پرومته در زنجیر
1. براساس برخی از گزارشها، قرار است فردا برای نخستینبار، برای «آیتالله اسحاقِ فیاض»، نکوداشتی در شهرِ کابل، در خیمه لویهجرگه برگزار گردد. با وجود آنکه من شخصاً با برخی از مبانیِ فکریِ ایشان مشکل ریشهی دارم، تردیدی نیست که پس از آیتاللهخویی او «داناترین عالمِ دینی» در مذهبِ تشیع است. آیتالله فیاض، که آیتالله خویی در دمِ مرگ او را به عنوانِ جانشینِ خود برايِ جهان تشیع برگزید، درس و بحثِ دینی را پیش «ملا براتآخوند شیرداغی»، آغاز کرد. ادبیاتِ عرب و کتابهای «جامعالمقدمات» و «سیوطی» را در «حوتقولِ جاغوری»، در محضر «قربانعلی وحیدی» فراگرفت. در سن ۱۵ سالگی، با پایِ پیاده راه نجف را در پیش گرفت. دو سال در مشهد توقف کرد و در این دو سال «حاشیهی ملاعبدالله» و «المطول سعدالدين تفتازاني» را پیش استاد «ادیبِ نیشابوری» به اتمام رسانید و از آنجا به نجف کوچ کرد. در سن بیست در درسهای خارجِ فقه و اصولِ بزرگترین عالمانِ دینی راه یافت و بیش از سی و پنج سال به عنوان دستیار و همیار آیتالله خویی، در بخشِ تحقیق و تدریسِ علومِ شیعی، کار کرد. کتابِ معروف ده جلدی «المحاضرات» آقای خویی را که تا هنوز به صورتِ تکمیل نشر نشده است، آیتالله فیاض تدوین کرده است. البته تدوین و چاپِ این آثار، به دلیلِ هویتِ قومیِ او، بیدرد سر نبود. موجی از اختلافها و اعتراضها را همراه داشت. سرانجام آیتالله خویی این اعتراضها و اختلافها را هم به دلیلِ شایستگیهای علمی و فکری آیتالله فیاض و هم به خاطر نیاز جدی که به او داشت، به نفعِ او حل کرد و او را به عنوانِ یگانه جانشینِ خود برگزید و تعبیر «وارثِ برحق» را در مورد او به کار برد.
2. اگر کاربرد علم را در «پژوهشهای دینی و شیعی» درست بدانیم، آیتالله فیاض به معنایِ واقعی کلمه عالم است. او، نه مانند خامنهایِ در کمتر از ۲۴ ساعت به مقامِ آيتاللهی دست یافت و نه مانند جعفرِ سبحانی و دیگر آيتاللههای قمی با پول دولت محقق اجیر کرد و ما حصلِ کار آنها را بهنام خود نشر کرد. آیتالله فیاض، علاوه بر سالها تدریس، گمنام و بینام بیش از چهل جلد کتاب نوشت و اغلبِ آنها را نشر کرد. او طرفدار تکثر فرهنگی و مذهبی است و در میانِ علمای شیعه، به آیتالله «خلافِ مشهور» و کجکش، معروف است. فتواهایِ او، خلافِ مشهور علمایِ شیعی است. «شهرتِ خبر» را به عنوان مبانیِ استنباطِ احکام قبول ندارد و بر عقل و خرد تاکید میکند. یکی از فتواهایِ خلافِ مشهورِ او، مسئله زنان است. از نظر او زن نه تنها حق دارد در تصمیمگیریهای اساسی سهم بگیرد، رئیسِ جمهور و رهبر قانونیـ سیاسیِ جامعه باشد، بلکه از «حقِ امامت» نیز برخوردار است. مبنایِ استنباطِ این دیدگاه عقل است و با «قواعد مستقلهی عقلیه» آن را توجیه میکند. نگاهِ تقریبی دارد، فاصلهها و تفاوتها را از نظر دینی به رسمیت میشناسد. دیدگاهش در باره اقلیتهای قومی و اجتماعی و مذهبی نیز بردبارانه است و آزادی فکری و عقیدتی را حقِ ا نسانی و مشروع انسانها میداند. منتقد ولایتِ فقیه است و «امامت» موردِ نظر او، «امامتِ عقل» است، نه نظامهای سیاسیِ جباری که با جبر و جهل بر مردم فرمان میرانند.
