هفت خوان رستم صلح در افغانستان

هفت خوان رستم صلح در افغانستان

در طول دو دهه‌ی گذشته، افغانستان سطح و شدت خشونتی را که اکنون تجربه می‌کند به خود ندیده است. نیروهای امنیتی ملی و مشخصا ارتش افغانستان، فشار نظامی و حملاتش بر طالبان در سراسر کشور را شدت بخشیده است. بمباران هوایی، حملات ضربتی با قطعات خاص و عملیات‌های تهاجمی ارتش در هلمند، قندهار، غزنی، هرات، فاریاب و بغلان بر مواضع طالبان، این گروه را در تنگنای بی‌پیشینه‌ای قرار داده است. گروه طالبان در ۲۰ سال گذشته، هرگز این سطح از فشار نظامی توسط نیروهای امنیتی ملی افغانستان را تجربه نکرده بود. علاوه بر حملات ارتش، امنیت ملی افغانستان با حمایت گسترده از نیروهای خیزش مردمی، تجهیز و آموزش آن‎‌ها، در حال جابجایی شبکه‌ای از شبه‌نظامیان بومی برای مقاومت در برابر طالبان است.

در طرف مقابل، طالبان نیز موجی از حملات مختلف‌النوع برای تحت فشار قراردادن دولت افغانستان را روی دست گرفته است. حملات گروهی بر ولسوالی‌ها، تنگ‌کردن حلقه‌ی محاصره مراکز برخی ولایات، حملات پراکنده بر پاسگاه‌های کوچک ارتش و پولیس، کارگذاری بمب‌های کنارجاده‌ای، ترور افسران نظامی، کارمندان دولتی، فعالان سیاسی، مدنی و رسانه‌ای در شهرها، استفاده‌ی گسترده از بمب‌های مقناطیسی برای ترور افراد در شهرها، حمله بر تأسیسات عامه و زیربناها و حمله بر اهداف دولتی و غیردولتی در شهرها بی‌توجه به تلفاتی که از غیرنظامیان می‌گیرد، فشرده‌ی کارزار نظامی طالبان برای ایجاد فشار بر دولت افغانستان است.

با اعلام رسمی آغاز خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، کشور عملا به میدان زورآزمایی نظامی میان دولت و طالبان تبدیل شده است. دو طرف آخرین توان و ظرفیت‌هایش را برای نمایش قدرت نظامی، واردکردن ضربه و تحت فشار قراردادن همدیگر، به‌کار بسته است. این زورآزمایی نظامی، دوام لجاجت بر گزینه‌ای است که به شهادت همه‌ی طرف‌ها و گروه‌های ذی‌نفع، مسیری به سمت یک بن‌بست شکست‌ناپذیر است. همه‌ی طرف‌ها اعتراف می‌کنند که بحران افغانستان راه‌حل نظامی ندارد اما در میدان عمل، هم دولت افغانستان و هم طالبان، کمرهای‌شان را برای تمرکز بر فشار نظامی و دوام درگیری و خشونت بسته‌اند. فارغ از آن‌که دیر یا زود، طرف‌ها در نهایت مجبور خواهند شد راه‌حل پایان این بحران را روی میز مذاکرات و چانه‌زنی‌ها بجویند، دوام این سطح از خشونت، هیچ نتیجه‌ای جز ریختن خون بیشتر و گسترش‌یافتن قبرستان‌ غیرنظامیان و مردم افغانستان در پی نخواهد داشت.

به بهانه‌ی فرارسیدن عید فطر، رهبری طالبان طی یک پیام طولانی، به جنگ‌جویان این گروه دستور اجرای یک آتش‌بس سه‌روزه را صادر کرد. آتش‌بس سه‌روزه‌ی طالبان به مناسبت فرارسیدن عید فطر، در عمل، تقلای این گروه به‌منظور تجدید قوا و خریدن وقت برای نفس‌کشیدن زیر فشار سهمگین نظامی ارتش افغانستان بود. طالبان در سه روز عید فطر، با استفاده از فرصت هرچند کوتاهی که آتش‌بس فراهم می‌کرد، سعی کردند مجروحان‌شان را برای درمان به جنوب دیورند منتقل کنند، به جبهات‌شان در سراسر کشور تجهیزات و اکمالات نظامی برسانند و آشفتگی ناشی از حملات سهمگین و بی‌وقفه‌ی ارتش افغانستان در میان جنگ‌جویان‌شان را ترمیم کنند.

