عصر دوشنبه، ۳۱ جوزا که چند جنگجوی گروه طالبان در یکی از ورودیهای شهر مزار شریف عکس گرفتند و در شبکههای اجتماعی نشر کردند، در این شبکهها غوغای به پا شد که گویا طالبان در دروازههای مزار شریف، یکی از شهرهای مهم و بزرگ افغانستان، رسیدهاند. اما در واقعیت امر، طالبان از این اقدام، هیچ هدفی جز تشدید جنگ تبلیغاتی و روانی نداشتند. چند جنگجوی طالب نیامده بودند که وارد شهر مزار شریف شوند و خودشان را در این شهر با نیروهای امنیتی درگیر کنند، چون طالبان میدانند که در حال حاضر جنگ را به داخل این شهر مهم کشانده نمیتوانند و توان درگیری و مقاومت در این شهر را ندارند. آنان با نشر چند عکس میخواستند در جنگ روایتها و جنگ روانی خود را پیروز و رسیده به دروازههای مزار شریف نشان دهند. چنانکه با رسیدن چند نیروی ویژه پولیس در این دروازه، جنگجویان طالبان از ساحه فرار کردند، چون برای درگیری و مقاومت نیامده بودند. این اتفاق نمونهی بارزی از دهها اقدام به جنگ روانی و تبلیغاتی طالبان بود که برای چند ساعتی فضای جنگ تبلیغاتی و روانی را، بهویژه در شبکههای اجتماعی، به نفع خود تصرف کردند و بسیاریها نخواسته و ندانسته گرفتار این جنگ تبلیغاتی طالبان شدند و به نشر و پخش هرچه بیشتر آن اقدام کردند. اما بهزدوی موجی از حمایت از نیروهای امنیتی افغانستان و نشر خبرهای مبنی به بسیج مردم علیه این گروه فضا را تغییر داد.
انگیزه در جنگ بهاندازهی جنگافزار مهم دانسته میشود و جنگ روانی در طول تاریخ جنگهای بشر به گونهای نقش داشته است. سان تزو در کتاب «هنر جنگ» مینویسد که ارتش بسان ابزاری است که تیر خلاص را در مغز دشمن خالی میکند که قبلا آسیبپذیر شده است. توماس جانسون در شروع کتاب «روایتهای طالبان؛ نقش اطلاعرسانی و فرآوردههای تبلیغی در جنگ افغانستان» مینویسد که تاریخ جنگ نشان میدهد که گروههای مسلح برای شکست روحیهی جنگجویان طرف مقابل و خلق اعتماد به نفس برای سربازان خودی روایتهایی ساخته و نشر کردهاند. طرفهای جنگ سعی کردهاند که با روایتسازی ثابت کنند که در موضع برتر اخلاقی نسبت به دشمنانشان قرار دارند. توجیه اخلاقی جنگ به یک نیروی جنگی کمک میکند که حمایت مردمی را به دست بیاورد و به راحتی سربازگیری کند.
آقای جانسون در مقدمه کتاب خود مینویسد که سازمان ناتو، امریکا و حکومت افغانستان در دو دهه اخیر جنگ تبلیغاتی را به طالبان باختهاند. اکنون نیز کارشناسان میگویند که طالبان در جنگ تبلیغاتی موفق عمل کردهاند و حکومت افغانستان کدام برنامه راهبردی برای پیروزی در جنگ تبلیغاتی، اجرای سازوکار مؤثر برای ضدتبلیغ و مدیریت افکار عمومی ندارد.
فردوس کاوش، روزنامهنگار و مترجم کتاب «روایتهای طالبان» در صحبت با اطلاعات روز میگوید که برمبنای پژوهشهای دانشمندان مطالعات امنیتی، ۳۰درصد جنگهای شبیه جنگ افغانستان رویارویی و نظامی است و ۷۰ درصد آن جنگ معلومات، رسانهای و تبلیغاتی. آقای کاوش میافزاید که همهی پژوهشگران روی این نکته توافق دارند که جنبهی تبلیغاتی تمامی عملیاتهای نظامی در این جنگها بیشتر مدنظرند تا مؤثریت نظامی آن. بناً جنبهی تبلیغاتی و روانی جنگ بسیار اهمیت دارد و تمام تلاش طالبان هم روی جنبهی تبلیغاتی و رسانهای درگیریهای اخیر است.