3. از جهاتِ بسیاری میتوان او را روشناندیشترین عالمِ شیعیِ معاصر دانست. او در عینِ حالی که کتاب و حدیث و سنت را رد نمیکند، بیشتر بر عقل تاکید دارد. او معتقد است که متونِ قدیمی دین در حد ادبیاتِ تحقیق و تاریخِ علوم دینی ارزش دارند. متونِ دینی سر از نو و با ارجاع به عقل باید تفسیر شود. تکثر و نسبیت را امر شرعی و عقلی میداند. برای اشاعهیِ تکثر دینی، مکانیسمِ اجرایی هم دارد. احیای حوزهی علمیه نجف در کنار حوزهی علمیه قم، و تکثیر حوزههایِ علمییه در در سایر کشورها. به نظر او تکثر گرایی و نسبیت بدون تمرکززدایی از حوزهی قم و نجف امکانپذیر نیست. این نسبیتگرایی و تکثر باوریِ او اما نه تنها به نفعِ او تمام نشده، بلکه بدبیاری سیاسی و امنیتی در پی داشته است. پس از سالها درس و تحقیق و کسبِ علم، اکنون از هر جهت در محاصرهيِ نیروهایِ امنیتیِ جمهوریِ اسلامیِ ایران به سر میبرد. دولتِ جمهوریِ اسلامی ایران از همان آغاز آیتالله سیستانی را بر او تحمیل و او را مجبور کرد که سیستانی را به جای خود بر گزیند. قانونِ اساسیِ جمهوری اسلامیِ ایران، نسبت به زن نگاهِ خصمانه دارد و یکی از ضد زنترین قوانینِ جهان است. نه تنها حقِ اجتهاد و امامت، بلکه حتا حقِ رییس جمهوریِ زنان را نیز به رسمیت نمیشناسد. به همین سبب فتوایِ آیتالله فیاض در باره امامت و ریاستِ زنان را نوعی خطر میپندارد و در راه پخش و نشرِ آن مانع ایجاد میکند. همچنین دیدگاهِ او در باره امامتِ عقل و عرفیسازیِ دولت نیز از سوی دولتِ ایران پذیرفتنی نیست. تمامیِ این امور سبب شده است که او پس از سالها آوارگی و تحقیق و تدریس، به عنوان مجتهد محاصرهشده و در بند زندگی کند. او، «پرومته در زنجیری» است که قربانی دانایی و «فتوایِ خلافِ مشهور» خود است. شاید بتوان گفت این نگرش خلافِ مشهور او به جایگاهِ اجتماعیِ استثنایی او بر میگردد، اما، به هرحال، او از هرجهت در محاصرهیِ نیروهایِ امنیتی ولایتِ فقیه به سر میبرد. دولت ایران حتا در حریمِ شخصی و بیتِ او نیز نفوذ کرده است. محمود پسرش که مدیریتِ کارهای مهم او را به عهده دارد – به خاطر ترس از جان پدرش یا از روی اخیتار- مطابقِ میل دولتِ ایران رفتار میکند. پاسپورتِ ایرانی دارد و نمیخواهد دیدگاههایی آیتالله فیاض در باره «زنان»، «اقلیتها»، «بازخوانیِ متون» و… در میانِ مقلدانِ او بسط و گسترش یابد و همهگانی شود. زنِ محمود نیز ایرانی است که با دولتِ ایران همکاری دارد، برای مراجعین عرب و افغانی و پاکستانی و ایرانیهای مخالفِ دولتِ ایران، مشکل ایجاد میکند و به ادعای برخی از نزدیکترین افراد آیتالله فیاض، فعالیتها و دیدارهایِ روزمرهیِ او را به صورتِ دقیق گزارش میدهد. نیروهای مرئی و نامرئی دولتِ ایرانِ دور و بر آیتالله فیاض بیشتر از آن است که تصور کنیم. هرچند بعید به نظر مي رسد كه حتا در این تفسیرهای نو نورِ نجاتی بدرخشد ولی نظر شخصیِ من آن است که آیتالله فیاض بایداین بند را بشکند، در برابر این نیروهای سرسختی و مقاومت نشان دهد و بهرغمِ تمامیِ سختیها و بدبختیها، به «خانه» و در میانِ مردم خود برگردد. زندگی آزاد و فقیرانه هرچه باشد، بهتر از به چارمیخکشیدهشدن در «قفقازِ حوزهیِ علمیهیِ نجف» است. دیوارِ این زندان مخوف فقط با مقاومتِ خود او میشکند. کسی که تا هنوز برزگترین سنگها و صخرهها را از سر راهش جابهجا کرده است، دیوارهایِ حفاظتی ـ امنیتی دولتِ جمهوریِ اسلامی ایران را نیز اگر اراده کند، خواهد شکست.
—————–
پ. ن: عنوانِ این یاد داشت برگرفته شده از نمایشنامه «پرومته در زنجیر» آیسخولوس است. این عنوان را یک بار علی امیری در یکی از مقالههایش به کار برده بود. من هرچه فکر کردم، نتوانستم عنوان بهتر از آن پیدا کنم که بتواند وضعیتِ کنونی آیتالله فیاض را همرسانی کند.