تاریکی بر فراز کابل
BAGRAM AIR BASE, AFGHANISTAN - MAY 11: U.S. Army soldiers walk to their C-17 cargo plane for departure May 11, 2013 at Bagram Air Base, Afghanistan. U.S. soldiers and marines are part of the NATO troop withdrawal from Afghanistan, to be completed by the end of 2014. (Photo by Robert Nickelsberg/Getty Images)

تاریکی بر فراز کابل

ماجرای افغانستان دست‌کم تا جایی که به نظامیان غربی مربوط می‌شود، درحال پایان است. اگر رییس‌جمهور بایدن به زمان‌بندی خود پابند بماند، آخرین سربازان غربی قرار است در ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۱، درست دو دهه پس از حمله القاعده به مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک، افغانستان را ترک کنند. جنگ افغانستان باید در برهه‌ای از زمان به پایان می‌رسید. اما پس از صرف این همه خون و پول، بسیاری‌ها کنجکاوند که این جنگ دست‌آوردی دارد یا خیر.

گرچه این جنگ شبکه تروریستی القاعده را تضعیف کرد، اما از بین نبرد. ایالات متحده پس از بیرون‌راندن طالبان از کابل، رهبر القاعده را ردیابی کرد و او را به قتل رساند. اما در خارج از پایتخت و چند شهر دیگر، طالبان اکنون قوی‌تر از همیشه هستند و آماده می‌شوند تا پس از خروج نیروهای غربی قدرت را دوباره به‌دست بیاورند. تروریسم اسلام‌گرای افراطی چه از نظر نظامی و چه از نظر ایدئولوژیک شکست نخورده است و همچنان تهدیدی برای غرب است. پس از این همه سال‌ها، افغانستان هنوز فاقد ساختار حکومت‌داری پایداری است که بتواند تروریسم داخلی، فساد و تجارت مواد مخدر را مهار کند، چه رسد به این‌که چشم‌انداز آینده‌ی صلح‌آمیز و سعادت‌مندتر را برای مردم این کشور ارائه دهد. ثبات منطقه‌ای احتمالا پس از خروج نیروهای غرب از افغانستان شکننده‌تر از امروز خواهد بود.

ما نباید دچار توهم شویم. عقب‌نشینی نیروهای غربی به مثابه شکست است و عواقب انسانی آن شدید خواهد بود. برای مردم افغانستان جنگ ادامه خواهد یافت. بازگشت احتمالی طالبان و اسلام‌گرایی عصر حجر این گروه، دوباره زنان و دختران افغانستان را مجبور به پوشیدن برقع خواهد کرد و حقوق انسانی‌‌شان را از آن‌ها خواهد گرفت. افغان‌های شهری تحصیل‌کرده دسته دسته سعی به فرار از افغانستان به غرب خواهند کرد. کسانی که باقی می‌مانند، از جمله اکثر اقلیت‌های قومی و مذهبی این کشور، با سرنوشت ناگواری روبه‌رو خواهند شد.

آدم کنجکاو می‌شود که بداند آیا اتحادیه اروپا و ناتو برای آنچه در ماه‌های پیش‌رو رخ خواهد داد واقعا آماده هستند یا خیر؟ از نظر نظامی این خروج منطقی است: غرب چیزی برای به‌دست‌آوردن در افغانستان ندارد. اما از نظر انسانی و اخلاقی، این خروج معاشقه با فاجعه‌ای قابل‌پیش‌بینی است.

اتحادیه اروپا به ویژه باید انتظار سیل عظیمی از پناهجویان افغان را داشته باشد؛ پناهجویانی که یادآور ویتنامی‌هایی خواهند بود که پس از خروج امریکا از ویتنام، در غرب پناه جستند.

هزینه‌ی ژئوپلیتیک خروج نیز بالا خواهد بود. گروه‌های اسلام‌گرای افراطی این به اصطلاح شکست غرب را چگونه تعبیر خواهند کرد؟ آیا افغانستان مانند دوره‌ی پسا جنگ سرد و خروج ارتش سرخ شوروی، دوباره به لانه‌ی امن تروریست‌ها تبدیل نخواهد شد؟ و آیا فراتر از آسیای میانه، روسیه و چین به آنچه آن‌را ضعف غرب تلقی خواهند کرد، با افزایش دست‌درازی‌های خود بالترتیب به اوکراین و تایوان، پاسخ نخواهند داد؟

پیام بایدن در مراسم تحلیف ریاست‌جمهوری ایالات متحده این بود که «امریکا بازگشته است.» اما اعتبار از دست‌رفته‌ی ایالات متحده‌ی پس از ترمپ به این راحتی قابل بازگشت نیست. روند بازیابی جایگاه از دست‌رفته امریکا در جهان زمان‌بر خواهد بود و می‌تواند منجر به محاسبات اشتباه و خطرناک توسط دشمنان و رقبای واشنگتن شود.