در ماه جوزای ۱۳۹۷، حکومت افغانستان به مناسبت عید فطر، به نیروهای امنیتی ملی دستور داد به مدت سه روز عید، آتش‌بس کنند. طالبان به این آتش‌بس تمکین کردند و افغانستان نخستین آتش‌بس رسمی و دوجانبه‌اش در دو دهه‌ی اخیر را تجربه کرد. پس از آن، رییس‌‌جمهور غنی، بارها در سخنرانی‌های مختلف و مصاحبه‌هایش با رسانه‌ها به تکرار از آن آتش‌بس به‌‌عنوان یک دست‌آورد برجسته‌ی حکومت‌اش و نقطه‌ی عطفی در روند صلح افغانستان یاد کرده است.

برخلاف تفسیری که رییس‌‌جمهور غنی از نخستین آتش‌بس جنگ دو دهه‌ی اخیر افغانستان با طالبان به‌‌عنوان ابتکار حکومت‌اش ارائه می‌کند، حکومت افغانستان واکنش اکراه‌آلود و سردی به اعلام آتش‌بس توسط طالبان در عید فطر امسال نشان داد. کاخ ریاست‌جمهوری افغانستان اعلام کرد از اعلام آتش‌بس توسط طالبان مطلع است اما آن را کافی ندانسته و خواهان آتش‌بس دایمی است. به محض پایان‌یافتن آخرین ساعت آتش‌بس سه‌روزه، ارتش افغانستان که در دو دهه‌ی اخیر با رویکرد تدافعی و منفعلانه‌اش در برابر طالبان شناخته می‌شد، بی‌درنگ عملیات تهاجمی‌اش بر مواضع طالبان در جنوب افغانستان را آغاز کرد. در واقع با اعلام آتش‌بس حکومت افغانستان از بریده‌شدن نوار عملیات‌های تهاجمی گسترده‌اش بر مواضع طالبان در نقاط مختلف کشور ناراضی بود اما در عمل نمی‌توانست به اعلام این آتش‌بس توسط طالبان پاسخ منفی دهد.

هر روند صلحی، در حداقلی‌ترین شرایط، باید با ادبیات صلح‌جویانه، کاهش خشونت و درگیری و افزایش تلاش‌های دیپلماتیک همراه باشد. افغانستان اما، پس از دو سال و اندی که روند صلح‌اش کلید خورده، این روزها شدیدترین سطح خشونت، خونریزی و درگیری را تجربه می‌کند. امری که نشان می‌دهد اگر نگوییم روند صلح افغانستان به بن بست خورده و امیدی به فرجام پردستاورد آن نیست، دست‌کم نشانگر این واقعیت است که افغان‌ها برای دستیابی به توافق سیاسی و برقراری مصالحه، باید از هفت خوان رستم بگذرند.

طالبان با وصف آن‌که در طول دو سال و اندی از آغاز روند صلح افغانستان، در هر فرصتی از اراده‌ی این گروه برای برقراری صلح و حل سیاسی منازعه‌ی افغانستان سخن گفته‌اند اما در میدان عمل نشان داده‌اند که به کمتر از تصرف افغانستان با جنگ و ساقط‌کردن دولت راضی نیست. در واقع، طالبان صلح و حل سیاسی مورد نظرشان را به‌صورت تسلیم‌شدن دولت و مردم افغانستان به این گروه و مسلط‌شدن‌شان بر کشور از طریق دوام فشار نظامی تعریف کرده‌اند. این تعریف واقعی طالبان از برقراری صلح و پایان‌یافتن جنگ افغانستان است. طالبان در این دوره‌ی دو ساله، از هر ابزاری برای ایجاد فشار بر دولت و مردم افغانستان استفاده کرده‌اند. حملات گسترده بر مواضع نیروهای امنیتی، حمله بر ولسوالی‌ها و تلاش برای حمله بر مراکز ولایات برای گسترش قلمرو، حملات انتحاری و موتربمب، ترورهای هدفمند در شهرها و هدف قراردادن مقامات دولتی، افسران نظامی، فعالان مدنی، رسانه‌ای و سیاسی، حمله بر تأسیسات و زیربناهای عامه، کارگذاری بمب‌های کنارجاده‌ای، استفاده‌ی گسترده از بمب‌های مقناطیسی و روش‌های دیگری برای کشتار، خونریزی و تحت فشار قراردادن دولت و مردم افغانستان، فشرده‌ای از کارزار نظامی همه‌جانبه‌ی این گروه برای ایجاد ترس، وحشت و فشار بر دولت و مردم افغانستان بوده است.

