روز گذشته از نود و پنجمین سالروز استرداد استقلال افغانستان از سوی حکومت و مردم در کابل و ولایات تجلیل به عمل آمد. از این روز در کابل در محوطهی ارگ با حضور رییس جمهور کرزی و شماری از مقامهای بلندپایهی دولتی به شکل محدودی تجلیل گردید و در برخی از ولایتها نیز مقامهای دولتی و مردم از بیست و هشتم اسد تجلیل کردند. استقلال برای مردم واژهای گرانبها و مقدس است. تمام کشورها و جوامع که دارای چنین روزی میباشند، با عظمت و شکوه از این روز تجلیل به عمل میآورند؛ اما مفهوم عینی و اهمیت واقعی این واژه در عصر کنونی دچار دگردیسی شده است. ایجاد روندهای تازه و استقرار قانونمندیهای جدید در سیاست بینالملل، شماری از ارزشها، قواعد و قانونمندیهای سنتی، از جمله «استقلال» را به چالش کشیده و منسوخ اعلان کرده است. اکنون «وابستگی متقابل» جاگزین «استقلال» شده و «همگرایی منطقهای» مرزهای تصنعی و طبیعی دولت-ملتهای سنتی را درنوردیده و قاعده و قانونمندی جدیدی مبنی بر «همگرایی» و «جهانوطنی» را در سیاست و تجارت بینالملل وضع کرده است. ارزش سنتی «استقلال» در نگاه ایدیولوژیک از این واژه نهفته بود. استقلال در امتداد دشمنی با کشورهای بیرونی، بستن تمام دروازههای خود به روی بیگانگان و قطع هرگونه تماس و تعامل با کشورهای بیگانه تفسیر میشد. در حالی که امروز وابستگی متقابل به عنوان یک واقعیت عینی و الزام مشروع حکومتها پنداشته شده و «همگرایی منطقهای» و زدودن تمام مرزهای ساختگی و تصنعی در میان کشورها از اهداف اصلی سیاست خارجی تمام کشورها به شمار میرود. تمام کشورها به همدیگر وابستگی متقابل دارند و این امر را نه تنها به عنوان یک امر منفی نگاه نمیکنند، بلکه آن را نقطهی قوت خود در مسیر توسعه و شگوفایی اقتصادی قرار میدهند. تمام کشورهای جهان، زیست عزتمندانه و دستیافتن به توسعهی اقتصادی و سیاسی را در گرو تعامل نزدیک و همهجانبه با دیگران پنداشته؛ از همینرو، تلاش مینمایند تا تمام مرزهای ساختگی میان همدیگر را برداشته و در یک روند همگرایانه به توسعهی اقتصادی و سیاسی دست یابند. در حالی که مفهوم سنتی و ایدیولوژیک استقلال منافی تمام این روندهای جدید جهانی بوده و اگر قرار باشد آن را به عنوان قاعدهی نگاه و رفتار سیاسیمان قرار بدهیم، باید در جزیرهی جدابافته از دیگران بهسر ببریم.
جشن استقلال به همان اندازه که محدود و کوچک شده است، از اهمیت واقعی نیز افتاده و اکنون نسل جوان کمتر به ارزش و اهمیت این مناسبت اعتنا میکنند. از یک طرف این واژه را در تعارض با قانونمندیهای جدید جهانی و واقعیتهای عینی میدانند و از طرف دیگر نیز، ضعف دولت در تأمین امنیت و برگزاری شکوهمندانهی این مراسم، جشن استقلال را به برنامههای محدود در درون اتاقهای خورد و کوچک فروکاسته است.
اکنون نسل جوان بهجای چسپیدن به واژهی استقلال که مفهومش را از دست داده است، باید به این فکر کند که با میراث امانالله خان چه کردند؟ بازاندیشی تفکرات و جریانهای عصر شاه امانالله خان نوگرا و یادآوری و تقدیر از کارکردهای تجددطلبانهی او، بهتر از تجلیل و بزرگداشت از جشن بیست و هشتم اسد است. با این کار، هم یادی از امانالله خان غازی و پیشگامان تجدد میکنیم، هم از کردار و گذشتهی آنها درس میگیریم و هم اینکه با استفاده از تجارب و مطالعهی این جریانها، افقهای تازهای برای مسیر خود باز میکنیم. دولتمردان و سیاستمداران ما بعد از امانالله خان تاکنون همگی از جشن استرداد استقلال کشور تجلیل و از امانالله خان تقدیر کردهاند؛ اما هیچکدام آنها اندکی هم به میراث امانالله خان غازی فکر نکردند. در حالی که میراث امانالله خان و راهی را که او آغاز کرد، رسالت و مسئولیتی بهمراتب مهمتر از حفظ استقلال برای نسلهای بعدی بوده است. ما با تداوم و به سرانجام رساندن راه امانالله خان و پاسداری از میراث وی میتوانستیم سرنوشت و آیندهی خود را بهبود بخشیم که متأسفانه نکردیم. حاصل این غفلت یا ناتوانی، لجنزاری است که امروز کشور و مردم در آن دست و پازده و توان رهیدن از آن را نیز نداریم.