در هفتههای پسین عقبنشینی نیروهای امنیتی از ولسوالیها، سقوط و تسلیمشدن نیروهای امنیتی زیر عنوان «سقوط زنجیرهای ولسوالیها» نشر و تبلیغ شد. گروه طالبان در رسانهها، بهویژه در شبکههای اجتماعی، بهصورت بسیار گسترده با استفاده از روشهای گوناگون با نشر خبرها، جنگ تبلیغاتی این گروه را شدت بخشیدند. اعضای گروه طالبان که در شبکههای اجتماعی جنگ تبلیغاتی این گروه را پیش میبرند، عمدتا با نامهای مستعار خبرها را بهصورت بسیار فوری از طریق متن، تصویر و ویدیو بازتاب میدادند و روزها فضای مجازی را در کنترل داشتند. ویدیوها نشان میداد که سربازان با داشتن تجهیزات و امکانات جنگی پیشرفته گروه-گروه به جنگجویان موترسایکلسوار تسلیم میشوند. آنان ویدیوها را با این پیام منتشر میکردند که گویا گروه طالبان در حال پیروزی کامل قرار دارند. در عین زمان این گروه رویکرد دیگر را پیش گرفتند و آن این که سربازان تسلیمشده را آزاد میکردند. سقوط شمار زیادی از این ولسوالیها بیتأثیر از جنگ تبلیغاتی طالبان نبود.

در مقابل نهادهای اطلاعرسانی حکومت افغانستان در بسیاری موارد در خصوص اتفاقات جنگ و ادعای سقوط ولسوالیها معلومات ارائه نکردند و در بسیاری موارد سکوت اختیار کردند که به قول کارشناسان این امر بهخودیخود فضای جنگ تبلیغاتی را به نفع طالبان تغییر داد و بسیاری از شهروندان نیز گرفتار جنگ تبلیغاتی این گروه شدند. به گفتهی احمدضیای رفعت، استاد دانشکده ژورنالیزم دانشگاه کابل، حکومت با ندادن اطلاعات و معلومات از دستآورهای خود نارضایتی افکار عمومی را افزایش داد و در نهایت نارضایتی ناشی از کمآگاهی مردم از دستآوردهای حکومت یک خالیگاه هولناکی میان مردم و حکومت ایجاد کرد که بهخودیخود به نفع طالبان تمام شد.
فردوس کاوش میگوید که در مسألهی سقوط ولسوالیها یک واقعیت این است که باید همه بدانند؛ اینکه برخی از این ولسوالیها از سالها محاصره بودند و نیروهای دولتی تنها بر یک ساختمان تسلط داشتند. پس از خروج نیروهای ناتو، دولت مجبور بود که از این ساختمانها بیرون شود و سقوط ولسوالیها امر غیرقابل انتظار نبود، اما سقوط یک ساختمان، سقوط ولسوالی و سقوط زنجیرهای ولسوالیها تبلیغ شد: «این نشان میدهد که در جنگ روانی، فضای رسانهای در دست طالبان است.»
چرا حکومت در جنگ تبلیغاتی ضعیف است؟
توماس جانسون در جمعبندی کتاب خود نوشته که موفقیت کمپین تبلیغاتی طالبان تا حد زیادی معلول نبود کمپین تبلیغاتی مؤثر از سوی حکومت افغانستان است، اما در مقابل جنگ تبلیغاتی بخشی از استراتژی طالبان برای تسخیر مجدد افغانستان است.
