استراتژی‌های شکستن بن‌بست در مذاکرات صلح؛ تنبیه‌ها و تشویق‌ها (۲)

استراتژی‌های شکستن بن‌بست در مذاکرات صلح؛ تنبیه‌ها و تشویق‌ها (۲)

تنبیه‌ها

ابزارهای سیاسی که می‌توانند دو طرف درگیر جنگ را به میز مذاکره بکشانند و آنان را وادار به امضا و در گام‌های بعدی و نهایی اجرای توافق‌نامه کنند، تنها شامل مشوق‌ها نمی‌شود. هدف این است که در کنار پیشنهاد و ارائه مشوق‌ها و یا در صورت ناکارآمدی آن، می‌توان با اعمال تنبیه‌ها طرف‌های درگیر جنگ را به میز مذاکره کشاند.

نفوذ سیاسی

ابزارهای سیاسی کنش‌گران خارجی را می‌توان در مجموعه از طیف‌های مختلف تصور کرد که هر یک منطق متفاوت از چگونگی دستیابی به تغییر و درجه‌ای از «اهرم»شدن برای دستیابی به آن‌را منعکس می‌کند. در یک انتهای طیف، بیشترین اقدامات قهری، از نیروی صریح گرفته تا اشکال مختلف محدودیت یا فشار تنبیهی وجود دارد. در انتهای دیگر، تدابیری است که کمتر زورگویانه اما مبتنی بر منطق مشابه پاداش و مجازات است که هدف آن تشویق به تغییر رفتار از طریق ارائه مشوق‌های مثبت است. اقدامات غیراجباری و غیرمشروط برای تسهیل تغییرات در روابط و طرز تفکر طرفین، از جمله ایجاد مجامع، آموزش یا ابزار مذاکره برای طرف‌هایی که پذیرای مذاکرات هستند، در انتهای دومی طیف است.

واضح است که مرزها بین حالت‌های مختلف تأثیرگذاری همیشه مشخص نیستند. علاوه بر این، یک ابزار سیاسی ممکن است انواع مختلف تأثیر را درگیر کند. به‌عنوان مثال تضمین‌های امنیتی که در قسمت اول این گزارش بحث شد، مأموریت‌های پلیس یا کمک‌های مرزی ممکن است به‌عنوان یک مشوق یا تقویت‌کننده دیده شود، اما با وجود توانایی لازم برای نیرو نیز پشتیبانی می‌شود.

برخلاف تسهیل و تحمیل نیرو، بسیاری از مشوق‌ها و فشارهای موجود در وسط طیف طبق منطق شرط‌بندی اعمال می‌شوند. آن‌ها با اقدامات هدف خود مرتبط هستند: «اگر شما این کار را انجام دهید، ما آن کار را انجام خواهیم داد.» توماس شلینگ می‌گوید که در استفاده از مشروطیت، بازیگران خارجی سعی می‌کنند با تأمین منافع مشروط به تغییر رفتار یا سیاست، حساب هزینه و سود هدف خود را تغییر دهند.

از نظر تئوری، مشروط‌شدن در صورتی موفقیت‌آمیز است که ارزش سود بیش از هزینه‌های همکاری یا هماهنگی با شرایط یا انتظارات متصل باشد. بااین‌وجود این محاسبات ساده نیست. درگیری‌های مسلحانه برای پیش‌فرض انتخاب منطقی در مورد هزینه‌ها و منافع، مشکلات خاصی ایجاد می‌کند. نخست، طرف‌های درگیری مسلحانه ممكن است با اهداف عمیق ایدئولوژیك یا مبتنی بر ارزش كه به‌راحتی قابل تغییر از فشار یا انگیزه‌های خارجی نیستند، ایجاد شوند. دوم، پویایی به دام انداختن – وقتی طرفین متعهد به فقدان استراتژی‌های آشکار به‌دلیل میزان منابع و تعهدی باشند که قبلا در آن‌ها سرمایه گذاری کرده‌اند – می‌تواند موانعی در سمت‌وسو دهی در مسیر استراتژیک ایجاد کند.

