چین خروج امریکا را از افغانستان چگونه می‌بیند؟

چین خروج امریکا را از افغانستان چگونه می‌بیند؟

در هشت مِی بمب‌گذاری در نزدیک مکتبی در کابل دست‌کم ۸۵ کشته و بیش از ۱۶۰ زخمی برجای گذاشت. هرچند کسی مسئولیت این حمله را به عهده نگرفته است اما این بمب‌گذاری، با توجه به تصمیم ایالات متحده مبنی بر خروج کامل نیروهایش تا یازده سپتامبر ۲۰۲۱ از افغانستان، نگرانی را درباره‌ی آینده این کشور افزایش داده است.

واکنش چین سریع و لحن آن تُند بود. وزارت امورخارجه چین یک روز بعد از بمب‌گذاری با نشر بیانیه‌ای آن‌را محکوم کرد و در کنار آن «تصمیم ناگهانی» ایالات متحده را مبنی بر خروج نظامی کامل از افغانستان «که منجر به یک سری بمب‌گذاری‌ها در بسیاری از مناطق افغانستان شده است» مورد انتقاد قرار داد. لحن انتقادی وزارت امورخارجه چین این پرسش را مطرح می‌کند که بیجینگ خروج امریکا را از افغانستان چگونه می‌بیند؟

بیجینگ همان‌طور که مدت‌ها در خصوص حضور امریکا در افغانستان موضع انتقادی داشت، خروج امریکا را از این کشور نیز به‌دلیل چشم‌انداز بی‌ثباتی بیشتر در افغانستان پس از خروج امریکا، مورد انتقاد قرار داده است. جامعه سیاست خارجی چین درباره‌ی اهداف امریکا در منطقه به‌شدت بدگمان و با خروج امریکا در ماه‌های پیش‌رو از افغانستان، درباره‌ی احتمال گسترش هرج‌ومرج و بی‌ثباتی به مرزهای غربی خود، عمیقا نگران است.

نگرش متناقض چین در مورد خروج نیروهای ایالات متحده

چین طی این بیست سال گذشته نسبت به حضور ایالات متحده در افغانستان نگرش «متناقض» داشته است. از یک سو، چین جنگ و حضور امریکا و «دستکاری» یا «تحریف» سیاست افغانستان به دست ایالات متحده را دلیل بی‌ثباتی در این کشور دانسته است. از نظر بیجینگ جنگ افغانستان سال‌ها قبل از هدف اصلی خود که مقابله با تروریسم بود منحرف شده و به نقشه‌ای برای کنترل قلب اوراسیا و حیات خلوت چین تبدیل شده است. از این‌رو، در کل، حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان به‌شدت منفی و به‌‌عنوان مایه نگرانی و منبع بی‌ثباتی منطقه‌ای به تصویر کشیده شده است.

اکنون از قضا چین نسبت به خروج نیروهای امریکایی از افغانستان نیز موضع نسبتا انتقادی اختیار کرده است. همان‌طور که از بیانیه وزارت امورخارجه چین در مورد بمب‌گذاری مکتب[سیدالشهدا] برمی‌آید، چین بدترشدن اوضاع امنیتی افغانستان را به تصمیم «ناگهانی» ایالات متحده مبنی بر خروج نیروهایش از افغانستان نسبت می‌دهد و واشنگتن را به خاطر رفتار «غیرمسئولانه‌»اش مقصر می‌داند. چین تقریبا از هر فرصتی استفاده می‌کند تا ایالات متحده را مقصر وخامت اوضاع در افغانستان (به‌ویژه مناطق شهری این کشور) و وقوع احتمالی یک جنگ داخلی دیگر قلمداد کند.

این نگرش متناقض چین نسبت به حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان بیان‌گر محاسبات چندوجهی بیجینگ است. چین دوست دارد که ایالات متحده در «طولانی‌ترین جنگ تاریخ» خود درگیر بماند و درحالی‌که این جنگ ثروت ملی و برتری اخلاقی ایالات متحده را در منطقه و سراسر جهان می‌فرساید، در خون خود همچنان دست و پا زند. در واقع چین همواره جنگ‌های امریکا را در افغانستان و عراق به‌‌عنوان نعمت الهی برای بیجینگ تلقی کرده که پس از سال ۲۰۰۱ «پنجره فرصت استراتژیک» طلایی را به روی چینی‌ها برای توسعه قدرت‌ بیجینگ در منطقه بدون جلب توجه ایالات متحده گشود. از این‌رو چین جنگ ایالات متحده در افغانستان را برای خود منفی دانسته اما دست‌وپازدن ایالات متحده را در منجلاب این جنگ به نفع خود می‌داند.