یک گزارش اداره امور ریاستجمهوری در خصوص عملکرد نهادهای اطلاعرسانی حکومت و بخشهای مطبوعاتی ادارات نشان میدهد که در مجموع حدود هزار تن در بخشهای مطبوعاتی ۵۳ وزارت یا ادارهی مرکزی کار میکنند و سالانه دستکم ۳۰۰ میلیون افغانی در بخش مطبوعات وزارتخانهها و ادارات مرکزی و ولایتی مصرف میشود. این گزارش حکومتی تأیید میکند که باوجود مصرف سالانه صدها میلیون افغانی، بهدلیل نبود هماهنگی میان واحدهای اطلاعرسانی و عدم ارائهی اطلاعات یکدست، تأثیرگذاری و اعتبار اطلاعرسانی حکومت نزد مرم در وضعیت بسیار بد قرار دارد.
احمدضیای رفعت میگوید که بهدلیل نبود کدرهای متخصص کافی در رشتهی تبلیغ و ارتباطات در دفترهای مطبوعاتی وزارتخانهها و سازمانهای دولتی، حکومت افغانستان تاهنوز فاقد برنامههای راهبردی اثرگذار در راستای تبلیغ و ارتباطات است. آقای رفعت میافزاید که یکی از ضعفهای جدی حکومت در عرصهی نظامی و سایر عرصهها، اطلاعندادن به مردم از دستآوردهای خود است و این مسأله فشار نارضایتی افکار عمومی بر حکومت را افزایش داده است. به گفتهی آقای رفعت، در برخی موارد افزایش نارضیاتی ناشی از نبود اطلاعات از دستآوردهای حکومت سبب ایجاد یک خالیگاه هولناک میدان حکومت و مردم شده و این خالیگاه پیش از آن که طالبان تبلیغ کنند، به سود این گروه تمام شده است.
پس از سقوط ولسوالیها بهدست طالبان، مسئولان اطلاعرسانی نهادهای امنیتی و در کل حکومت در مواردی حاضر به دادن اطلاعات در خصوص چگونگی وضعیت ولسوالیهایی ازدسترفته نشدند و تلاش کردند که اخبار این سقوطها بازتاب نیابند. برای این هدف، اعضای شورای ولایتی را که تنها منابع قابلدسترس رسانهها و خبرنگاران بودند از صحبت در خصوص مسائل امنیتی منع کرد. به اضافه که مقامهای ارشد حکومتی در مورد اوضاع امنیتی و چرایی سقوط ولسوالیها به مردم توضیح ندادند و در برخی موارد بسیار ناشیانه اظهار نظر کردند.

احمدضیای رفعت میگوید که باتوجه به فراگیربودن رسانهها و شبکههای اجتماعی، حکومتها همانند گذشته نمیتوانند واقعیتها را پنهان کنند، بناً در چنین شرایطی بیان واقعیتها مؤثر است. او میافزاید حکومت وظیفه دارد که بگوید چنین اتفاقاتی افتاده است. دلیل سقوط ولسوالیها چیست راهکار پسگیریاش چیست؟ «متأسفانه در دو هفتهی اخیر مقامهای ردهبلند دولتی سکوت کردهاند. این سکوت هم بیشتر به نفع طالبان تمام شده است.»
برای تضعیف جنگ تبلیغاتی طالبان باید چه کرد؟
جنرال ظاهر عظیمی، سخنگوی پیشین وزارت دفاع در نوشتهای توضیح میدهد که بسیج افکار عمومی در حمایت از نیروهای امنیتی، خلق روحیه و انگیزه، مشروعیتبخشیدن و حقانیتدادن به جنگ از مهمترین اهداف جنگ تبلیغاتی است. ضدتبلیغات تلاشیست برای خنثاکردن تبلیغات دشمن، تضعیف روحیه دشمن و افشای ماهیت، اهداف و وابستگی دشمن، بهویژه تبیین تأثیر حملات تخریبی دشمن در زندگی و آیندهی مردم. آقای عظیمی میافزاید که داشتن استراتژی تبلیغاتی علمی، کارآمد، همهجانبه و تأثیرگذار، ارتباط بدون چونوچرا با پیروزی نبرد دارد و میتواند بستر حمایت ملی، منطقهای و بینالمللی را فراهم آورد.