علاوه بر این، موفقیت همه‌ی این ابزارهای سیاسی برای صلح بستگی به نحوه ارتباط آن‌ها با پویایی گسترده‌تر درگیری مسلحانه دارد. بین دستیابی طرف‌های درگیری به اهداف‌شان از طریق بازیگران خارجی و اقدامات واقعی بازیگران خارجی، تعامل پیچیده‌ای وجود دارد. یک چالش مداوم که باید به‌طور مرتب مدیریت شود، تلاش هر یکی از طرفین برای دستکاری در مداخله خارجی به نفع خودشان است. همان‌طور که در مطالعات موردی در مورد سریلانکا، اسرائیل، گرجستان، اوگاندا و سودان نشان داده شده است، رهبران کشورهای درگیر جنگ ممکن است از مزیت قابل توجهی در این تلاش برخوردار باشند. بااین‌وجود بازیگران غیردولتی نیز می‌توانند بازی را انجام دهند. در حالی‌که ممکن است هدف از تحریم‌ها و مشوق‌ها تغییر معادله هزینه/منافع طرفین درگیری و در نتیجه تأثیر در حساب تصمیم‌گیری آن‌ها به نفع پایان‌دادن به درگیری مسلحانه بین‌شان باشد، اما اغلب نتیجه‌ی اصلی این است که به سیاست نمادین درگیری اضافه شود.

زور

سازمان‌های بین‌المللی یا دولت‌های خارجی گاهی تحت شرایط محافظت از جمعیت و یا برکناری رهبرانی که آن‌ها را تهدید می‌کنند، در شرایط درگیری مداخله نظامی می‌کنند. مأموریت‌های صلح‌آمیز صلح چندجانبه برای نظارت بر مصالحه، یا غیرتوافقی در مواردی که خالی از صلاحیت مؤثر باشد، به‌طور معمول به‌عنوان ابزاری برای اعمال فشار استفاده نمی‌شود. بااین‌وجود تهدید مستقیم یا ضمنی به استقرار بدون توافق نیروی مسلح، گاهی در یک رویکرد دیپلماتیک اجباری، برای تحمیل توافق استفاده می‌شود. بااین‌حال، تهدید یا عملکرد استقرار نیرو ممکن است برای مذاکرات مشکل‌ساز باشد. به‌عنوان مثال، تهدید جدی ایالات متحده از حمله نظامی به هائیتی در سال ۱۹۹۴ به تأمین توافق در آخرین لحظه کمک کرد، اما وقتی مشخص شد که حمله از قبل جریان داشته است، تقریبا متوقف شد.

تحریم‌ها

در امتداد طیف ابزارهای سیاسی تدابیری – تهدید یا اعمال – برای تحت فشار قراردادن یكی از طرفین درگیری برای اصلاح رفتار یا موقعیت خود، وجود دارد. این تدابیر با افزایش هزینه‌های سازش‌ناپذیری، شامل مجموعه‌ای از مجازات‌های رسمی و همچنین انواع دیگر محكومیت و فشار، از جمله مجازات‌های قانونی و دیپلماتیک و همچنین سایر اعتراضات یا مجازات‌های عمدتا نمادین است.

تحریم‌های رسمی یکی از اصلی‌ترین ابزارهای موجود در جامعه بین‌المللی برای اجرای قوانین و موازین بین‌المللی است. اعمال چنین اقداماتی که معمولا در دستور کار واکنش‌های بین‌المللی نسبت به درگیری‌ها است، غالبا با این هدف انجام می‌گیرد که رفتارهای غیرقابل‌قبول را متوقف کنند، نه این‌که آن‌ها را تشویق به مذاکره در مورد حل‌وفصل کنند. تحریم‌ها که معمولا توسط نهادی از یک سازمان بین‌المللی (مانند شورای امنیت سازمان ملل) به تصویب می‌رسد، گه‌گاهی توسط گروهی از دولت‌ها یا به‌طور یک‌جانبه توسط یک کشور یا گروه با نفوذ، مانند ایالات متحده یا اتحادیه اروپا، انجام می‌شود. برخی تحریم‌ها ممکن است از فعالیت‌های جامعه مدنی بین‌المللی ناشی شود، مانند تحریم‌های ورزشی یا فرهنگی چنان‌که علیه آپارتاید آفریقای جنوبی وضع شده بود و این تهدید علیه چین وجود دارد.