چین (که به دنبال تزریق مقداری انرژی مثبت به روابط خود با ایالات متحده است) امیدوار بوده که افغانستان بتواند به زمینه همکاری بین دو قدرت تبدیل شود. در حقیقت در سال‌های اخیر ایالات متحده و چین یک کانال رسمی برای مشوره و رایزنی در خصوص افغانستان باز کرده‌اند. علاوه براین، بیجینگ معتقد بود که می‌تواند «از موضوعات موردنگرانی مشترک» از جمله مسأله افغانستان، برای خنثاکردن سیاست «خصمانه» امریکا در قبال چین استفاده کند؛ به عبارت دیگر، چین امیدوار بود که می‌تواند در خصوص افغانستان با واشنگتن همکاری کند و در ازای این همکاری، در سایر زمینه‌ها از ایالات متحده امتیازاتی را دریافت کند. به گفته تحلیل‌گران چینی که من با آن‌ها در جریان جلسات دیپلماتیک «غیررسمی» طی این چند ماه گذشته صحبت کرده‌ام، چین با روی‌کارآمدن بایدن آماده شد «درخواست‌های» احتمالی امریکا را برای همکاری بیجینگ در خصوص مسائلی از جمله کوریای شمالی، افغانستان، ایران و تغییرات اقلیمی مدنظر بگیرد. نمایندگان چین کاملا این را واضح ساخته بودند که اگر اداره جدید ایالات متحده به سیاست‌های چین در سین کیانگ، هنگ کنگ، تایوان و تبت غرض نگیرد، بیجینگ آماده همکاری با واشنگتن است. با این‌حال پتانسیل همکاری بین دو کشور پس از دیدار جنجالی نمایندگان بیجینگ و واشنگتن در ماه مارچ در آلاسکا که در آن مشاور امنیت ملی، جیک سالیوان و وزیر امورخارجه، آنتونی بلینکین با عضو پولیتبوروی حزب کمونیست چین، یان جیچی و وزیر امورخارجه بیجینگ، وانگ یی، گفت‌وگو کردند، به طرز چشم‌گیری کاهش یافت. با وجود این، بیجینگ هنوز امیدوار است که واشنگتن برای کمک به چین متوسل شود (و اگر شود، چین با اشتیاق پاسخ خواهد داد).

شک و بدبینی بیجینگ: ایالات متحده چه را از افغانستان خارج می‌کند؟

یکی از ویژگی‌های بارز روایت چین در مورد خروج ایالات متحده از افغانستان، شک و تردید مداوم بیجینگ در مورد این خروج است. پرسش اساسی بیجینگ این است: ایالات متحده دقیقا چه را از افغانستان خارج می‌کند؟ از منظر چین، حتا اگر ایالات متحده نیروهای رسمی خود را از افغانستان خارج کند، احتمالا حضور امنیتی یا مهم‌تر از آن نفوذ خود را به واسطه نیروهای امنیتی خصوصی، پیمان‌کاران دفاعی و شرکای محلی خود حفظ خواهد کرد. در حال حاضر حدود ۲۵۰۰ سرباز امریکایی و اگر نیروهای ویژه را نیز در نظر بگیریم حدود ۳۳۰۰ پرسنل نظامی ایالات متحده در افغانستان مستقر است. این تعداد از نیروهای امریکایی هرچند در موقعیتی نیستند که بتوانند نقش تعیین‌کننده در میدان جنگ داشته باشند، اما حضور این نیروها یک پیام سیاسی و نمادین دارد و آن اینکه ایالات متحده همچنان در افغانستان دخیل و متعهد است. بنابراین، خروج این نیروها نیز صرفا نمادین خواهد بود.

