، بهشتگونه زندگی کنیم.