هدف استفاده از «تحریم‌ها» که در دهه ۱۹۹۰ به سرعت تکامل یافت، تحریم‌های سازمان ملل برای کالاهای اقتصاد جنگ (مانند الماس، روغن یا الوار) جهت جلوگیری از توانایی‌های جنگ‌سازی بوده است. هدف استفاده از تحریم‌های هدفمند یا «هوشمندانه» به حداقل رساندن تأثیرات مضر بر جمعیت غیرنظامی است که نمونه‌ای از تحریم‌های اقتصادی جامع است. اقداماتی مانند ممنوعیت سفر و مسدودکردن دارایی، سازمان ملل و سایر کشورها را قادر می‌سازد که افراد و نهادهای غیردولتی را هدف قرار دهند. بااین‌حال، تحریم‌ها – حتا مجازات‌ها – ابزار دقیق نیستند و تأثیر آن‌ها در زمینه‌های مختلف بسیار متفاوت است. یعنی تحریم‌ها گاهی اوقات به‌عنوان تحریم های نمادین درک می‌شوند و مورد استفاده قرار می‌گیرند و هدف اصلی آن‌ها انگ‌زدن – نام‌گذاری و شرم‌ساری – به‌جای جلوگیری از فعالیت‌های آن‌ها یا گرفتن امتیازات مستقیم است. اعمال مجازات حتا اگر عمدتا نمادین باشد، می‌تواند تأثیر مهمی در نشانه عدم پذیرش بین‌المللی از کسانی‌که هنجارهای بین‌المللی را نقض می‌کنند، داشته باشد.

گرچه تحریم‌ها هرگز به‌عنوان ابزاری برای حل تعارض کافی نیستند (گاهی خود ریشه‌های اصلی درگیری یا نیاز به گفت‌وگو و حل مسأله را برطرف نمی‌کنند)، اما ممکن است در روند حل تعارض نقشی داشته باشند. تهدید به تحریم‌ها ممکن است در جلوگیری از رفتارهای شدید و تشدیدپذیر تأثیرگذار باشد. در برخی موارد، تهدید به تحریم موقعیت نظامی، اقتصادی یا دیپلماتیک استراتژیک طرف‌ها را به اندازه کافی تضعیف می‌کنند تا بدانند که با ورود به این روند بیش از فرار از فرایند، آن‌چه در سودان و ساحل عاج دیده می‌شود، به‌دست می‌آورند.

معمولا تحریم‌ها به‌ویژه تحریم‌هایی که از جامعه مدنی نشأت می‌گیرند، ممکن است اثرات اجتماعی داشته باشند. این تحریم‌ها این پیام را ارسال می‌کنند که اگر رفتار خاصی ادامه پیدا کند، هدف ممکن است از «گروه مرجع» انتخاب‌شده خود خارج شود. حتا اگر طرفین به‌سادگی برای شبیه‌سازی مطابقت با فشار بین‌المللی وارد گفت‌وگو شوند، درگیرشدن با مبحث‌های مصالحه، حقوق بشر و صلح در نهایت ممکن است تأثیر عمیق‌تری بر جوامع درگیر جنگ داشته باشد.