تحلیل‌گران چینی راه‌های متعددی را شناسایی کرده‌اند که از طریق آن‌ها ایالات متحده می‌تواند به اعمال نفوذ خود در افغانستان ادامه دهد. چین معتقد است که ایالات متحده تعداد قابل‌توجهی از پرسنل امنیتی «غیررسمی» خود را در افغانستان حفظ خواهد کرد. علاوه براین، واشنگتن از طریق شبکه‌های سیاسی گسترده و شرکای خود در افغانستان، همچنان به اعمال نفوذ بر کابل ادامه خواهد داد. ایالات متحده یک شبکه پیچیده و فراگیر از شرکا، روابط و توافق‌های حامی-کارگزار را با نخبگان سیاسی افغانستان ایجاد کرده است. این روابط در آینده نیز نقش مهمی در سیاست افغانستان خواهد داشت. درحالی‌که ایالات متحده تلاش می‌کند با متحدان و شرکای خود در جنوب آسیا هماهنگ شود، بیجینگ به وضوح آن‌را تلاش ایالات متحده برای حفظ جایگاه مرکزی خود در ترتیبات آینده در خصوص افغانستان می‌بیند.

از نظر چین، تصمیم اداره بایدن مبنی بر خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان، با هدف بستن «یک فصل تحقیرآمیز» در کتاب سیاست ایالات متحده اعلام شده است؛ از نظر چین، ایالات متحده با بستن این فصل دوش خود را از مسئولیت مادی و اخلاقی خود در قبال افغانستان سبک می‌کند، بدون این‌که قدرت اعمال نفوذ خود را در افغانستان یا جایگاه خود را به‌‌عنوان تصمیم‌گیرنده آجندا از دست دهد. از نظر چین، این خروج واشنگتن را از زیر بار مسئولیت نمادین و سیاسی «طولانی‌ترین جنگ» ایالات متحده آزاد می‌کند، اما آزادی عملیاتی امریکا را افزایش می‌دهد، نظارت عمومی را کاهش می‌دهد و نگرانی واشنگتن را درباره خدشه‌دارشدن اعتبار بین‌المللی‌اش برطرف می‌کند. از منظر چین، این رویکرد مسئولیت سیاسی، مالی و اعتباری امریکا را در قبال افغانستان کاهش می‌دهد، اما عین توانایی و مزایا را برای اعمال نفوذ بر اوضاع داخلی افغانستان برای ایالات متحده حفظ می‌کند.

چالش‌ها و فرصت‌ها

اتخاذ این رویکرد مسلما در چین خبر خوبی تلقی نمی‌شود. وقتی ایالات متحده از مسئولیت‌های مادی و معنوی خود در قبال افغانستان سبک‌دوش شود، آن وقت رویکرد این کشور در قبال افغانستان امکان دارد در خدمت یک آجندای کلان‌تر و احتمالا انعطاف‌پذیرتر، واقع‌بینانه‌تر و تاکتیکی‌تر قرار گیرد. به نظر می‌رسد چین و نیاز واشنگتن به تمرکز بر رقابت «قدرت‌های بزرگ» به طور قابل‌ملاحظه‌ای در تصمیم اداره بایدن به خروج از افغانستان نقش داشته است. اظهارات اخیر بلینکن مبنی براین‌که ایالات متحده اکنون باید انرژی و منابع خود را روی مسائل مهم‌تر از جمله روابط خود با چین متمرکز کند، از نظر چین به منزله تأیید این امر است که خروج استراتژیک ایالات متحده از افغانستان دست واشنگتن را برای رقابت شدیدتر با چین باز می‌کند.

این امر در سطوح مختلف پیامدهای قابل‌توجهی برای چین دارد. بیجینگ ایالات متحده‌ای را که حواسش کم‌تر پرت باشد به نفع خود نمی‌داند. اتخاذ رویکرد توسط واشنگتن همچنین این معناست که ایالات متحده به راحتی از اهرم فشار و نفوذ خود در افغانستان حتا فقط برای مقابله با نقش بالقوه چین در این کشور دست‌بردار نخواهد بود. آنچه احتمالا برای چین بسیار مهم و بسیار نگران‌کننده است، این است که وقتی ایالات متحده جنگ خود را در افغانستان به صورت رسمی پایان دهد، آن وقت می‌تواند از افغانستان یک بار دیگر برای اهداف تاکتیکی خود در منطقه استفاده کند. برداشت چین این است (و مهم نیست چقدر اشتباه باشد) که همین ایالات متحده بود که با آموزش، تمویل و تجهیز اسامه بن لادن و طرفدارانش در دوران اشغال افغانستان به دست شوروی، از افغانستان برای مقابله با گسترش نفوذ مسکو در منطقه استفاده کرد. گرچه احتمالا چین هرگز اقدام به حمله به افغانستان خواهد کرد، اما چنین توانایی‌های امریکا در افغانستان تأثیرات جدی بر امنیت داخلی چین در سین کیانگ و فراتر از آن دارد. در چارچوب رقابت ایالات متحده و چین، احتمال تبدیل‌شدن افغانستان به میدانی بر نبرد بر سر نه‌تنها نفوذ سیاسی بلکه برای رقابت امنیتی، نیز به صورت قابل توجه افزایش یافته است.