کارشناسان میگویند تضعیف و شکست جنگ تبلیغاتی طالبان نیازمند راهکار استراتژیک است. توماس جانسون در بخش جمعبندی کتاب خود پیشنهاد میکند حالا که نیروهای ناتو از افغانستان خارج میشوند، فرصت مناسبی است که حکومت افغانستان روایت جذاب و قابلقبول برای همه از خودش بهدست دهد و یک کمپین تبلیغاتی را برمبنای روایتهای استوار، محکم و جذاب برای مردم افغانستان سازماندهی کند: «حکومت افغانستان باید روایت خودش را داشته باشد و برمبنای آن کمپین تبلیغاتی را راهاندازی کند تا در جنگ تبلیغاتی با طالبان موفق شود.»
احمدضیای رفعت، میگوید که در روزهای اخیر که وضعیت امنیتی حساس شد، نهادهای امنیتی به نشر خبرهای کوتاه و اظهارات سخنگویان اکتفا کردند، اما ضرورت ایجاب میکند که مقامهای بلندپایه امنیتی، رییسجمهور و معاونانش با مردم صحبت کنند و جامعه را در جریان وضعیت امنیتی، پیشرفتها، مشکلها، راهحلها و اقدامهای بالفعل و بالقوهیشان قرار دهد: «سخنگوی یک اداره چنان وجاهتی ندارد که در چنین وضعیت حساس، وقتی حرف میزند، افکار عمومی را به طرف خود جذب کند. در این صورت مردم منتظرند که ببینند رییسجمهور و مقامهای بلندرتبه چه حرفی با مردم دارند. متأسفانه در همهی این ردهها سکوت حاکم است. عجالتا این مهمترین کاری است که حکومت باید انجام دهد. عیب کار این است که مقامهای امنیتی نمیدانند که نیاز است به پرسشهای مردم پاسخ دهند تا شایعهها کاهش پیدا کند. دستگاه حکومت به دور خود میچرخد، هرگونه اطلاعاتی را که خودشان دارند، گمان میکنند که مردم نیز به آن اطلاعات دسترسی دارند. روزانه هرمقام امنیتی مکلف است که در مورد انکشافهای امنیتی با مردم صحبت کند.»
این استاد دانشگاه در خصوص تضعیف جنگ تبلیغاتی طالبان در درازمدت میگوید که حکومت نخست برای تبلیغ و ضدتبلیغ راهبرد طرحریزی کند، در مرحلهی بعدی برای نهادهای مختلف حکومتی کارشناسان حوزه ارتباطات استخدام و راهکار وضعشده از سوی آنان را اجرایی کند. او پیشنهاد میکند که حکومت باید ارتباط نزدیکی با رسانههای خصوصی ایجاد نموده، هدفها و منفعتهای کلان ملی را تعریف کند و این رسانهها را از خطرهای متوجه منفعتهای ملی باخبر سازد تا رسانهها با رعایت اصول حرفهای خبرنگاری به نفع منافع ملی تبلیغ کنند.
فردوس کاوش میگوید در مورد اینکه جنگ روانی چگونه مدیریت شود، لازم است که حکومت و نهاهای امنیتی یک استراتژی بسازند و مطابق آن عمل کنند. آقای کاوش میافزاید که در وضعیت فعلی حکومت باید اوضاع امنیتی را برای مردم و رسانهها روشن کند که در نبود نیروهای بینالمللی، نیروهای امنیتی توان حفظ جغرافیایی وسیع را ندارند و طبیعی است که جغرافیا و ساحه دولت کوچکتر میشود: «این را باید بهصورت دقیق به اطلاع همه برساند. با خروج نیروهای خارجی واقعیت میدان جنگ ایجاب میکرد که دولت و نیروهای امنیتی روی امنیت مراکز ولایتها، فرودگاهها، بنادر و نقاط استراتژیک تمرکز میکردند و ساحه زیر کنترل خود را کوچک میکردند.»