بااین‌‌وجود تحریم‌ها به‌ندرت به‌عنوان عنصری از چارچوب راهبردی حل تعارض صورت می‌گیرد. به همین ترتیب، تحریم‌ها اغلب دارای پیامدهای ناخواسته‌ای بر درگیری هستند – بخشی از این امر به‌دلیل صریح‌بودن و انعطاف‌ناپذیری آن‌ها از یک‌سو و درک تعصب و ناسازگاری از سوی دیگر است. تحریم‌ها اغلب به‌عنوان تراشه‌های چانه‌زنی در بازی‌های سیاسی گسترده‌تر تصور می‌شوند. بسیاری از موارد نشان می‌دهند که تحریم‌ها قادر به دستیابی به تغییر رفتاری خاص نیستند و ناخواسته پویایی درگیری را افزایش می‌دهند. اعمال تحریم می‌تواند نگرش‌ها و رفتارهای درگیری را سخت یا محکم کند، مانند اثر «تجمع برمحور پرچم» که توسط یوهان گالتونگ مشخص شده است. این تأثیرات منفی به‌ویژه در مواردی که تحریم‌ها با تلاش یک طرف برای منزوی‌کردن و تضعیف یک دشمن مانند تحریم‌های کشورهای مستقل مشترک‌المنافع علیه آبخازیا همراه باشد، شدیدتر است.

به‌نظر می‌رسد اثربخشی تحریم‌ها به‌عنوان ابزاری برای اقناع به موارد زیر بستگی دارد: الف) چگونگی واکنش رهبران گروه‌های متخاصم و نگرانی آن‌ها از پیامدهای تحریم‌ها بر مردم یا خود آن‌ها. ب) اعتبار تحریم‌های تهدیدشده و این‌که آیا آن‌ها اعمال و اجرا می‌شوند یا نه. ج) اعتبار تحریم‌کنندگان و به‌ویژه این‌که متحدان مهم پشتیبانی آن‌ها را قطع می‌کنند. و د) زمینه سیاسی گسترده‌تر چگونه انتظارات طرفین را شکل داده است.

معایب تحریم‌ها

لغو تحریم‌ها پس از آن‌که اعمال و اجرایی می‌شوند، معمولا طی یک فرایند طولانی و دشوار قابل اجراست و می‌تواند بسیار پیچیده باشد. بعضی اوقات کسانی‌که هدف تحریم‌ها هستند، باور ندارند که حتا در صورت رعایت مشروط‌ها، لغو شوند. برعلاوه، گرچه تهدید به تحریم ممکن است برای تشویق رهبران به تغییر رویکردشان مؤثر باشد، اما پس از اعمال، آن‌ها به‌شدت متمایل به یک روند هستند. معمولا دلیل کمی برای تغییر شیوه‌ی طرف‌ها وجود دارد، زیرا آ‌‌ن‌ها قبلا هزینه‌ی انزوا را پرداخت می‌کنند.

بسیاری از تحریم‌های منفی تعامل را دشوار یا غیرممکن می‌کند، خصوصا در مواردی‌که بدون اشاره به درگیری‌های خاص طراحی شده باشد. به‌عنوان مثال فهرست گروه‌های تروریستی که برای مجازات یا منزوی‌کردن گروه‌های مسلح که تهدیدهای امنیتی بین‌المللی تلقی می‌شوند، مورد استفاده قرار می‌گیرد، همچنین در مورد بسیاری از گروه‌های مرتبط با درگیری‌های مسلحانه داخلی اعمال می‌شود. در حالی‌که چنین فهرستی تناقض واضح را نشان می‌دهد، اما به‌طور معمول توسط گروه منع‌شده به‌عنوان تلاشی برای مشروعیت‌بخشیدن به اهداف‌شان و نه روش‌های‌شان تلقی می‌شود. این امر گاهی می‌تواند مواضع ستیزه‌جویان را محاصره کرده و جناح‌هایی را که می‌خواهند یک استراتژی سیاسی منتهی به حل‌وفصل منازعات را از طریق حذف گزینه‌ها و راه‌های گفت‌وگو بررسی کنند، ضعیف کند.

پایان