چین چه خواهد کرد؟

به نظر می‌رسد سیاست‌گذاران چین در مورد این‌که آیا خروج ایالات متحده از افغانستان برای چین در منطقه چالش‌ها را افزایش خواهد داد یا فرصت‌های بیشتری را به همراه خواهد آورد، اختلاف نظر دارند. اول‌تر از همه اکثر تحلیل‌گران چینی در مورد چشم‌انداز سیاسی افغانستان پس از خروج ایالات متحده بدبین به نظر می‌رسند. از نظر آن‌ها، حکومت اشرف غنی شانس زیادی برای دوام آوردن در جنگ قدرت با طالبان در سال‌ها یا حتا ماه‌ها آینده ندارد. اما این رقابت بر سر قدرت می‌تواند کشور را به راحتی وارد جنگ داخلی دیگر بکند و چین را در برابر پیامدهای خود از جمله رشد بنیادگرایی اسلامی و افراطی‌گرایی آسیب‌پذیر سازد. از این نظر، دیدگاه مشترک تحلیل‌گران چینی این است که افغانستان پس از خروج ایالات متحده با یک دوره بی‌ثباتی شدید روبرو خواهد شد و منطقه به شمول چین نیاز به رسیدگی به نابسامانی‌ها به‌جامانده از ایالات متحده در افغانستان خواهند داشت.

اما چین در مقایسه با یک سال پیش به طور فزاینده‌ای نسبت به چشم‌انداز بی‌ثباتی در افغانستان پس از خروج ایالات متحده از این کشور، تسلیم‌شده به نظر می‌رسد و بنابراین فعالانه و با شتاب بسیار برای سناریویی آماده می‌شود که ظاهرا پیامد اجتناب‌ناپذیر خروج امریکا از افغانستان خواهد بود. میکانیسم گفت‌وگوها بین وزیر/معاون امورخارجه چین، افغانستان و پاکستان از سال ۲۰۱۷ به این سو ادامه دارد. این میکانیسم به‌‌عنوان کانال اصلی چین برای پیشبرد گفت‌وگوی استراتژیک، مشوره‌های امنیتی ضدتروریسم و گفت‌وگو برای همکاری سه‌جانبه، ظاهر شده است. چین پیوسته در روند استانبول مشارکت داشته و در مذاکرات دوحه و مسکو نیز دخیل بوده است. ماه نوامبر سال گذشته شی جین‌پینگ در اجلاس سازمان همکاری شانگهای بر اهمیت گروه تماس افغانستان در روند صلح و بازسازی پسا منازعه افغانستان تأکید کرد.

در حالت ایده‌آل، چین دوست دارد که یک حکومت انتقالی در افغانستان ایجاد و به دنبال آن یک انتخابات سرتاسری برای تشکیل دولت ائتلافی که هم اداره فعلی غنی و هم گروه طالبان را در بر گیرد، برگزار شود. این همان تعریف پیش فرض روند گذار به «رهبری، مالکیت و تحت کنترل افغان‌ها» است.

در بدترین حالت که در آن روند مصالحه سیاسی به شکست منجر می‌شود و چارچوب‌های منطقه‌ای قادر به ایجاد راه‌حل برای افغانستان نیستند، چین احتمالا برای برقراری ثبات در افغانستان از سازمان ملل خواستار مداخله خواهد شد. پیام اخیر تحلیل‌گران چینی در مورد این‌که چین احتمالا بتواند نیروهای حافظ صلح به افغانستان «تحت شرایط منشور سازمان ملل متحد و در صورتی که وضعیت امنیتی این کشور جنوب آسیایی پس از خروج نیروهای امریکایی تهدیدی برای سین کیانگ تلقی شود» اعزام کند، یک سیگنال است و هدف آن ارزیابی امکان چنین اقدامی است.

