حکومتیهای ما توضیح نمیدهند که علت شکستهای پیاپی اردوی ملی در برابر طالبان چیست. بعضی از مقامات حکومتی سعی میکنند این شکستها را همچون بخشی از یک برنامهی هوشمندانه برای دفاع از مردم جلوه بدهند. اما وقتی که میبینیم با سقوط هر ولسوالی طالبان مواضع خود را بیشتر تحکیم میکنند و به سلاحهای بهتر و بیشتر دسترسی پیدا میکنند، تردیدی نمیماند که هیچ طرح هوشمندانهای در پشت این مثلا «عقبنشینیهای تاکتیکی» اردوی ملی وجود ندارد.
اگر بنشینیم و بدون موضعگیریهای ضدحکومتی یا ضدطالبانی و تنها از موضع یک ناظر دربارهی این قضیه بیندیشیم، بعضی از گزینهها را نمیتوانیم بهعنوان توضیحِ وضعیت به کار ببریم:
یک- شکستهای اردو را نمیتوان با «هزینهی بالای جنگ» توضیح داد. گاهی مقامات حکومتی میگویند که جنگ در این همه ولایت هزینهی بالایی دارد و گاهی این هزینههای کمرشکن سبب میشوند که اردوی ملی در برابر طالبان کوتاه بیایند. این توضیح درستی نیست. چرا که جنگ برای طالبان نیز هزینه دارد. چه میشود که هزینهی جنگ اردوی ملی را زمینگیر میکند، اما تأثیر مشابهی بر طالبان ندارد؟
دو- شکستهای اردو را نمی توان با «برتری عددی طالبان» توضیح داد. خیلی روشن است که اردوی ملی سربازان آموزشدیدهی بیشتری دارد (خود مقامات همین حکومت بارها گفتهاند که شمار نیروهای طالبان به هفتاد هزار نفر نمیرسد).
سه- شکستهای اردو را نمیتوان با «محبوبیت اجتماعی طالبان» توضیح داد. در این مورد هم ادعای حکومت این است که طالبان بهعنوان یک گروه واپسگرا و خشونتورز در میان مردم افغانستان جایگاه خوبی ندارند. در اکثر مناطق کشور، مردمانی که جفاهای گذشتهی طالبان و خشونتهای فعلی این گروه را تجربه کردهاند، از طالبان و حاکمیت این گروه بیزارند. سربازان اردوی ملی هرچه باشند، در اکثر بخشهای جامعهی ما محبوبتر از طالبان هستند.
چهار- شکستهای اردو را نمیتوان با «مهارت جنگی بهتر طالبان» توضیح داد. بدون تردید طالبان نیروهای جنگدیده و سرسختی دارند. اما سربازان اردوی ملی نیز در کورههای زیادی آزموده شدهاند و از نظر روحیهی جنگی و توان مقاومت کمتر از طالبان نیستند. خود همین حکومت پیوسته تبلیغات میکند که نیروهای قهرمان اردوی ملی کشور از شمار بهترین سربازان در منطقه هستند.
پنج- شکستهای اردو را نمیتوان با «برخورداری طالبان از حمایتهای بینالمللی بیشتر» توضیح داد. روشن است که حمایت تسلیحاتی، پولی، آموزشی و حقوقیای که حکومت افغانستان از جامعهی بینالمللی تاکنون دریافت کرده به مراتب بیشتر از حمایتهایی بوده که طالبان از جامعهی بینالمللی دریافت کردهاند.
حال، چرا وقتی که اردوی ملی از بسیاری جهات در موقعیت بهتری قرار دارد، پیوسته در برابر حملههای طالبان عقب مینشیند و خسارات و تلفات بسیار سنگین را متحمل میشود؟
تنها توضیح معقولی که باقی میماند این است که حکومت از ظرفیت و توانایی اردوی ملی در برابر طالبان استفادهی درستی نمیکند. چرا؟ به دو دلیل: یکی اینکه گردانندگان حکومت فعلی برای مقابله با طالبان ارادهی سیاسی ندارند. محمداشرف غنی، رییسجمهور، و تیم قومیاش نمیخواهند طالبان سرکوب شوند. امیدوارند که ظرفیت خشونتورزی قومی طالبان را بتوانند در مسیری بهتر (یعنی در جهت تأمین هژمونی قومی یک گروه اتنیکی) هدایت کنند. دیگری اینکه اگر در حکومت فردی که دوست دارد متفکر دوم جهان بخوانندش، میزان اشتباهات مدیریتی سر به آسمان میزند. طالبان در زیر فشار سنگین ناتو و امریکا آنقدر تصمیمهای بد و غلط نگرفتند که مدیران این حکومت در روزهای نرمال حکومتداری خود گرفتند. اکثر روزهای این حکومت در ایجاد تنش و نزاع با گروهها و افرادی میگذرد که طرفدار نظام جمهوری هستند و نه مخالف آن. اشرف غنی کار را به جایی رسانده که اگر همین امروز لباس رزم بپوشد و به هلمند برود و در آنجا در جنگ با طالبان «شهید» شود، مردم این شهادت او را نیز حلقهای از سلسلهی بلند نیرنگهای سیاسی او محسوب خواهند کرد. فقط یک مدیر بد میتواند در این حد بیاعتمادی در میان مردم خلق کند.