افغان‌ها به معنای واقعی کلمه تشنه‌ی صلح‌اند و بی‌صبرانه منتظرند تا پس از دست‌کم دو نسل، هیولای حریص و سیری‌ناپذیر جنگ، خونریزی، خشونت و ویرانی بر زمین بیفتد. این عطش برای برقراری صلح اما، به مفهوم امکان و بستر تسلیم‌شدن نیست. افغان‌ها برای برقراری صلح، قربانی می‌دهند اما تسلیم نمی‌شوند. گروه طالبان که در طول دو سال و اندی، این عطش عمومی برای صلح را با یک خطای فاحش محاسبه، امکان تسلیم‌شدن مردم افغانستان تفسیر کرده‌اند، در تلاش‌اند با دوام فشار نظامی برقراری صلح را به‌صورت تسلیم‌کردن مردم افغانستان در برابر فشار جنگ به کرسی بنشانند. این خطای محاسباتی طالبان، مسیر دست‌یابی به توافق سیاسی و برقراری صلح را به مسیری خونین و دشوارگذر تبدیل کرده است.

حکومت افغانستان، مذاکرات صلح و دستیابی به یک توافق سیاسی برای برقراری صلح و پایان‌یافتن ۴۲ سال خشونت در کشور را به‌‌عنوان مهم‌ترین مأموریت و هدف سیاسی‌اش اعلام کرده است. در راستای عمل به این مدعا و مأموریت، دست‌کم تا کنون، حکومت افغانستان رواداری و مدارای سیاسی و نظامی قابل ملاحظه‌ای نیز انجام داده است. رهایی بیش از پنج‌هزار زندانی طالبان از حبس بزرگ‌ترین مصداق این مدارا بود که تعدادی از برجسته‌ترین رهبران نظامی طالبان با کارنامه‌های سنگین و سیاه نیز در آن شامل بودند.

هرچند حکومت افغانستان و حلقه‌ی سیاسی رییس‌‌جمهور غنی اعلام کرده برای برقراری صلح حاضر به دادن قربانی و مدارای سیاسی با طالبان است اما در عمل، این مدارا و تقبل قربانی، سطح گسترده‌ای از امتیازدهی‌ها منهای چوکی قدرت رییس‌‌جمهور را در بر می‌گیرد. رییس‌‌جمهور غنی دست‌کم تا کنون نشان داده که حاضر است امتیازهای برجسته‌ای به طالبان داده و مدارای گسترده‌ای را روی دست بگیرد اما نمی‌تواند سکان قدرتی را که بر آن نشسته است وارد معامله کند.

براساس نقشه‌ی راه مورد نظر رییس‌‌جمهور غنی، طالبان باید با پذیرش توافقنامه‌ی سیاسی با حکومت او و به رسمیت‌شناختن زعامت او یا جانشینی که از وفاداری‌اش به خود مطمئن خواهد بود، تن در دهند. در واقع، این دیدگاه نسبت به چگونگی رقم‌خوردن صلح، با وصف تفاوت‌ها در شکل و شمایل، در عمل نقطه‌ی مقابل نسخه‌ای است که طالبان برای برقراری صلح در افغانستان به آن چشم دوخته‌اند. هر دو طرف سعی بر آن دارند که پیروزی خود و تسلیم‌شدن طرف مقابل را از طریق جنگ یا در لفافه‌ی روند سیاسی به کرسی بنشانند. هیچ یک از طرف‌ها حاضر نیستند به هیچ صورتی از عمق استراتژیک خود مبنی بر تسلیم‌کردن طرف مقابل و پیروزشدن خویشتن در میدان جنگ و دیپلماسی عقب بنشینند. این تضاد منافع و رویکرد باعث شده مسیر دست‌یابی به صلح در افغانستان گذر از هفت خوان رستم باشد.

حرکت به سمت عقد یک توافق سیاسی و برقراری صلح، ممکن نیست مگر این‌که حکومت افغانستان به ریاست حلقه‌ی سیاسی رییس‌‌جمهور غنی و گروه طالبان، از استراتژی تسلیم‌شدن طرف مقابل و پیروزی به واسطه‌ی جنگ یا دیپلماسی دست بردارند. هیچ روزنه‌ای به سمت صلح گشوده نخواهد شد مگر این‌که این استراتژی کنار گذاشته شود. پایان این کارزار نظامی شدید، کوبیدن بر وسعت و شدت خشونت بر همدیگر و چشم‌دوختن به استراتژی تسلیم‌شدن طرف مقابل، چیزی جز وسعت‌‌یافتن گورستان‌ها نخواهد بود. اعلام آتش‌بس دایمی و دوجانبه، تعهد به اجرای آن و جلوگیری از نقض آتش‎بس دایمی، گام نخست شکستن بن‌بست موجود است.