این‌که در آینده‌ی پیش رو حضور امنیتی خود چین در امتداد مرز با افغانستان (و حتا در داخل افغانستان تحت لوای همکاری دو جانبه) افزایش یابد، کاملا قابل تصور است. در سال‌های اخیر گزارش‌ها و شواهد زیادی درباره فعالیت‌های این چنینی از جانب چین، از جمله کمک چین به افغانستان برای نظارت بر دالان واخان منتشر شده است. همچنین در ماه جنوری گزارش شد که یک حلقه جاسوسی چین در افغانستان دستگیر شده است.

چین هنوز امیدوار است که توسعه اقتصادی بتواند افغانستان را به ثبات رساند. چین می‌خواهد افغانستان را به ابتکار کمربند و راه اضافه کند و این کشور را به‌‌عنوان افزونه‌ای به دالان اقتصادی چین و پاکستان تبدیل کند. این طرح اولین بار در سال ۲۰۱۷ ارائه شد و در سال گذشته، پس از آغاز انتقال کالاهای تجاری از طریق افغانستان به بندر گوادر در پاکستان در سال ۲۰۲۰، شاهد «نشانه‌های دلگرم‌کننده» بوده است. چین می‌داند که توسعه اقتصادی در افغانستان و ائتلاف منطقه‌ای در زمینه اقتصاد، پس از خروج ایالات متحده همچنان چالش‌برانگیز باقی خواهد ماند. اما به رغم این درک، توسعه اقتصادی و گنجاندن افغانستان در ابتکار اقتصادی منطقه‌ای چین هدفی است که بیجینگ به احتمال زیاد از دنبال کردن آن دست نخواهد کشید.

منافع ژئواقتصادی چین در افغانستان با آرزوی دیرینه‌ی پاکستان مبنی بر تبدیل‌شدن اسلام‌آباد به مرکز تجاری منطقه‌ای همسویی دارد. و حمایت چین از این هدف پاکستان، نشان‌دهنده باور بیجینگ به این است که پاکستان پس از خروج نیروهای امریکایی نیز نقش اساسی را در ایجاد ثبات در افغانستان خواهد داشت. چین از این نیز آگاه است که چگونه پاکستان درباره‌ی کنترل خود بر اوضاع اغراق می‌کند و برای پیشبرد منافع خاص اسلام‌آباد با طرف‌های درگیر منازعه افغانستان بازی می‌کند. با این‌حال، از منظر چین نفوذ پاکستان در افغانستان (حتا اگر اغراق‌آمیز باشد) یک واقعیت سیاسی است که نمی‌توان آن‌را نادیده گرفت. علاوه براین، اهداف چین و پاکستان در افغانستان اگر یکسان نباشند دست‌کم همسو هستند. این همسویی به‌ویژه در کانتکست مقابله با نفوذ هند در منطقه، صدق می‌کند.

نگاه به آینده

به‌طور کلی واکنش چین در مورد خروج نیروهای امریکایی از افغانستان پیچیده است. در کوتاه‌مدت، بیجینگ نگران است که افغانستان در نبود ارتش ایالات متحده دچار هرج‌ومرج شود و ناگزیر به لانه‌ی افراط‌گرایی اسلامی تبدیل شود. اما در بلندمدت، سیاست‌گذاران چین عمیقا نسبت به اهداف ایالات متحده بدگمانند و تصور می‌کنند که ایالات متحده نفوذ خود را در افغانستان حفظ و از آن برای پیشبرد منافع خود در منطقه استفاده خواهد کرد. علاوه براین، بیجینگ می‌ترسد که ایالات متحده، پس از آن‌که به حضور نظامی رسمی خود در افغانستان پایان داد، از این کشور برای تضعیف جایگاه منطقه‌ای چین و منافع کلیدی بیجینگ استفاده کند.

یون سون مدیر «برنامه چین» و یکی از مدیران «برنامه آسیا» در «مرکز استیمسون» است.