او میافزاید که استفاده از نیروهای خیزش مردمی و بومیکردن امنیت هم بهلحاظ جنگ روانی مهم است و هم جزو ایجابات میدان جنگ است. حکومت و نیروهای امنیتی هر عملیاتی را که انجام میدهند، باید جنبهی تبلیغی آن را در نظر بگیرند و مدیریت کنند.
مردم چه کنند؟
مردم میتوانند در جنگ تبلیغاتی نقش مثبت و منفی داشته باشند، اگر گرفتار جنگ تبلیغاتی دشمن شدند، ناخواسته به نفع دشمن کمپین خواهند کرد و اگر با آگاهی از باریکیهای جنگ تبلیغاتی برخورد کنند و نگذارند که از طریق آنها جنگ تبلیغاتی دشمن گسترش یابد، میتوانند برای نیروهای خودی نقش مفید بازی کنند. چنانکه در روزهای اخیر و پس از جنگ تبلیغاتی طالبان در یکی از دروازههای شهر مزار شریف، مردم در رسانههای اجتماعی موازنه جنگ تبلیغاتی را به نفع نیروهای امنیتی تغییر دادند و یک حمایت گسترده از نیروهای امنیتی به راه افتاد.

احمدضیای رفعت میگوید مردم ظرفیتی هست که باید از آن استفاده شود و حکومت بهعنوان سازمان رهبریکننده باید ابتکار عمل را بهدست بگیرد و مردم را در جهت دفاع از منفعتهای ملی افغانستان بسیج کند: «اگر حکومت برنامههای مؤثر و اجرایی برای تضعیف دشمن داشته باشد، بدون شک مردم این ظرفیت و توانایی را دارند که از آن حمایت کنند. مردم در واقع گروههای پراکنده هستند و از گروههای پراکنده نباید انتظار داشته باشیم که بتوانند به گونهی استراتژیک، روشمند، هدفمند و با توصل به سازوکارهای مؤثر عمل کنند. مردم فقط میدانند که باید دشمن را تضعیف کنند، اینکه چگونه دشمن تضعیف شود، وظیفهی حکومت است که متخصصانی را در اختیار داشته باشد، برنامهریزی کند و مردم را جهت دهد.»
آقای رفعت میافزاید که در روزهای پسین مردم بهصورت خودجوش در شبکههای اجتماعی ابتکار عمل را در دست گرفتند و به تبلیغ و حمایت از نیروهای امنیتی پرداختند که در چند سال اخیر بیسابقه است: «البته این تبلیغ خودجوش مردم به نفع نیروهای امنیتی را نمیشود به پای حکومت گذاشت. حکومت نقش انفعالی دارد. در این چند روز مردم از حالت انفعالی برآمدند و به کنشگران تبلیغی تبدیل شدند که به نفع حکومت تمام شد. ولی هنوز هم آنگونه که نیاز است، حکومت نتوانسته در موارد امنیتی همچنان اطلاعرسانی کند که بتواند روحیه تضعیفشدهی جامعه را تقویت کند.»
فردوس کاوش میگوید که رسانهها در بخش ویراستی خود سختگیریها را بیشتر کند تا اطلاعرسانی طوری صورت نگیرد که به جنگ روانی گروههای ضد دولت کمک کند. به گفتهی او، کاربران شبکههای اجتماعی نیز متوجه باشند کسانی که آموزش اطلاعرسانی ندیدهاند و کارمند یک مرکز رسانهای و اطلاعرسانی نیستند، ضرور نیست که در مورد جنگ معلومات دهند: «اگر این موارد در نظر گرفته شود، اندکی به بهبود وضعیت کمک میکند.»