پایان حضور طولانی مدت غرب در افغانستان خلای قدرتی ایجاد می‌کند که قدرت‌های منطقه‌ای رقیب سعی خواهند کرد آن‌را پر کنند. در این بیست سال گذشته، مسأله فقط امریکا و جنگ امریکا علیه القاعده و طالبان نبود. برای پاکستان، جنگ افغانستان همیشه برای محافظت از سرزمین داخلی پاکستان در برابر دشمن اصلی اسلام‌آباد یعنی هند بوده است. تروریسم اسلامی ابزار اصلی پاکستان است و به همین دلیل سیاست این کشور در قبال ایالات متحده هیچ‌گاه روشن نبوده است. پاکستان از یک سو به ایالات متحده اجازه داد تا از بنادر و خاک این کشور برای تأمین نیروهای امریکایی در افغانستان استفاده کند و از سوی دیگر، به تروریست‌های اسلام‌گرا از جمله بن لادن و اکثر رهبران طالبان در خاک خود پناه داد.

در همین‌حال، رژیم ایران مدت مدیدی است که با حفظ حضور خود در غرب افغانستان، سعی در محافظت از جمعیت شیعه‌ی این کشور و تأمین امنیت مرز شرقی خود دارد. و چین، بزرگ‌ترین و توسعه‌طلب‌ترین قدرت منطقه، دارای منافع ژئوپلیتیکی و منافع مرتبط با منابع طبیعی قابل‌توجه در افغانستان است. افغانستان علاوه براین‌که یک مرکز بازرگانی بالقوه برای ابتکار کمربند و راه چین است، رابطه‌ی نزدیک کابل با اسلام‌آباد (اکنون که چین درگیری‌های مرزی خود را با هند از سر گرفته است) می‌تواند به مراتب بیشتر از قبل دارای اهمیت شود.

همان‌طور که حضور غرب در افغانستان به مهار این درگیری‌ها کمک کرده است، خروج غرب احتمالا نتیجه‌ی معکوس خواهد داشت. چین تلاش خواهد کرد تا خود را به‌عنوان جانشین امریکا و هژمون منطقه‌ای معرفی کند. این‌که آیا چین می‌تواند بهتر از شوروی‌ و امریکای از عهده اداره‌ی این بشکه‌ی باروت برآید یا خیر، بحث دیگری است. دلایل قوی وجود دارد که آدم به توانایی چین در انجام این کار شک کند.

تراژدی افغانستان دست‌کم از قرن نوزدهم تاکنون این است که این کشور پیوسته نقطه‌ی برخورد منافع قدرت‌های بزرگ بوده است. اوایل افغانستان موضوع مورد مجادله بین امپراتوری‌های انگلیس و روسیه بود که سعی در کنترل آسیای میانه و آسیای جنوبی داشتند. سپس در قرن بیستم با حمله شوروی در سال ۱۹۷۹ به افغانستان، این کشور در آتش جنگ سرد گرفتار شد. پس از خروج شوروی در سال ۱۹۸۹ افغانستان به کام جنگ داخلی فرو رفت و هنگامی که القاعده کنترل را به دست گرفت، به پایگاهی برای گروه‌هایی همچون القاعده تبدیل شد. پس از ۱۱ سپتامبر ایالات متحده و متحدان غربی‌ واشنگتن به افغانستان حمله کردند. روی‌هم‌رفته این کشور دست‌کم برای نیم قرن در جنگ بوده است و هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم بدبختی این کشور به این زودی‌ها پایان خواهد یافت.

هیچ جایگزین پایدار برای حضور نظامی غرب در افغانستان وجود ندارد. ما در دوازده سپتامبر ۲۰۲۱ شاهد جهانی امن‌تر و بهتر نخواهیم بود. برعکس، خروج غرب از افغانستان ناگزیر به یک فاجعه انسانی منجر خواهد شد. مردم افغانستان اولین کسانی خواهند بود که از آن رنج می‌برند، اما قطعا آخرین نخواهند بود.

یوشکا فیشر از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۵ به‌عنوان وزیر امورخارجه و معاون صدراعظم آلمان خدمت می‌کرد و برای تقریبا ۲۰ سال رهبر حزب سبز آلمان بود.